برگردان به زبان ساده
آن یکی گستاخ رو اندر هری
چون بدیدی او غلام مهتری
هوش مصنوعی: وقتی آن فرد بیپروا را در حریر دیدی، فهمیدی که او زیر دست یک بزرگ است.
جامهٔ اطلس کمر زرین روان
روی کردی سوی قبلهٔ آسمان
هوش مصنوعی: پوششی از ابریشم با کمربندی زرین به تن کردهای و رو به سوی آسمان ایستادی.
کای خدا زین خواجهٔ صاحب منن
چون نیاموزی تو بنده داشتن
هوش مصنوعی: ای خدا، چرا به این آقای بزرگ که صاحب من است، نمیآموزی که چگونه باید بنده خوبی داشته باشد؟
بنده پروردن بیاموز ای خدا
زین رئیس و اختیار شاه ما
هوش مصنوعی: ای خدا، به من بیاموز که بندگی و پرستش تو را به خوبی انجام دهم، تا دیگران نیز از قدرت و اختیار ما بهرهمند شوند.
بود محتاج و برهنه و بینوا
در زمستان لرز لرزان از هوا
هوش مصنوعی: در زمستان، شخصی در وضعیت ناگواری به سر میبرد، بدون لباس و نیازمند، در اثر سرما میلرزد و احساس بیپناهی میکند.
انبساطی کرد آن از خود بری
جراتی بنمود او از لمتری
هوش مصنوعی: او با روحی آزاد و بدون ترس، جرأت خود را نشان داد و به دیگران اثبات کرد که میتواند از تمام محدودیتها فراتر برود.
اعتمادش بر هزاران موهبت
که ندیم حق شد اهل معرفت
هوش مصنوعی: او به هزاران نعمت و بخشش تکیه کرده است که به واسطه آن، دوستان حق و اهل دانش و معرفت شدهاند.
گر ندیم شاه گستاخی کند
تو مکن آنک نداری آن سند
هوش مصنوعی: اگر شاه بیادبی کند، تو هم پاسخ نده، زیرا تو آن قدرت و مدرک را نداری.
حق میان داد و میان به از کمر
گر کسی تاجی دهد او داد سر
هوش مصنوعی: اگر کسی حق و عدالت را رعایت کند، در برابر او سرمایه و اعتبار بیشتری خواهد بود و هیچ چیز به اندازه رعایت حق و عدل ارزشمند نیست.
تا یکی روزی که شاه آن خواجه را
متهم کرد و ببستش دست و پا
هوش مصنوعی: روزی فرا میرسد که شاه آن مرد بزرگ را متهم کرده و او را به بند میکشد.
آن غلامان را شکنجه مینمود
که دفینهٔ خواجه بنمایید زود
هوش مصنوعی: آن غلامان را زیر فشار قرار میداد که هر چه زودتر گنج مخفی آقا را نشان دهند.
سر او با من بگویید ای خسان
ورنه برم از شما حلق و لسان
هوش مصنوعی: ای دوستان بیخبر، سرِ او را با من در میان بگذارید، وگرنه از شما دور میشوم و زبانم را نیز از شما قطع میکنم.
مدت یک ماهشان تعذیب کرد
روز و شب اشکنجه و افشار و درد
هوش مصنوعی: مدت یک ماه آنها را با سختی و آزار و اذیت روز و شب تحت فشار قرار دادند و رنج و درد زیادی به آنها تحمیل کردند.
پاره پاره کردشان و یک غلام
راز خواجه وا نگفت از اهتمام
هوش مصنوعی: غلام به دلیل توجه و اهمیت فراوانی که به خواجه داشت، راز او را افشا نکرد و به خاطر این وفاداری، دلیلی برای نجات خود از خطر و درد و رنج پیدا کرد.
گفتش اندر خواب هاتف کای کیا
بنده بودن هم بیاموز و بیا
هوش مصنوعی: در خواب، صدایی به او گفت: ای بزرگ! هم یاد بگیر که چگونه بنده خوبی باشی و هم به دیگران آموزش ده.
