برگردان به زبان ساده
ای حیات دل حسامالدین بسی
میل میجوشد به قسم سادسی
هوش مصنوعی: زندگی دل حسامالدین پر از اشتیاق و شور و شوق است و این احساسات به شکلی طبیعی و ساده بهوجود میآیند.
گشت از جذب چو تو علامهای
در جهان گردان حسامی نامهای
هوش مصنوعی: تو با کشش و جذبهات در این جهان، همچون علامهای مهم و برجسته شدهای که نامهای به گردان حسام میفرستی.
پیشکش میآرمت ای معنوی
قسم سادس در تمام مثنوی
هوش مصنوعی: ای معنوی، من تو را پیشکش میکنم، قسم به سادس، در تمام مثنوی.
شش جهت را نور ده زین شش صحف
کی یطوف حوله من لم یطف
هوش مصنوعی: نور را به شش سوی عالم بپراکن، زیرا کسی که دور خود نمیگردد، از این شش کتاب بهرهای نخواهد برد.
عشق را با پنج و با شش کار نیست
مقصد او جز که جذب یار نیست
هوش مصنوعی: عشق به هیچ عدد و معیاری وابسته نیست و تنها هدف آن جذب محبوب و معشوق است.
بوک فیما بعد دستوری رسد
رازهای گفتنی گفته شود
هوش مصنوعی: در آینده دستوری صادر خواهد شد که در آن رازهای قابل بیان مطرح خواهند شد.
یا بیانی که بود نزدیکتر
زین کنایات دقیق مستتر
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ممکن است یک توضیح یا بیانی وجود داشته باشد که به مراتب واضحتر و نزدیکتر از کنایههای پیچیده و نهفتهای باشد که قبلاً گفته شده است.
راز جز با رازدان انباز نیست
راز اندر گوش منکر راز نیست
هوش مصنوعی: رازها تنها با کسانی که خود آگاهی به راز دارند، درمیان گذاشته میشوند و برای کسی که به راز اعتقادی ندارد، نمیتوان راز گفت.
لیک دعوت واردست از کردگار
با قبول و ناقبول او را چه کار
هوش مصنوعی: اما دعوت از سوی خداوند رسیده است، و این که آن را بپذیری یا نپذیری، مهم نیست.
نوح نهصد سال دعوت مینمود
دم به دم انکار قومش میفزود
هوش مصنوعی: حضرت نوح به مدت نهصد سال مردم را به پرستش خدا دعوت میکرد، اما هر روز از تعداد کسانی که به او ایمان میآوردند، بیشتر میشدند.
هیچ از گفتن عنان واپس کشید
هیچ اندر غار خاموشی خزید
هوش مصنوعی: هیچ کس از صحبت کردن دست نکشید و هیچکس در خاموشی گوشهای پنهان نشد.
گفت از بانگ و علالای سگان
هیچ واگردد ز راهی کاروان
هوش مصنوعی: او گفت که صدای پارس سگان هیچ تاثیری بر روی کاروان ندارد و همچنان به راه خود ادامه میدهد.
یا شب مهتاب از غوغای سگ
سست گردد بدر را در سیر تگ
هوش مصنوعی: اگر شب مهتابی باشد، صدای آشفتهی سگها ممکن است نور ماه را کمرنگ و ضعیف کند.
مه فشاند نور و سگ عو عو کند
هر کسی بر خلقت خود میتند
هوش مصنوعی: ماه نور میافشاند و در عین حال، برخی مانند سگها تنها پارس میکنند. هر کس بر اساس طبیعت و ویژگیهای خود عمل میکند.
هر کسی را خدمتی داده قضا
در خور آن گوهرش در ابتلا
هوش مصنوعی: هر فردی به اندازه و ارزش وجودش، در زندگی با چالشها و فرصتهایی مواجه میشود که مناسب ویژگیهای اوست.
چونک نگذارد سگ آن نعرهٔ سقم
من مهم سیران خود را چون هلم
هوش مصنوعی: چون سگ اجازه ندهد، صدای نالهٔ من به جایی نمیرسد. مهمانان خود را رها میکنم و به دنبال کمک میروم.
چونک سرکه سرکگی افزون کند
پس شکر را واجب افزونی بود
هوش مصنوعی: وقتی سرکه ترشی بیشتری پیدا میکند، بنابراین باید شکر هم بیشتر شود.
قهر سرکه لطف همچون انگبین
کین دو باشد رکن هر اسکنجبین
هوش مصنوعی: سرکه و لطف مانند عسل هستند، زیرا هر دو عنصر اصلی و اساسی در ساختن یک نوع شربت خاص به نام اسکنجبین به شمار میروند.
