بخش ۹۵ - حکایت دیدن خر هیزمفروش با نوایی اسپان تازی را بر آخر خاص و تمنا بردن آن دولت را در موعظهٔ آنک تمنا نباید بردن الا مغفرت و عنایت و هدایت کی اگر در صد لون رنجی چون لذت مغفرت بود همه شیرین شود باقی هر دولتی کی آن را ناآزموده تمنی میبری با آن رنجی قرینست کی آن را نمیبینی چنانک از هر دامی دانه پیدا بود و فخ پنهان تو درین یک دام ماندهای تمنی میبری کی کاشکی با آن دانهها رفتمی پنداری کی آن دانهها بیدامست
بود سقایی مرورا یک خری
گشته از محنت دو تا چون چنبری
پشتش از بار گران صد جای ریش
عاشق و جویان روز مرگ خویش
جو کجا از کاه خشک او سیر نی
در عقب زخمی و سیخی آهنی
میر آخر دید او را رحم کرد
که آشنای صاحب خر بود مرد
پس سلامش کرد و پرسیدش ز حال
کز چه این خر گشت دوتا همچو دال
گفت از درویشی و تقصیر من
که نمییابد خود این بستهدهن
گفت بسپارش به من تو روز چند
تا شود در آخر شه زورمند
خر بدو بسپرد و آن رحمتپرست
در میان آخر سلطانش بست
خر ز هر سو مرکب تازی بدید
با نوا و فربه و خوب و جدید
زیر پاشان روفته آبی زده
که به وقت و جو به هنگام آمده
خارش و مالش مر اسپان را بدید
پوز بالا کرد کای رب مجید
نه که مخلوق توم گیرم خرم
از چه زار و پشت ریش و لاغرم
شب ز درد پشت و از جوع شکم
آرزومندم به مردن دم به دم
حال این اسپان چنین خوش با نوا
من چه مخصوصم به تعذیب و بلا
ناگهان آوازهٔ پیگار شد
تازیان را وقت زین و کار شد
زخمهای تیر خوردند از عدو
رفت پیکانها دریشان سو به سو
از غزا باز آمدند آن تازیان
اندر آخر جمله افتاده ستان
پایهاشان بسته محکم با نوار
نعلبندان ایستاده بر قطار
میشکافیدند تنهاشان بنیش
تا برون آرند پیکانها ز ریش
آن خر آن را دید و میگفت ای خدا
من به فقر و عافیت دادم رضا
زان نوا بیزارم و زان زخم زشت
هرکه خواهد عافیت دنیا بهشت
بخش ۹۴ - تشبیه کردن قطب کی عارف واصلست در اجری دادن خلق از قوت مغفرت و رحمت بر مراتبی کی حقش الهام دهد و تمثیل به شیر که دد اجری خوار و باقی خوار ویند بر مراتب قرب ایشان بشیر نه قرب مکانی بلک قرب صفتی و تفاصیل این بسیارست والله الهادی: قطب شیر و صید کردن کار اوبخش ۹۶ - ناپسندیدن روباه گفتن خر را کی من راضیم به قسمت: گفت روبه جستن رزق حلال
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بود سقایی مرورا یک خری
گشته از محنت دو تا چون چنبری
هوش مصنوعی: یک زمانی، ساقی (سرویسدهنده مشروبات) در مسیر زندگی خود گرفتار مشکلاتی شده و حالتی مانند یک خر پیدا کرده است. این پوستاندازی نشاندهنده سختیهای بسیاری است که او متحمل شده و حالا به شکلی دچار تغییر شده است.
پشتش از بار گران صد جای ریش
عاشق و جویان روز مرگ خویش
هوش مصنوعی: او به خاطر بار سنگینی که بر دوش دارد، در جستجوی عشق و زندگی خود است و این در حالی است که شاید به فکر روز مرگش نیز باشد.
جو کجا از کاه خشک او سیر نی
در عقب زخمی و سیخی آهنی
هوش مصنوعی: گندم و جو نمیتوانند از کاه خشک سیراب شوند و در پی زخمهای ایجاد شده، تیرآهنی را نمیتوان به راحتی جابجا کرد.
میر آخر دید او را رحم کرد
که آشنای صاحب خر بود مرد
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره شده که زمانی که مرگ به سراغ فردی میآید، به او رحم و لطف میکند؛ زیرا او با کسی آشناست که صاحب خر است. این بیان میتواند نشاندهنده نوعی ارتباط یا خوشاقبالی در لحظات آخر زندگی باشد. در واقع، به نوعی نشاندهنده اهمیت ارتباطات و آشناییها در زندگی است.
