بخش ۱۳۵ - و همچنین قد جف القلم یعنی جف القلم و کتب لا یستوی الطاعة والمعصیة لا یستوی الامانة و السرقة جف القلم ان لا یستوی الشکر و الکفران جف القلم ان الله لا یضیع اجر المحسنین
همچنین تاویل قد جف القلم
بهر تحریضست بر شغل اهم
پس قلم بنوشت که هر کار را
لایق آن هست تاثیر و جزا
کژ روی جف القلم کژ آیدت
راستی آری سعادت زایدت
ظلم آری مدبری جف القلم
عدل آری بر خوری جف القلم
چون بدزدد دست شد جف القلم
خورد باده مست شد جف القلم
تو روا داری روا باشد که حق
همچو معزول آید از حکم سبق
که ز دست من برون رفتست کار
پیش من چندین میا چندین مزار
بلک معنی آن بود جف القلم
نیست یکسان پیش من عدل و ستم
فرق بنهادم میان خیر و شر
فرق بنهادم ز بد هم از بتر
ذرهای گر در تو افزونی ادب
باشد از یارت بداند فضل رب
قدر آن ذره ترا افزون دهد
ذره چون کوهی قدم بیرون نهد
پادشاهی که به پیش تخت او
فرق نبود از امین و ظلمجو
آنک میلرزد ز بیم رد او
وانک طعنه میزند در جد او
فرق نبود هر دو یک باشد برش
شاه نبود خاک تیره بر سرش
ذرهای گر جهد تو افزون بود
در ترازوی خدا موزون بود
پیش این شاهان هماره جان کنی
بیخبر ایشان ز غدر و روشنی
گفت غمازی که بد گوید ترا
ضایع آرد خدمتت را سالها
پیش شاهی که سمیعست و بصیر
گفت غمازان نباشد جایگیر
جمله غمازان ازو آیس شوند
سوی ما آیند و افزایند پند
بس جفا گویند شه را پیش ما
که برو جف القلم کم کن وفا
معنی جف القلم کی آن بود
که جفاها با وفا یکسان بود
بل جفا را هم جفا جف القلم
وآن وفا را هم وفا جف القلم
عفو باشد لیک کو فر امید
که بود بنده ز تقوی روسپید
دزد را گر عفو باشد جان برد
کی وزیر و خازن مخزن شود
ای امین الدین ربانی بیا
کز امانت رست هر تاج و لوا
پور سلطان گر برو خاین شود
آن سرش از تن بدان باین شود
وز غلامی هندوی آرد وفا
دولت او را میزند طال بقا
چه غلام ار بر دری سگ باوفاست
در دل سالار او را صد رضاست
زین چو سگ را بوسه بر پوزش دهد
گر بود شیری چه پیروزش کند
جز مگر دزدی که خدمتها کند
صدق او بیخ جفا را بر کند
چون فضیل رهزنی کو راست باخت
زانک ده مرده به سوی توبه تاخت
وآنچنان که ساحران فرعون را
رو سیه کردند از صبر و وفا
دست و پا دادند در جرم قود
آن به صد ساله عبادت کی شود
تو که پنجه سال خدمت کردهای
کی چنین صدقی به دست آوردهای
بخش ۱۳۴ - معنی ما شاء الله کان یعنی خواست خواست او و رضا رضای او جویید از خشم دیگران و رد دیگران دلتنگ مباشید آن کان اگر چه لفظ ماضیست لیکن در فعل خدا ماضی و مستقبل نباشد کی لیس عند الله صباح و لا مساء: قول بنده ایش شاء الله کانبخش ۱۳۶ - حکایت آن درویش کی در هری غلامان آراستهٔ عمید خراسان را دید و بر اسبان تازی و قباهای زربفت و کلاهای مغرق و غیر آن پرسید کی اینها کدام امیرانند و چه شاهانند گفت او را کی اینها امیران نیستند اینها غلامان عمید خراسانند روی به آسمان کرد کی ای خدا غلام پروردن از عمید بیاموز آنجا مستوفی را عمید گویند: آن یکی گستاخ رو اندر هری
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همچنین تاویل قد جف القلم
بهر تحریضست بر شغل اهم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در شرایطی که قلم خشک شده و نوشتن متوقف شده است، این وضعیت میتواند به عنوان تشویق و تحریک برای انجام کارهای مهم و اساسی عمل کند. به عبارت دیگر، گاهی اوقات، موانع یا دشواریها میتوانند انسان را به سمت فعالیتهای مهمتر سوق دهند.
پس قلم بنوشت که هر کار را
لایق آن هست تاثیر و جزا
هوش مصنوعی: هر کاری که انجام میدهیم، اثر و نتیجهای متناسب با خود دارد و هر چیز باید پاداش یا تأثیر شایستهاش را بگیرد.