انگبین گر پای کم آرد ز خل
آید آن اسکنجبین اندر خلل
هوش مصنوعی: اگر انگبین از اصل خود دور شود، در واقع به چیزی کماهمیت تبدیل میشود و این امر باعث ایجاد ناهنجاری میشود.
قوم بر وی سرکهها میریختند
نوح را دریا فزون میریخت قند
هوش مصنوعی: مردم به نوح سرکه میریختند، در حالیکه دریا به سوی او قند میریخت.
قند او را بد مدد از بحر جود
پس ز سرکهٔ اهل عالم میفزود
هوش مصنوعی: او با بخشندگیاش چون قندی است که بر شیرینی سرکههای دنیا میافزاید.
واحد کالالف کی بود آن ولی
بلک صد قرنست آن عبدالعلی
هوش مصنوعی: کسی که خود را به یک فرد خاص نسبت میدهد، حقیقتاً باید به عمق و زمان آن نسبت فکر کند؛ زیرا ارزش و مقام او در طول تاریخ و نسبت به سایر افراد مشخص میشود.
خم که از دریا درو راهی شود
پیش او جیحونها زانو زند
هوش مصنوعی: زمانی که دریا به جلو حرکت میکند، جیحونها - یعنی رودها - به احترام او زانو میزنند.
خاصه این دریا که دریاها همه
چون شنیدند این مثال و دمدمه
هوش مصنوعی: این دریا به قدری بزرگ و عمیق است که وقتی دیگر دریاها این مثال را شنیدند، انگار به سکوت درآمدند و حس حقارت کردند.
شد دهانشان تلخ ازین شرم و خجل
که قرین شد نام اعظم با اقل
هوش مصنوعی: در پی این موضوع، زبانشان به تلخی گرایید از شرم و خجالت، زیرا نام بزرگ با چیز کوچکی همراه شده است.
در قران این جهان با آن جهان
این جهان از شرم میگردد جِهان
هوش مصنوعی: این دنیا به خاطر وجود عالم دیگر، حیا میکند و به نوعی خود را در مقابل آن عالم کوچک میبیند.
این عبارت تنگ و قاصر رتبتست
ورنه خس را با اخص چه نسبتست
هوش مصنوعی: این جمله نشان میدهد که الفاظ و تعابیر ممکن است به اندازه کافی عمیق یا کامل نباشند و نمیتوانند به خوبی شأن و مقام واقعی یک شخص یا چیز را بیان کنند. در واقع، تفاوت زیادی بین ارزش واقعی یک فرد یا موضوع و نحوه توصیف آن وجود دارد.
زاغ در رز نعرهٔ زاغان زند
بلبل از آواز خوش کی کم کند
هوش مصنوعی: زاغ در میان گلها صدای خودش را بلند میکند، اما بلبل با صدای دلنشینش نمیتواند از زیباییهای او کم کند.
پس خریدارست هر یک را جدا
اندرین بازار یفعل ما یشا
هوش مصنوعی: هر یک از ما در این بازار زندگی، خریدارانی دارد که به دلخواه خود به انتخاب و خرید از ما میپردازند.
نقل خارستان غذای آتش است
بوی گل قوت دماغ سرخوش است
هوش مصنوعی: چشمانداز خارزارها به نوعی غذا برای آتش محسوب میشود، در حالی که عطر گلها باعث شادابی و سرزندگی انسان میشود.
گر پلیدی پیش ما رسوا بود
خوک و سگ را شکر و حلوا بود
هوش مصنوعی: اگر کسی که پلید است در نزد ما رسوای خود باشد، باز هم برای خوک و سگ، شیرینی و حلوا وجود دارد.
گر پلیدان این پلیدیها کنند
آبها بر پاک کردن میتنند
هوش مصنوعی: اگر افراد ناپاک به انجام کارهای ناپسند بپردازند، آنگاه آبها تلاش میکنند تا این ناپاکیها را پاک کنند.
گرچه ماران زهرافشان میکنند
ورچه تلخانمان پریشان میکنند
هوش مصنوعی: هرچند دشمنان با زهر و نیرنگ به ما آسیب میزنند و ما را دچار آشفتگی و بینظمی میکنند، اما ما همچنان استوار و مقاوم خواهیم ماند.
نحلها بر کوه و کندو و شجر
مینهند از شهد انبار شکر
هوش مصنوعی: زنبورها در کوهها، کندوها و درختان زندگی میکنند و از شهد گلها شکر تجمع میکنند.