پس سلامش کرد و پرسیدش ز حال
کز چه این خر گشت دوتا همچو دال
هوش مصنوعی: او به او سلام کرد و از حالش پرسید که چرا این خر به دو نیم شده و همانند حرف "دال" شده است.
گفت از درویشی و تقصیر من
که نمییابد خود این بستهدهن
هوش مصنوعی: او درباره درویشی و کوتاهیهای خود سخن میگوید و میگوید که حتی خودش هم نمیتواند از این وضعیت آگاه شود و نمیتواند چیزی بگوید.
گفت بسپارش به من تو روز چند
تا شود در آخر شه زورمند
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی میگوید این کار را به من بسپار و ببین چه تغییراتی در مدت چند روز به وجود خواهد آمد. در نهایت، اشاره به این دارد که نتیجه کار به دست کسی قدرتمند و توانمند خواهد بود.
خر بدو بسپرد و آن رحمتپرست
در میان آخر سلطانش بست
هوش مصنوعی: خر را به او سپرد و آن کسی که محبت و رحمت را ستایش میکند، در نهایت بر تخت سلطنت خود نشست.
خر ز هر سو مرکب تازی بدید
با نوا و فربه و خوب و جدید
هوش مصنوعی: خر از هر جهت اسبان تازی را مشاهده کرد که خوش صدا، چاق و زیبا و جدید بودند.
زیر پاشان روفته آبی زده
که به وقت و جو به هنگام آمده
هوش مصنوعی: زیر پای آنها آبی وجود دارد که در زمان و شرایط مناسب به وجود آمده است.
خارش و مالش مر اسپان را بدید
پوز بالا کرد کای رب مجید
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی در اسب میپردازد که در اثر خارش و مالش خود، پوزهاش را بالا میآورد و به نوعی به خداوند بلندمرتبه اشاره میکند. این تصویر نشاندهندهٔ ارتباطی بین موجودات و خداوند است و بیانگر نوعی سرخوشی و آزادی در رفتار اسب میباشد.
نه که مخلوق توم گیرم خرم
از چه زار و پشت ریش و لاغرم
هوش مصنوعی: من از زندگی و نعمتهایت خوشحالم، اما به خاطر زخمها و رنجهایی که بر من گذشته، در درونم احساس ناراحتی میکنم.
شب ز درد پشت و از جوع شکم
آرزومندم به مردن دم به دم
هوش مصنوعی: شبها به خاطر زخم پشت و گرسنگی شکم، آرزو دارم که هر لحظه بمیریم.
حال این اسپان چنین خوش با نوا
من چه مخصوصم به تعذیب و بلا
هوش مصنوعی: این اسپان خوشحال و سرزنده است، ولی من چه خاصیت و ویژگی ای دارم که فقط باید عذاب و سختی را تجربه کنم؟
ناگهان آوازهٔ پیگار شد
تازیان را وقت زین و کار شد
هوش مصنوعی: ناگهان صدای پیغام بر بلند شد و زمان آمادهسازی و زین کردن اسبها برای تازیان فرارسید.
زخمهای تیر خوردند از عدو
رفت پیکانها دریشان سو به سو
هوش مصنوعی: زخمیهایی که از تیر دشمن خوردهاند، پیکانها در جسم آنها به این سو و آن سو رفتهاند.
از غزا باز آمدند آن تازیان
اندر آخر جمله افتاده ستان
هوش مصنوعی: آن عربها از نبرد برگشتند و در نهایت، همگی به زمین افتادهاند.
پایهاشان بسته محکم با نوار
نعلبندان ایستاده بر قطار
هوش مصنوعی: پایهای آنها به طور محکم با نوار نعلبند بسته شده و در صف ایستادهاند.
میشکافیدند تنهاشان بنیش
تا برون آرند پیکانها ز ریش
هوش مصنوعی: با دندانهای خود بدنهایشان را میشکافتند تا تیرها را از ریششان بیرون بیاورند.
آن خر آن را دید و میگفت ای خدا
من به فقر و عافیت دادم رضا
هوش مصنوعی: آن الاغ وقتی این وضعیت را دید، در دلش گفت: خدایا، من به بیپولی و سلامتیام راضی هستم.
زان نوا بیزارم و زان زخم زشت
هرکه خواهد عافیت دنیا بهشت
هوش مصنوعی: من از آن نوا و آن زخم ناخوشایند بیزارم. هر کسی که میخواهد در دنیا آرامش و آسایش داشته باشد، باید به فکر بهشت باشد.
حاشیه ها
1395/11/16 07:02
جاوید
بو سقایی مر او را یک خری