بخش ۱۳۳ - حکایت هم در جواب جبری و اثبات اختیار و صحت امر و نهی و بیان آنک عذر جبری در هیچ ملتی و در هیچ دینی مقبول نیست و موجب خلاص نیست از سزای آن کار کی کرده است چنانک خلاص نیافت ابلیس جبری بدان کی گفت بما اغویتنی والقلیل یدل علی الکثیر
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
سلام من حسام هستم این شعر رواولین بار تو کتاب اندیشهی پیش دانشکاهیم خوندم همون بار ول عاشق این شعر شدم و کلی به قدرت مولوی در بیان منظور در کمال قدرت و زیبایی شعر افتخار کردم .ما نباید فقط برای شعرای عاشقانه نظر بنویسیم. ممنون.
این شعر رو خیلی دوست دارم
اگر منظور مولوی در این شعر این بوده که وقتی کسی فرد دیگری را میزند تمام این عمل در حوزه اختیار فرد زننده است به نظر من این فهم درستی از اختیار نیست. عمل زدن تشکیل شده است از اراده وتصمیم برای زدن وعملی کردن آن تصمیم در عالم خارج . آن بخشی که مربوط به اراده وتصمیم است آن بخش در اختیار انسان است وخداوند آن بخش را به انسان محول نموده است.همانگونه که در قران نیز همواره از واژه "یرید " استفاده میکند. مثل :
المائدة : 113 قالُوا نُریدُ أَنْ نَأْکُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا
گفتند میخواهیم از آن مائده بخوریم تا قلبهایمان مطمئن شود
التوبة : 32 یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ
میخواهند نور خدا را با دهنهای خود خاموش کنند،
هود : 15 مَنْ کانَ یُریدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فیها وَ هُمْ فیها لا یُبْخَسُونَ
کسی که تنها زندگی دنیا و زینت آن را اراده میکند ، ما نتیجه تلاش ایشان را بطور کامل میدهیم، و در آن هیچ نقصانی نمییابند
اما بخش دیگر که مربوط به اجرای تصمیم در عالم خارج است تماما در اختیار خداست وانسان در آن نقشی ندارد.کما اینکه اگر موقع زدن ،توانایی عصبی وماهیچه ای دستان فرد زننده از کار بیفتد نمیتواند با اختیار خود عمل زدن را انجام دهد. پس بخش زدن دست انسان نیست بلکه دست خداست.بعبارتی خداوند اراده انسان را اجرایی میکند. مثلا اینکه میگوید
الأنفال : 17 فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ
این شما نبودید که آنها را کشتید بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودی تیر انداختی بلکه خدا انداخت! و خدا میخواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند خداوند شنوا و داناست.
در این آیه خداوند به روشنی میگوید که فکر نکنید اگر کافران را کشتید همه کار دست شما بوده بلکه شما فقط اراده کردید که دستور خدارا (کشتن کافران را ) اجرا کنید بعد از آن این خداوند بود که اراده شمارا اجرایی کرد.وهمچنین تیر انداختن را نباید به خودتان منسوب کنید بلکه انداختن تیر کار خدا بوده وشما اراده انداختن تیر کردید.
همچنین در آیات زیر نیز این مفهوم کاملا روشن است.
مَّن کاَنَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلَئهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا(18)
وَ مَنْ أَرَادَ الاَْخِرَةَ وَ سَعَی لهََا سَعْیَهَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُورًا(19)
کلاًُّ نُّمِدُّ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَ مَا کاَنَ عَطَاءُ رَبِّکَ محَْظُورًا(20)
هر که دنیای نقد و زودگذر را بخواهد ما هم برایش در آن عجله میکنیم. البته برای هر که بخواهیم و هر قدر که بخواهیم، آن گاه جهنم را برایش معین میکنیم که ملامت زده و رانده شده در آن شود
و هر که آخرت را بخواهد و کوشش خود را همه برای رسیدن به آن قرار دهد آنان سعیشان قبول شده و صاحب اجر خواهند بود .
هر دو گروه را از عطاء پروردگارت مدد میکنیم، اینها را و آنها را، و از عطاء پروردگار تو جلوگیری نمیشود .
اتفاقا در جایی که انسان بخش اجرایی کار را به خودش یا به مخلوقات غیر خدا نسبت دهد خداوند آنرا در زمره شرک (بزرگترین گناه ) قرار میدهد.ببینید:
العنکبوت : 65 فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ
وقتی انسان در کشتی گرفتار طوفان شود طبیعی است که تلاش خود را میکند تا از طوفان جان سالم بدر برد واگر نجات یابد معمولا نجات یافتن را نتیجه مثلا تلاش خودشان یا محکم بودن کشتی یا شدید نشدن بیشتر طوفان و....نسبت میدهد که خداوند همه اینها را شرک تلقی میکند ومیگوید ما نجات دادیم. در واقع همه تلاش انسانهای روی کشتی را اراده یا خواستن برای نجات تعبیر میکند ونجات دادن را به خود منتسب می نماید وصدها مثال دیگر درقران در این باره وجود دارد.
سلام و درود.
گمانم بیت (اختیارش زید را قدیش کند
بیسگ و بیدام حق صیدش کند ) / اشتباه تاپپی دارد و اینطوریست که « اختیارش زید را قیدش کند»
شعر خیلی خوبیه داخل دین و زندگی دوازدهم هم هست.
مولوی خیلی راحت و ساده داره میگه که خداوند به انسان ویژگی اختیار رو داده که فقط مخصوص انسان نیست و آفریده های دیگه هم د حدو اندازه های دیگه اختیار دارن . مال انسان هم اینه که با مغ ش میتونه بدنش رو کنترل کنه و در اجسام دیگه تغییر ایجاد کنه و هرکاری که با بدنش انجام بده آزاده مثلا میتونه بره دزدی کنه که البته هرکاری نتیجه ای هم داره که به گردن انجام دهندشه مثلا اگه میوه بدزده صاحب باغ میاد اون رو تنبیه میکنه. اندیشه ، سخن ، انجام ، سرانجام ما فکر میکتیم یه کاری رو انجام میدیم و بلاخره یه نتیجه ای هم داره که این وسط سخن گفتن یه عمل ویژه و متفاوت بین انواع کارهاست که میشه اون رو هم تو مراتب اختیار و اراده جدا فرض کرد و چهار مرحلشون کرد.
خدایا کمک کن که درست از اختیاراتمون استفاده بکنیم.

مولانا