زهرها هرچند زهری میکنند
زود تریاقاتشان بر میکنند
هوش مصنوعی: هرچند زهرها تأثیر خود را سریعاً میگذارند، اما داروهای مقابله با آنها نیز به سرعت عمل میکنند.
این جهان جنگست کل چون بنگری
ذره با ذره چو دین با کافری
هوش مصنوعی: این دنیا در واقع جنگی است که در آن هر ذره از وجود به مانند یک دینی در برابر کفر قرار دارد. وقتی به جزئیات نگاه میکنی، میبینی که همه چیز در حال مبارزه و تقابل است.
آن یکی ذره همی پرد به چپ
وآن دگر سوی یمین اندر طلب
هوش مصنوعی: یک ذره به سمت چپ میرود و دیگری به سمت راست در جستجوی چیزی.
ذرهای بالا و آن دیگر نگون
جنگ فعلیشان ببین اندر رکون
هوش مصنوعی: تکهای از آسمان را ببین که چگونه در حالتی آرام و بیوقفه جریان دارد و در عین حال، در جبههای دیگر، جنگ و هرج و مرجی در حال وقوع است.
جنگ فعلی هست از جنگ نهان
زین تخالف آن تخالف را بدان
هوش مصنوعی: جنگ کنونی ناشی از درگیریهای پنهانی است؛ به همین خاطر، به اختلافات موجود توجه کن.
ذرهای کان محو شد در آفتاب
جنگ او بیرون شد از وصف و حساب
هوش مصنوعی: یک ذره که در نور آفتاب ناپدید میشود، جنگ او از توصیف و شمارش خارج میگردد.
چون ز ذره محو شد نفس و نفس
جنگش اکنون جنگ خورشیدست بس
هوش مصنوعی: وقتی که ذرهای از وجود محو میشود و دیگر نفسش وجود ندارد، جنگش اکنون به نبرد خورشید تبدیل میشود.
رفت از وی جنبش طبع و سکون
از چه از انا الیه راجعون
هوش مصنوعی: حرکت و جنبش او ناپدید شد و آرامش نیز از بین رفت، پس به کجا باید رفت؟
ما به بحر تو ز خود راجع شدیم
وز رضاع اصل مسترضع شدیم
هوش مصنوعی: ما به وسیله وجود تو به خودمان برگشتیم و از نعمت رضایت تو به اصل و ریشهامان رسیدیم.
در فروع راه ای مانده ز غول
لاف کم زن از اصول ای بیاصول
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، اگر از کارهای بزرگ و دشوار جا ماندهای، به این موضوع اهمیت نده و در مورد اصول اصلی و بنیادین چیزی نگو، چرا که تو خودت به اصول اولیه پایبند نیستی.
جنگ ما و صلح ما در نور عین
نیست از ما هست بین اصبعین
هوش مصنوعی: جنگ و صلح ما در واقع به دنیای بیرون مربوط نمیشود، بلکه از خود ما و درون ما سرچشمه میگیرد.
جنگ طبعی جنگ فعلی جنگ قول
در میان جزوها حربیست هول
هوش مصنوعی: جنگی که در دل و ذات وجود دارد، جنگی که در عمل و رفتار بروز میکند و همچنین جنگی که در کلام و سخن میان اجزا و بخشهای مختلف درگرفته، جنگی وحشتناک و ترسناک است.
این جهان زین جنگ قایم میبود
در عناصر در نگر تا حل شود
هوش مصنوعی: این دنیا به خاطر جنگ و جدالها، به سختی و ناپایداری دچار شده است. اگر به عناصر و بنیادهای آن نگاه کنیم، میتوانیم بفهمیم که این وضعیت باید پایان یابد و حل شود.
چار عنصر چار استون قویست
که بدیشان سقف دنیا مستویست
هوش مصنوعی: چهار عنصر، پایههای استوار طبیعت هستند که جهان بر روی آنها قرار دارد.
هر ستونی اشکنندهٔ آن دگر
استن آب اشکنندهٔ آن شرر
هوش مصنوعی: هر ستونی که بلند است، میتواند بر دیگری تأثیر بگذارد و او را خراب کند. همچنین، هر آب، میتواند آتش را خاموش کند.
پس بنای خلق بر اضداد بود
لاجرم ما جنگییم از ضر و سود
هوش مصنوعی: آفرینش بر پایهی تضادها بنا شده است، بنابراین ما همواره در جنگ و جدل هستیم و این مبارزه بین نفع و زیان وجود دارد.