کژ روی جف القلم کژ آیدت
راستی آری سعادت زایدت
هوش مصنوعی: اگر دلایل و حقایق را نادرست بیان کنی، نتیجهاش هم نادرست خواهد بود. به همین ترتیب، اگر راستی و صداقت را در زندگی در نظر بگیری، به سعادت و خوشبختی خواهی رسید.
ظلم آری مدبری جف القلم
عدل آری بر خوری جف القلم
هوش مصنوعی: ظلمی وجود دارد که در آن، قلم و نوشتار به نفع ظلم و ستم استفاده میشود. در مقابل، عدالت نیز وجود دارد که بر پایهی حقیقت و انصاف قرار دارد.
چون بدزدد دست شد جف القلم
خورد باده مست شد جف القلم
هوش مصنوعی: وقتی دستت به کار نادرست میرود، قلم از کار میافتد و برای فراموشی آن کار، به نوشیدن باده رو میآوری.
تو روا داری روا باشد که حق
همچو معزول آید از حکم سبق
هوش مصنوعی: تو میپذیری که اگر حق به دور از عدالت و قضاوت صحیح قرار بگیرد، مانند یک نفر که از مقام خود برکنار شده، به حاشیه کشیده میشود.
که ز دست من برون رفتست کار
پیش من چندین میا چندین مزار
هوش مصنوعی: از دست من کاری خارج شده است، پس دیگر از من خواستههای زیاد نکن و از من توقع نداشته باش.
بلک معنی آن بود جف القلم
نیست یکسان پیش من عدل و ستم
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که برای من انصاف و بیانصافی هیچ فرقی ندارد و نمیتوانم یکی را بر دیگری ترجیح دهم. به نوعی، تأکید بر این است که هر دو مفهوم در نظر من برابرند و یکی را بر دیگری نمیپسندم.
فرق بنهادم میان خیر و شر
فرق بنهادم ز بد هم از بتر
هوش مصنوعی: من مرز روشنی بین خوبی و بدی قرار دادم و همچنین مرزی میان بدیهای مختلف برقرار کردم تا مشخص شود کدام یک از آنها بدتر است.
ذرهای گر در تو افزونی ادب
باشد از یارت بداند فضل رب
هوش مصنوعی: اگر در وجود تو اندکی ادب و نزاکت باشد، دوستت میداند که نعمتهای پروردگار تا چه اندازه ارزشمند و عظیم هستند.
قدر آن ذره ترا افزون دهد
ذره چون کوهی قدم بیرون نهد
هوش مصنوعی: اندازه و اهمیت یک چیز کوچک میتواند به قدری باشد که در برابر عظمت یک کوه، انسان را به جلو براند و او را به حرکت درآورد.
پادشاهی که به پیش تخت او
فرق نبود از امین و ظلمجو
هوش مصنوعی: پادشاهی که در برابر تخت او هیچگونه تمایزی بین افراد نیکوکار و ستمگر وجود ندارد.
آنک میلرزد ز بیم رد او
وانک طعنه میزند در جد او
هوش مصنوعی: آن شخصی که به خاطر ترس از او میلرزد، و آن فردی که به او کنایه میزند و انتقاد میکند.
فرق نبود هر دو یک باشد برش
شاه نبود خاک تیره بر سرش
هوش مصنوعی: تفاوتی میان آنها نیست، هر دو یکسان هستند. اگرچه او شاه است، ولی خاک تیره به سرش ریخته شده است.
ذرهای گر جهد تو افزون بود
در ترازوی خدا موزون بود
هوش مصنوعی: اگر ذرهای تلاش تو بیشتر باشد، در نظر خداوند وزن و ارزشش افزون خواهد بود.
پیش این شاهان هماره جان کنی
بیخبر ایشان ز غدر و روشنی
هوش مصنوعی: در برابر این پادشاهان، همیشه باید جانفشانی کنی، در حالی که آنها از خیانت و نیکمردی تو بیخبرند.
گفت غمازی که بد گوید ترا
ضایع آرد خدمتت را سالها
هوش مصنوعی: کسی که در مورد تو بدگویی کند، میتواند زحمات و خدمات تو را سالها ضایع کند.
پیش شاهی که سمیعست و بصیر
گفت غمازان نباشد جایگیر
هوش مصنوعی: در نزد پادشاهی که شنوا و بیناست، جایی برای غیبتکنندگان وجود ندارد.
جمله غمازان ازو آیس شوند
سوی ما آیند و افزایند پند
هوش مصنوعی: همه غمگینان از او ناامید میشوند و به سوی ما میآیند تا نصیحت و پندهایی را به ما بدهند.