ای دریده پوستین یوسفان
گر بدرد گرگت آن از خویش دان
هوش مصنوعی: ای کسی که لباس یوسف را دریدهای، اگر گرگ به تو آسیب بزند، باید بدانی که خودت مسئول این وضعیت هستی.
زانک میبافی همهساله بپوش
زانک میکاری همه ساله بنوش
هوش مصنوعی: هر سال از می بافتهشده باید بپوشی و هر سال از می کاشتهشده باید بنوشی.
فعل تست این غصههای دم به دم
این بود معنی قد جف القلم
هوش مصنوعی: این غم و اندوهی که هر لحظه با آن مواجه هستی، نتیجهی این است که قلم دیگر از نوشتن بازمانده و دیگر نمیتواند چیزی بگوید.
که نگردد سنت ما از رشد
نیک را نیکی بود بد راست بد
هوش مصنوعی: تنها راه رسیدن به نیکی و خوبی، پیروی از سنتها و اصول درست است و هر چیزی که با این اصول همخوانی نداشته باشد، نیک محسوب نمیشود.
کار کن هین که سلیمان زنده است
تا تو دیوی تیغ او برنده است
هوش مصنوعی: کوشش کن و زحمت بکش، چرا که سلیمان هنوز زنده است و به همین دلیل قدرت و سلطهاش همچنان برقرار است.
چون فرشته گشته از تیغ آمنیست
از سلیمان هیچ او را خوف نیست
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه او مانند فرشتهای شده و تحت حفاظت است، از هیچ چیز نمیترسد.
حکم او بر دیو باشد نه ملک
رنج در خاکست نه فوق فلک
هوش مصنوعی: حکم و فرمان او بر دیوان حاکم است و نه بر فرشتگان. او آرامش دل را در خاک پیدا نمیکند و نه در آسمانها.
ترک کن این جبر را که بس تهیست
تا بدانی سر سر جبر چیست
هوش مصنوعی: ترک کن این فشار و محدودیت که خالی و بیمعناست، تا بفهمی واقعاً چیست که در پس این محدودیتها وجود دارد.
ترک کن این جبر جمع منبلان
تا خبر یابی از آن جبر چو جان
هوش مصنوعی: از دوری و محصور شدن در جمع افراد بیهدف و ناآگاه بپرهیز تا بتوانی از محدودیتها و فشارهایی که بر تو وارد میشود آگاه شوی و حقیقت را بهتر بشناسی.
ترک معشوقی کن و کن عاشقی
ای گمان برده که خوب و فایقی
هوش مصنوعی: ترک کردن محبوبی که داری، و به عشق ورزی بپرداز. این را بدان که خود را برتر و شایستهتر از دیگران تصور نکن.
ای که در معنی ز شب خامشتری
گفت خود را چند جویی مشتری
هوش مصنوعی: ای کسی که در عمق و مفهوم، از شب ساکتتر هستی، چرا خودت را به دنبال مشتری میگردانی؟
سر بجنبانند پیشت بهر تو
رفت در سودای ایشان دهر تو
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که دیگران به خاطر تو و در پی خواستههای خود، پا به جلو میگذارند و زمان تو را تحت تأثیر قرار میدهند.
تو مرا گویی حسد اندر مپیچ
چه حسد آرد کسی از فوت هیچ
هوش مصنوعی: تو به من میگویی که حسد نبرم، ولی چرا کسی باید از درگذشتِ هیچکس حسرت بخورد؟
هست تعلیم خسان ای چشمشوخ
همچو نقش خرد کردن بر کلوخ
هوش مصنوعی: آموزش افراد نادان مانند تلاش برای حک کردن طرحی بر روی سنگ است؛ نتیجهای نخواهد داشت.