هست احوالم خلاف همدگر
هر یکی با هم مخالف در اثر
هوش مصنوعی: وضعیت من با وضعیت دیگران متفاوت است و هر یک از ما در تأثیرات خود، با یکدیگر در تضادیم.
چونک هر دم راه خود را میزنم
با دگر کس سازگاری چون کنم
هوش مصنوعی: من هر لحظه در مسیر خودم قدم برمیدارم، چگونه میتوانم با دیگران هماهنگ باشم؟
موج لشکرهای احوالم ببین
هر یکی با دیگری در جنگ و کین
هوش مصنوعی: ببین چگونه احوالات من مانند لشکری از موجها به هم ریخته است و هر یک از این احوالات با دیگری در حال نبرد و دشمنی هستند.
مینگر در خود چنین جنگ گران
پس چه مشغولی به جنگ دیگران
هوش مصنوعی: به خودت نگاه کن و ببین که چقدر درگیر جنگهای درونی هستی، پس چرا باید به جنگ دیگری مشغول باشی؟
یا مگر زین جنگ حقت وا خرد
در جهان صلح یک رنگت برد
هوش مصنوعی: شاید به خاطر این نبرد حق، خرد و آگاهی در دنیا صلح و ثباتی یکنواخت و هماهنگ به ارمغان آورد.
آن جهان جز باقی و آباد نیست
زانک آن ترکیب از اضداد نیست
هوش مصنوعی: این دنیا به جز جاودانگی و شکوفایی چیز دیگری ندارد، زیرا این ترکیب از متضادها و ناهمگونیها نیست.
این تفانی از ضد آید ضد را
چون نباشد ضد نبود جز بقا
هوش مصنوعی: اگر چیزی مخالف وجود نداشته باشد، وجود آن نیست و تنها همیشگی بودن باقی میماند.
نفی ضد کرد از بهشت آن بینظیر
که نباشد شمس و ضدش زمهریر
هوش مصنوعی: در بهشت بینظیر، وجود تضاد و دشمنی جایی ندارد؛ چرا که اگر خورشید باشد، طبیعتاً سردی و تاریکی جایی نخواهد داشت.
هست بیرنگی اصول رنگها
صلحها باشد اصول جنگها
هوش مصنوعی: بیرنگی و بیتفاوتی، اساس و ریشهی صلحها هستند، در حالی که همین بیتوجهی میتواند موجب بروز جنگها نیز بشود.
آن جهانست اصل این پرغم وثاق
وصل باشد اصل هر هجر و فراق
هوش مصنوعی: جهان اصلی که در آن زندگی میکنیم، بهعنوان منبعی از شادی و نزدیکی است، در حالی که جدایی و دوری ناشی از همان اصل است.
این مخالف از چهایم ای خواجه ما
واز چه زاید وحدت این اعداد را
هوش مصنوعی: این مخالف که با ماست از چه ناشی میشود، ای آقا؟ و چرا این اعداد با همدیگر وحدت پیدا کردهاند؟
زانک ما فرعیم و چار اضداد اصل
خوی خود در فرع کرد ایجاد اصل
هوش مصنوعی: ما شاخهای هستیم و چهار ضدین، اصل وجود خود را در این شاخهها به وجود آوردیم.
گوهر جان چون ورای فصلهاست
خوی او این نیست خوی کبریاست
هوش مصنوعی: گوهر جان فراتر از زمان و فصلهاست و طبیعت او مانند بزرگی و عظمت نیست.
جنگها بین کان اصول صلحهاست
چون نبی که جنگ او بهر خداست
هوش مصنوعی: جنگها در واقع به عنوان مبنای صلحها به شمار میروند، همانطور که نبوتی که جنگ او برای خداوند است.
غالبست و چیر در هر دو جهان
شرح این غالب نگنجد در دهان
هوش مصنوعی: غالباً در هر دو جهان، حضور او چنان است که وصف و تعبیری از او نمیتواند به زبان بیاید.
آب جیحون را اگر نتوان کشید
هم ز قدر تشنگی نتوان برید
هوش مصنوعی: اگر نتوانیم آب جیحون را بیاوریم، حتی نمیتوانیم از احساس تشنگی خود کم کنیم.
گر شدی عطشان بحر معنوی
فرجهای کن در جزیرهٔ مثنوی
هوش مصنوعی: اگر تشنه دریاى معنوى شدى، لحظهاى در جزیره مثنوی تامل کن.
