اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جسم مجنون را ز رنج و دوریی
اندر آمد ناگهان رنجوریی
هوش مصنوعی: جسم مجنون به ناگاه از شدت رنج و دوری دچار illness و کسالت شد.
خون بجوش آمد ز شعلهٔ اشتیاق
تا پدید آمد بر آن مجنون خناق
هوش مصنوعی: عشق و اشتیاق چنان در دل فردی شعلهور شده که احساساتش به شدت در حال جوشیدن و فوران است و این حالت او را به وضعیت دیوانگی کشانده است.
پس طبیب آمد بدارو کردنش
گفت چاره نیست هیچ از رگزنش
هوش مصنوعی: در اینجا، پزشک آمده است تا بیمار را درمان کند، اما میگوید که هیچ راهی برای بهبود او وجود ندارد و باید رگش را بزند.
رگ زدن باید برای دفع خون
رگزنی آمد بدانجا ذو فنون
هوش مصنوعی: برای از بین بردن خون، باید کسی که مهارت و تجربه دارد، به آنجا برود و عمل کند.
بازوش بست و گرفت آن نیش او
بانک بر زد در زمان آن عشقخو
هوش مصنوعی: او بازویش را در ستم عشق بند کرده و با شدت نیش خود به دل میزند و در آن لحظه احساس عشق را در خود احیا میکند.
مزد خود بستان و ترک فصد کن
گر بمیرم گو برو جسم کهن
هوش مصنوعی: پاداش خودت را بگیر و از کارهای بیهوده دست بردار. اگر بمیرم، به روح من بگو که برو و به این بدن قدیمی وابسته نباش.
گفت آخر از چه میترسی ازین
چون نمیترسی تو از شیر عرین
هوش مصنوعی: در آخر گفت: از چه چیزی میترسی؟ حالا که از شیر وحشی نمیترسی.
شیر و گرگ و خرس و هر گور و دده
گرد بر گرد تو شب گرد آمده
هوش مصنوعی: شیر، گرگ، خرس و هر جانور خطرناک دیگری دور تو جمع شدهاند و در این شب به دور تو میچرخند.
می نه آیدشان ز تو بوی بشر
ز انبهی عشق و وجد اندر جگر
هوش مصنوعی: عطر انسانی از طرف تو به آنها نمیرسد، زیرا عشق و شور در دلشان مانند بوی انبه است.
گرگ و خرس و شیر داند عشق چیست
کم ز سگ باشد که از عشق او عمیست
هوش مصنوعی: هیچیک از حیوانات مانند سگ نمیدانند عشق چیست، حتی گرگ و خرس و شیر. زیرا عشق او (سگ) بسیار عمیقتر است.
گر رگ عشقی نبودی کلب را
کی بجستی کلب کهفی قلب را
هوش مصنوعی: اگر عشق وجود نداشت، چطور میتوانستی به دلهای عاشق راه یابی؟ انسانهای غمگین و دلسوخته چگونه میتوانستند به خانهی دل خود پناه برند؟
هم ز جنس او به صورت چون سگان
گر نشد مشهور هست اندر جهان
هوش مصنوعی: اگرچه از جنس اوست و به شکل سگها درآمده، اما اگر مشهور نشود، در دنیا وجود ندارد.
بو نبردی تو دل اندر جنس خویش
کی بری تو بوی دل از گرگ و میش
هوش مصنوعی: اگر تو در دل خود بویی نداشتی، چگونه میتوانی انتظار داشته باشی که دیگران بوی دل تو را از گرگ و میش بشنوند؟
گر نبودی عشق هستی کی بدی
کی زدی نان بر تو و کی تو شدی
هوش مصنوعی: اگر عشق نبود، آیا وجودی بود؟ چه کسی به تو نان میداد و تو چه زمانی به وجود میآمدی؟
نان تو شد از چه ز عشق و اشتها
ورنه نان را کی بدی تا جان رهی
هوش مصنوعی: عشق و تمایل تو باعث شده که بر سر سفرهام نانی وجود داشته باشد، وگرنه چرا نانی به من میدادی تا جانم را نجات دهم؟
عشق نان مرده را می جان کند
جان که فانی بود جاویدان کند
هوش مصنوعی: عشق مانند نانی است که جان مرده را زنده میکند و موجوداتی که فناپذیر هستند را به حالت جاودانگی میبرد.
گفت مجنون من نمیترسم ز نیش
صبر من از کوه سنگین هست بیش
هوش مصنوعی: مجنون گفت که من از درد و مشکلات نمیترسم، زیرا صبر و استقامتم بسیار قویتر از کوه سنگین است.
منبلم بیزخم ناساید تنم
عاشقم بر زخمها بر میتنم
هوش مصنوعی: من بدون زخم و درد به زندگی ادامه نمیدهم، عاشق زخمهایم هستم و به آنها احترام میگذارم.
لیک از لیلی وجود من پرست
این صدف پر از صفات آن درست
هوش مصنوعی: اما از وجود لیلی، من به پرستش ادامه میدهم؛ این گوهر، پر از ویژگیهای آن حقیقت زیبایی است.
ترسم ای فصاد گر فصدم کنی
نیش را ناگاه بر لیلی زنی
هوش مصنوعی: من نگرانم که تو ناگهان به لیلی آسیب بزنی، مثل شکارچیای که از گرگها میترسد.
داند آن عقلی که او دلروشنیست
در میان لیلی و من فرق نیست
هوش مصنوعی: عقلی که آگاه است، میداند که در دل من و لیلی فرقی وجود ندارد.
حاشیه ها
بعد از بیت «ترسم ای فصاد گر فصدم کنی ...»، در بعضی ویرایش ها این بیت دیده می شود:
«من کیم لیلی و لیلی کیست من
ما یکی روحیم اندر دو بدن»
اگر این بیت در ویرایش های معتبر موجود هست، لطفا آن را اینجا اضافه کنید.
در بیت سوم: "بدار و کردنش" صحیح نیست و "بدارو کردنش" صحیح است. به معنای برای دادن دارو و درمان کردن.
1398/03/17 20:06
فاطمه تسلیم
برای درمان خناق در گذشته رگ می گشودند. این معنی در شعر نظامی نیز آمده است:
فلک سرمست بود از پویه چون پیل
خناق شب کبودش کرد چون نیل
طبیبان شفق مدخل گشادند
فلک را سرخی اکحل گشادند
همچین در شعر ظهیر فاریابی:
به نوک نیزه رگ جان دشمنان بگشای
که از حرارت آن غصهشان گرفت خناق
1398/03/17 20:06
فاطمه تسلیم
معالجه عامیانه خناق با گشودن رگ در برخی دیگر از دفترهای مثتوی هم آمده اتس؛ مثلاً در دفتر پنجم:
تو خون تکبر ار نریزی
خون جوش کند خناق خیزد
رو دردی ناز را بپالا
زیرا طرب از رواق خیزد
و دفتر ششم:
چونک حق قهری نهد در نان تو
چون خناق آن نان بگیرد در گلو
یک بیت مانده به اخر اضافه شود
من کیم لیلی و لیلی کیست من
ما یکی روحیم اندر دو بدن