بس جفا گویند شه را پیش ما
که برو جف القلم کم کن وفا
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد به ما میگویند که پادشاه را در حق ما ظلم بسیار کرده است، بنابراین تو هم کمی از ظلم خود را کم کن و به ما وفادار باش.
معنی جف القلم کی آن بود
که جفاها با وفا یکسان بود
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که وقتی قلم را در دست میگیریم و چیزی مینویسیم، معنای آن خاصیت خاصی دارد. به این معنا که سختیهایی که در نوشتن یا ایجاد آثار هنری وجود دارد، به نوعی با وفا بودن و تعهد به کار برابر است. بنابراین، چالشها و مشکلات میتوانند به اندازه وفاداری و صداقت در کار اهمیت داشته باشند.
بل جفا را هم جفا جف القلم
وآن وفا را هم وفا جف القلم
هوش مصنوعی: اگر به بیمهریها توجه کنیم، از خود قلم نیز بیمهری نشان میدهد و اگر با وفا باشیم، حتی وفای قلم نیز وجود نخواهد داشت.
عفو باشد لیک کو فر امید
که بود بنده ز تقوی روسپید
هوش مصنوعی: بخشش وجود دارد، اما کجا میتوان امید داشت که بندهای از تقوا سربلند باشد؟
دزد را گر عفو باشد جان برد
کی وزیر و خازن مخزن شود
هوش مصنوعی: اگر دزد را مورد بخشش قرار دهند، جانش را نجات دادهاند. اما در این حالت، دیگر نمیتواند به عنوان وزیر یا خزانهدار اعتماد شود.
ای امین الدین ربانی بیا
کز امانت رست هر تاج و لوا
هوش مصنوعی: ای حافظ دین و مذهب، بیا که از امانت رهایی یافتند هر تاج و پرچم.
پور سلطان گر برو خاین شود
آن سرش از تن بدان باین شود
هوش مصنوعی: اگر فرزند پادشاه خیانت کند، سر او از بدنش جدا میشود و به این ترتیب سرنوشتش مشخص میشود.
وز غلامی هندوی آرد وفا
دولت او را میزند طال بقا
هوش مصنوعی: از خدمتگزاری هندی که در او وفا و صداقت باشد، دولت او را به مانند ستارهای در آسمان جاودانه میسازد.
چه غلام ار بر دری سگ باوفاست
در دل سالار او را صد رضاست
هوش مصنوعی: اگر یک غلام به وفاداری و خدمت به درگاه سالارش بپردازد، حتی اگر در ظاهر به عنوان یک سگ دیده شود، در دل سالار از عشق و احترام برخوردار است.
زین چو سگ را بوسه بر پوزش دهد
گر بود شیری چه پیروزش کند
هوش مصنوعی: اگر کسی به یک سگ بوسه بزند، چه بسا که آن سگ را پیروزی نخواهد داد، ولی اگر آن فرد شیر باشد، مطمئناً آن سگ را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
جز مگر دزدی که خدمتها کند
صدق او بیخ جفا را بر کند
هوش مصنوعی: تنها دزدی که خدمات و کمکهای خود را ارائه میدهد، میتواند با صداقت خود ظلم و ستم را از بیخ و بن ریشهکن کند.
چون فضیل رهزنی کو راست باخت
زانک ده مرده به سوی توبه تاخت
هوش مصنوعی: فضیل، راهزنی که به روش راست و درست زندگی میکند، به سوی توبه میشتابد، زیرا در دلسردی و ناامیدی است و میخواهد راه ناصحیح خود را ترک کند.
وآنچنان که ساحران فرعون را
رو سیه کردند از صبر و وفا
هوش مصنوعی: ساحران فرعون به خاطر استقامت و وفاداریشان به حق، او را خجل و ناراحت کردند.
دست و پا دادند در جرم قود
آن به صد ساله عبادت کی شود
هوش مصنوعی: در اینجا به وضوح بیان میشود که با وجود تلاشهای بسیار و عبادتهای طولانی، اگر فردی مرتکب خطایی شود، نمیتواند به راحتی از عواقب آن فرار کند. به طور کلی، اعمال و رفتار انسانها تأثیرات خود را دارند و برخی از اشتباهات ممکن است جبرانناپذیر باشند.
تو که پنجه سال خدمت کردهای
کی چنین صدقی به دست آوردهای
هوش مصنوعی: تو که سالها در خدمت بودهای، چه کسی مانند تو چنین شرافت و صداقتی را به دست آورده است؟
حاشیه ها
1403/10/28 07:12
کوروش
مصرع دوم در بیت اول یعنی چه ؟
1403/10/28 23:12
رضا از کرمان
سلام
برای این است که انگیزه کار مهمتری را در تو بر انگیزاند.
شاد باشی

مولانا