فرجه کن چندانک اندر هر نفس
مثنوی را معنوی بینی و بس
هوش مصنوعی: اجازه بده تا هر زمانی که نفسی تازه میکشی، معنای عمیق این مثنوی را درک کنی و تنها به آن بسنده کنی.
باد که را ز آب جو چون وا کند
آب یکرنگی خود پیدا کند
هوش مصنوعی: وقتی باد، آب را از هم جدا کند، آن موقع رنگ و حالت واقعی آب نمایان میشود.
شاخهای تازهٔ مرجان ببین
میوههای رسته ز آب جان ببین
هوش مصنوعی: شاخهای نوپای مرجان را ببین و میوههایی که از آب زندگی به وجود آمدهاند را تماشا کن.
چون ز حرف و صوت و دم یکتا شود
آن همه بگذارد و دریا شود
هوش مصنوعی: زمانی که انسان از حرف و صدا و نفس خود فارغ شود، تمام این چیزها را پشت سر میگذارد و همچون دریا میشود.
حرفگو و حرفنوش و حرفها
هر سه جان گردند اندر انتها
هوش مصنوعی: کلام، نوشتهها و سخنان، در نهایت به یک حقیقت عمیق و معنوی میرسند و در درونشان جان و روح نهفته است.
ناندهنده و نانستان و نانپاک
ساده گردند از صور گردند خاک
هوش مصنوعی: آشکار است که در زندگی، افراد مختلفی درگیر فرآیند نان هستند؛ برخی نان را میدهند، برخی میگیرند و برخی دیگر آن را آماده میکنند. اما در نهایت، همه این فعالیتها و روابط انسانی به سادگی و به خاکی که از آن نشأت گرفتهاند، بازمیگردند. به عبارت دیگر، همه ما تحت تأثیر طبیعت و سرنوشت هستیم و در پایان به یک نقطه مشترک میرسیم.
لیک معنیشان بود در سه مقام
در مراتب هم ممیز هم مدام
هوش مصنوعی: اما معانی آنها در سه مرتبه متفاوت وجود دارد که هر یک به نوعی مشخص و ثابت است.
خاک شد صورت ولی معنی نشد
هر که گوید شد تو گویش نی نشد
هوش مصنوعی: هرچند ظاهر فرد از بین رفته و به خاک تبدیل شده، ولی معنای او به طور واقعی از بین نرفته است. هر کس بگوید که آن فرد به پایان رسیده، در واقع درک درستی از واقعیت ندارد و حقیقت هنوز پابرجاست.
در جهان روح هر سه منتظر
گه ز صورت هارب و گه مستقر
هوش مصنوعی: در دنیا هر سه موجود به انتظار نشستهاند؛ گاهی در قالبهای مادی و گاهی در حالت ثابت و پایدار.
امر آید در صور رو در رود
باز هم ز امرش مجرد میشود
هوش مصنوعی: وقتی فرمانی صادر میشود، تمام چیزها به سوی آن میروند، اما باز هم از همان فرمان مستقل خواهند شد.
پس له الخلق و له الامرش بدان
خلق صورت امر جان راکب بر آن
هوش مصنوعی: آفرینش موجودات به دست اوست و او سرنوشت آنها را مقرر میسازد. روح انسانی، همچون راکبی بر مرکب جسم، به این دنیای مادی وارد میشود.
راکب و مرکوب در فرمان شاه
جسم بر درگاه وجان در بارگاه
هوش مصنوعی: سوارکار و اسبش تحت فرمان پادشاه هستند؛ جسم او در درگاه و جانش در محضر پادشاه است.
چونک خواهد که آب آید در سبو
شاه گوید جیش جان را که ارکبوا
هوش مصنوعی: وقتی که بخواهد آب در سبو بیفتد، شاه به جان میگوید که آماده باشد تا سوار شود.
باز جانها را چو خواند در علو
بانگ آید از نقیبان که انزلوا
هوش مصنوعی: وقتی که جانها را فرا میخواند، صدای نقیبان از بالا به گوش میرسد که میگویند: بیفتید به سوی پایین.
بعد ازین باریک خواهد شد سخن
کم کن آتش هیزمش افزون مکن
هوش مصنوعی: بعد از این، سخن کوتاهتر خواهد شد؛ پس مبادا آتش این موضوع را بیشتر از حد برافروزی.
تا نجوشد دیگهای خرد زود
دیگ ادراکات خردست و فرود
هوش مصنوعی: تا زمانی که خُردی و ناپختگی در درون ما وجود داشته باشد، درکهای عمیق و صحیح حاصل نخواهد شد. یعنی پیشرفت و پختگی فکری نیازمند عبور از مرحلهی ناپختگی است.