خویش را تعلیم کن عشق و نظر
که آن بود چون نقش فی جرم الحجر
هوش مصنوعی: خودت را به عشق و درک عمیق آشنا کن، چرا که این دو مانند نقشی هستند که بر روی سنگ نقش بستهاند.
نفس تو با تست شاگرد وفا
غیر فانی شد کجا جویی کجا
هوش مصنوعی: نفس تو永ملیست، و زنهای انسانی کجا میتوانی جستجو کنی؟ وفاداری تو به آنها هرگز پایان نمییابد.
تا کنی مر غیر را حبر و سنی
خویش را بدخو و خالی میکنی
هوش مصنوعی: برای اینکه دیگران را به بدی و بدخواهی بکشانی، خودت را از خوبی و فضیلت خالی میکنی.
متصل چون شد دلت با آن عدن
هین بگو مهراس از خالی شدن
هوش مصنوعی: وقتی دلت به آن بهشت متصل شد، نگران نباش که خالی خواهی ماند.
امر قل زین آمدش کای راستین
کم نخواهد شد بگو دریاست این
هوش مصنوعی: به او بگو که هیچ چیزی از حقیقت کم نخواهد شد و این حقیقت مانند دریا گسترده و بینهایت است.
انصتوا یعنی که آبت را بلاغ
هین تلف کم کن که لبخشکست باغ
هوش مصنوعی: سکوت کنید، یعنی آب خود را به بیهوده هدر ندهید، چرا که لبهایتان به خشکی میگراید و زندگی شما به خطر میافتد.
این سخن پایان ندارد ای پدر
این سخن را ترک کن پایان نگر
هوش مصنوعی: این گفتگو هیچ وقت تمام نمیشود، پدر عزیز، بهتر است به این حرفها پایان بدهی و به نتیجهاش فکر کنی.
غیرتم آید که پیشت بیستند
بر تو میخندند عاشق نیستند
هوش مصنوعی: غرور و غیرتم اجازه نمیدهد که دیگران به تو نزدیک شوند و به تو بخندند، زیرا آنها واقعا عاشق تو نیستند.
عاشقانت در پس پردهٔ کرم
بهر تو نعرهزنان بین دم بدم
هوش مصنوعی: عاشقانت پشت نقاب محبت برای تو هر لحظه فریاد میزنند.
عاشق آن عاشقان غیب باش
عاشقان پنج روزه کم تراش
هوش مصنوعی: به کسانی که در عالم غیب و معنا عشق میورزند، علاقهمند باش و به عشقهایی که زودگذر و سطحیاند، توجهی نکن.
که بخوردندت ز خدعه و جذبهای
سالها زیشان ندیدی حبهای
هوش مصنوعی: به خاطر فریب و جاذبهای که داشتند، سالها از آنها چیزی ندیدی و فقط حقارت تو را بلعیدند.
چند هنگامه نهی بر راه عام
گام خستی بر نیامد هیچ کام
هوش مصنوعی: چند بار در میانهی راه عموم، از راه حق فاصله گرفتی؛ اما نتیجهای برایت به بار نیامده است.
وقت صحت جمله یارند و حریف
وقت درد و غم به جز حق کو الیف
هوش مصنوعی: در زمان های خوب و خوشی، همه اطرافیان و دوستان هستند، اما در زمان درد و غم، جز خداوند، کسی کنار آدم نمیماند.
وقت درد چشم و دندان هیچ کس
دست تو گیرد به جز فریاد رس
هوش مصنوعی: در زمانهایی که دچار مشکل و درد میشوید، تنها کسی که میتواند به شما کمک کند، همین صدای یاریرسان است.
پس همان درد و مرض را یاد دار
چون ایاز از پوستین کن اعتبار
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که مانند ایاز، درد و رنج خود را به خوبی بشناسی و از آنها بهرهبرداری کنی.
پوستین آن حالت درد توست
که گرفتست آن ایاز آن را به دست
هوش مصنوعی: حالت دردی که تو دچار آن هستی، مانند پوستینی است که ایاز آن را در دست گرفته است.