پاک سبحانی که سیبستان کند
در غمام حرفشان پنهان کنند
هوش مصنوعی: خداوندی پاک و بینظیر است که در هنگام غم و مشکلات میتواند برکات و شادیها را مانند یک باغ سیب پدید آورد و در دلها مسائل و دردهایشان را پنهان کند.
زین غمام بانگ و حرف و گفت و گوی
پردهای کز سیب ناید غیر بوی
هوش مصنوعی: از این ابر، صدا و سخن و گفتوگوهایی به گوش میرسد که فقط بوی خوش سیب را میتوان از آن تشخیص داد.
باری افزون کش تو این بو را به هوش
تا سوی اصلت برد بگرفته گوش
هوش مصنوعی: این شعر به ما میگوید که اگر میخواهی از زیبایی و حقیقت اصلی وجود خود آگاه شوی، باید با دقت و هوشیاری به آنچه در اطرافت میگذرد توجه کنی. در واقع، با دقت به نشانهها و نشانههای زندگی، میتوانی به واقعیت و ریشههای عمیقتر خود پی ببری.
بو نگهدار و بپرهیز از زکام
تن بپوش از باد و بود سرد عام
هوش مصنوعی: احتیاط کن و خودت را از سرما و بیماریهای تنفسی دور نگهدار. از هوای سرد و باد بپرهیز و لباس گرم بپوش.
تا نینداید مشامت را ز اثر
ای هواشان از زمستان سردتر
هوش مصنوعی: ای هوا، تو به قدری سردی که حتی نمیگذارید عطر خوب به مشام من برسد و احساس خوبی پیدا کنم.
چون جمادند و فسرده و تنشگرف
میجهد انفاسشان از تل برف
هوش مصنوعی: آنها مانند موجودات بیروح هستند و در حالتی سرد و بیتحرک به سر میبرند، اما گاهی نفسهایشان از تل برف خارج میشود و نشاندهنده یک جنبش کوچک است.
چون زمین زین برف در پوشد کفن
تیغ خورشید حسامالدین بزن
هوش مصنوعی: زمانی که زمین زیر لایهای از برف پوشیده میشود، تیزی و درخشش خورشید را با قاطعیت و قدرت نشان بده.
هین بر آر از شرق سیفالله را
گرم کن زان شرق این درگاه را
هوش مصنوعی: بیا و شمشیر خداوند را از سمت شرق برپا کن و این درگاه را از آن سمت گرم نگهدار.
برف را خنجر زند آن آفتاب
سیلها ریزد ز کُه ها بر تراب
هوش مصنوعی: برف به وسیلهی آفتاب ذوب میشود و آب آن به صورت سیلاب از کوهها به زمین میریزد.
زانک لا شرقیست و لا غربیست او
با منجم روز و شب حربیست او
هوش مصنوعی: این جمله به این اشاره دارد که او نه به هیچ سمت خاصی تعلق دارد و نه محدود به زمان معینی است. بلکه به نوعی مستقل و آزاد از محدودیتهای جغرافیایی و زمانی است و در حقیقت بین روز و شب همیشه در حال نبرد است.
که چرا جز من نجوم بیهدی
قبله کردی از لئیمی و عمی
هوش مصنوعی: چرا به جز من، برای نجوم و رصد ستارهها راهی به جز کفر و بیهدف بودن انتخاب کردی؟ این کار نشانه بیخودخواهی و بیپناهی است.
نا خوشت ناید مقال آن امین
در نبی که لا احب الآفلین
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر کسی در گفتار یا رفتار خود به اندیشههای منفی و ناامید کننده اشاره کند، برای من خوشایند نیست، زیرا من کسانی را که به افول و زوال میپردازند، دوست ندارم.
از قزح در پیش مه بستی کمر
زان همی رنجی ز وانشق القمر
هوش مصنوعی: در برابر چهره ماه، زینت خود را به کمر بستی و از این زیبایی، به عرش آسمان مینگری.
منکری این را که شمس کورت
شمس پیش تست اعلیمرتبت
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند انکار کند که شمس کورت در مقابل تو از جایگاه والایی برخوردار است.
از ستاره دیده تصریف هوا
ناخوشت آید اذا النجم هوی
هوش مصنوعی: اگر به آسمان نگاه کنی و ستارهها را ببینی، ممکن است از گزر شهاب ناامید شوی.
خود مؤثرتر نباشد مه ز نان
ای بسا نان که ببرد عرق جان
هوش مصنوعی: اگر به خودی خود تأثیری نداشته باشد، نان هم میتواند موجب زحمت و رنج فراوانی شود.
خود مؤثرتر نباشد زهره زآب
ای بسا آبا که کرد او تن خراب
هوش مصنوعی: گاهی اوقات ممکن است تأثیر فردی بیشتر از توانایی و احوال او باشد. بسیاری از نسلها در گذشته به خاطر هوش و توانایی خود، به وضعیت نابسامانی دچار شدهاند.
مهر آن در جان تست و پند دوست
میزند بر گوش تو بیرون پوست
هوش مصنوعی: محبت و عشق به تو در دل و جانت نقش بسته است و نصایح دوست در گوش تو طنینانداز میشود، حتی اگر از ظاهرت دور باشد.
پند ما در تو نگیرد ای فلان
پند تو در ما نگیرد هم بدان
هوش مصنوعی: تلاشهای ما برای اثرگذاری بر تو بینتیجه است، و همچنین تلاشهای تو برای تأثیرگذاری بر ما نیز نتیجهای نخواهد داشت. پس بهتر است که هرکس به راه خود ادامه دهد.
جز مگر مفتاح خاص آید ز دوست
که مقالید السموات آن اوست
هوش مصنوعی: تنها کلید اصلی که از دوست میآید، میتواند بر درهای آسمانها را بگشاید؛ زیرا آن مالک اصلی آسمانها اوست.
این سخن همچون ستارهست و قمر
لیک بیفرمان حق ندهد اثر
هوش مصنوعی: این سخن مانند ستاره و ماه زیبا و درخشان است، اما بدون اجازه و فرمان حق، تأثیری نخواهد داشت.
این ستارهٔ بیجهت تاثیر او
میزند بر گوشهای وحیجو
هوش مصنوعی: این ستاره بدون دلیل، اثر خود را بر روی کسانی میگذارد که به دنبال دریافت وحی و الهام هستند.
کی بیایید از جهت تا بیجهات
تا ندراند شما را گرگ مات
هوش مصنوعی: کی بیایید از جهت تا بیجهات یعنی وقتی از یک سو به سوی دیگر میروید، ممکن است در میانه راه ناپدید شوید یا دچار مشکل شوید. این جمله به نوعی هشدار میدهد که مراقب باشید و از مسیرهای مطمئن عبور کنید، وگرنه ممکن است خطراتی مانند گرگ به سراغتان بیاید.
آنچنان که لمعهٔ درپاش اوست
شمس دنیا در صفت خفاش اوست
هوش مصنوعی: به طرز خاصی که نور و درخشندگی او میتابد، شگفتیهایی مثل صفات خفاش بر او سایه افکنده است.
هفت چرخ ازرقی در رق اوست
پیک ماه اندر تب و در دق اوست
هوش مصنوعی: هفت چرخ آبی در دایرهی اوست، و پیکر ماه در حال تب و تپش او قرار دارد.
زهره چنگ مسئله در وی زده
مشتری با نقد جان پیش آمده
هوش مصنوعی: زهره چنگ به زیبایی و لطافت خود اشاره دارد و در اینجا نشاندهنده مشکل یا چالشی است که به زیبایی میآید. مشتری، یعنی سیاره زهره، در اینجا به عنوان نمادی از جذابیت و شوق به عشق و زندگی مطرح میشود. این جمله به نوعی به روحیه عشق و جاذبهای اشاره میکند که حتی با وجود مشکلات و چالشها، انسان را به جلو میبرد. در واقع، این چالشها میتواند زندگی را شیرینتر کند.
در هوای دستبوس او زحل
لیک خود را مینبیند از محل
هوش مصنوعی: در فضایی که به خاطر او آماده تعظیم و دستبوسی هستم، زحل (سیاره زحل) را میبینم اما خودم را در موقعیت و جایگاهی نمییابم.
دست و پا مریخ چندین خست ازو
وآن عطارد صد قلم بشکست ازو
هوش مصنوعی: دست و پای مریخ از شدت خستگی بسیار تحت فشار قرار دارد و عطارد نیز به خاطر تواناییهایش، به شدت آسیبپذیر است.
با منجم این همه انجم به جنگ
کای رها کرده تو جان بگزیده رنگ
هوش مصنوعی: با ستارهشناس این همه ستاره جنگ میکنم، چون تو زندگی را رها کردهای و رنگ چهرهات هم تغییر کرده است.
جان ویست و ما همه رنگ و رقوم
کوکب هر فکر او جان نجوم
هوش مصنوعی: وجود او سرشار از زندگی و نشاط است و ما هم مانند ستارهها به افکار و احساسات او وابستهایم. هر اندیشه و نگرش او به مانند ستارهای در آسمان است که جان و زندگی ما را روشن میکند.
فکر کو آنجا همه نورست پاک
بهر تست این لفظ فکر ای فکرناک
هوش مصنوعی: فکر و اندیشهی پاک و روشن، جایی است که برای تو روشنایی و نور است. ای اندیشه، چه اندیشهای آشفتهای!
هر ستاره خانه دارد در علا
هیچ خانه در نگنجد نجم ما
هوش مصنوعی: هر ستارهای در عالم جایگاه و منزل خاص خود را دارد، اما ستاره ما به حدی درخشان و بزرگ است که هیچ مکان یا خانهای نمیتواند او را در خود جای دهد.
جای سوز اندر مکان کی در رود
نور نامحدود را حد کی بود
هوش مصنوعی: در جایی که شعلهای از عشق میسوزد، چگونه میتواند نور نامحدود به محدودیت برگردد؟
لیک تمثیلی و تصویری کنند
تا که در یابد ضعیفی عشقمند
هوش مصنوعی: اما تصویر و ممثالی میسازند تا عشق ضعیف من را درک کنند.
مثل نبود لیک باشد آن مثیل
تا کند عقل مجمد را گسیل
هوش مصنوعی: اگرچه چیزی مشابه وجود ندارد، اما چیزی مانند آن هست که میتواند عقل را که در رکود است، به جهش و حرکت وادارد.
عقل سر تیزست لیکن پای سست
زانک دل ویران شدست و تن درست
هوش مصنوعی: عقل و اندیشه میتواند قوی و تیز باشد، اما وقتی که احساسات و دل خراب شوند، جسم هم نمیتواند به خوبی عمل کند.
عقلشان در نقل دنیا پیچ پیچ
فکرشان در ترک شهوت هیچ هیچ
هوش مصنوعی: افراد کمعقل در دنیای مادی غرق شده و فکر و ذهنشان در رهایی از تمایلات دنیایی هیچ اثری ندارد.
صدرشان در وقت دعوی همچو شرق
صبرشان در وقت تقوی همچو برق
هوش مصنوعی: در زمان بروز چالشها و مشکلات، آرامش و ثبات آنها مانند طلوع آفتاب است و در مواقعی که باید تقوا و پرهیزکاری را رعایت کنند، شتاب و سرعت عملشان مانند برق میباشد.
عالمی اندر هنرها خودنما
همچو عالم بیوفا وقت وفا
هوش مصنوعی: انسانی که در زمینههای مختلف هنری خود را نمایش میدهد، مانند شخصی است که در زمان وفاداری، بیوفاست و به دیگران پشت میکند.
وقت خودبینی نگنجد در جهان
در گلو و معده گم گشته چو نان
هوش مصنوعی: وقت خودبینی و ابراز خودخواهی جایی در دنیا ندارد؛ مانند نانی که در گلو و معده گم شده است.
این همه اوصافشان نیکو شود
بد نماند چونک نیکوجو شود
هوش مصنوعی: اگر کسی صفات خوب و نیکو داشته باشد، هیچ چیز بدی در او باقی نمیماند، زیرا نیکوکاران فقط چیزهای خوب را جذب میکنند.
گر منی گنده بود همچون منی
چون به جان پیوست یابد روشنی
هوش مصنوعی: اگر وجودت بزرگ و عظیم باشد، مانند وجود من، وقتی به جان ملحق شود، به روشنی و روشنایی دست مییابد.
هر جمادی که کند رو در نبات
از درخت بخت او روید حیات
هوش مصنوعی: هر چیزی که در طبیعت رشد میکند، از درختان و گیاهان گرفته تا زندگی و سرنوشت انسانها، نشانهای از حیات و امید به آینده است.
هر نباتی کان به جان رو آورد
خضروار از چشمهٔ حیوان خورد
هوش مصنوعی: هر گیاهی که با روح و زندگی به ما نزدیک میشود، مانند گیاهان سبز و پرطراوت، از آب حیات و زنده استفاده میکند.
باز جان چون رو سوی جانان نهد
رخت را در عمر بیپایان نهد
هوش مصنوعی: وقتی جان به سوی محبوب برگردد، عمر بیپایان خود را به او تقدیم میکند.