بخش ۱۲۱ - غالب شدن مکر روبه بر استعصام خر
خر بسی کوشید و او را دفع گفت
لیک جوع الکلب با خر بود جفت
غالب آمد حرص و صبرش بد ضعیف
بس گلوها که برد عشق رغیف
زان رسولی کش حقایق داد دست
کاد فقر ان یکن کفر آمدست
گشته بود آن خر مجاعت را اسیر
گفت اگر مکرست یک ره مرده گیر
زین عذاب جوع باری وا رهم
گر حیات اینست من مرده بهم
گر خر اول توبه و سوگند خورد
عاقبت هم از خری خبطی بکرد
حرص کور و احمق و نادان کند
مرگ را بر احمقان آسان کند
نیست آسان مرگ بر جان خران
که ندارند آب جان جاودان
چون ندارد جان جاوید او شقیست
جرات او بر اجل از احمقیست
جهد کن تا جان مخلد گرددت
تا به روز مرگ برگی باشدت
اعتمادش نیز بر رازق نبود
که بر افشاند برو از غیب جود
تاکنونش فضل بیروزی نداشت
گرچه گهگه بر تنش جوعی گماشت
گر نباشد جوع صد رنج دگر
از پی هیضه بر آرد از تو سر
رنج جوع اولی بود خود زان علل
هم به لطف و هم به خفت هم عمل
رنج جوع از رنجها پاکیزهتر
خاصه در جوعست صد نفع و هنر
بخش ۱۲۰ - سبب دانستن ضمیرهای خلق: چون دل آن آب زینها خالیستبخش ۱۲۲ - در بیان فضیلت احتما و جوع: جوع خود سلطان داروهاست هین
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خر بسی کوشید و او را دفع گفت
لیک جوع الکلب با خر بود جفت
هوش مصنوعی: خر تلاش فراوانی کرد تا از خود دفاع کند، اما در نهایت گرسنگی و نیازش باعث شد که او را به سمت کلب (سگ) بکشاند.
غالب آمد حرص و صبرش بد ضعیف
بس گلوها که برد عشق رغیف
هوش مصنوعی: اشتیاق و حرص او بر صبرش غالب شده است و این موضوع به قدری قوی است که بسیاری را در برابر عشق آسیبپذیر کرده است.
زان رسولی کش حقایق داد دست
کاد فقر ان یکن کفر آمدست
هوش مصنوعی: از پیامبری که حقایق را به انسانها هدیه داد، در میابیم که فقر میتواند به کفر منجر شود.
گشته بود آن خر مجاعت را اسیر
گفت اگر مکرست یک ره مرده گیر
هوش مصنوعی: خر به دلیل حرص و طمع به دام افتاده بود و گفت: اگر میخواهی مرا فریب بدهی، حداقل یک بار مردهام را به دام بیاور.
زین عذاب جوع باری وا رهم
گر حیات اینست من مرده بهم
هوش مصنوعی: از این عذاب گرسنگی، بار دیگر مرا رها کن، اگر زندگی اینگونه است، من مردهام.
گر خر اول توبه و سوگند خورد
عاقبت هم از خری خبطی بکرد
هوش مصنوعی: اگر خر در ابتدا توبه و سوگند خورد، در نهایت دوباره از خودش اشتباهی انجام میدهد.
حرص کور و احمق و نادان کند
مرگ را بر احمقان آسان کند
هوش مصنوعی: حرص و طمع، افراد نادان را به گونهای میکند که در برابر مرگ، بیخیال و بیتوجه شوند، و این بیخبری، مرگ را برای آنها آسانتر میکند.
نیست آسان مرگ بر جان خران
که ندارند آب جان جاودان
هوش مصنوعی: مرگ بر حیوانات بیخبر، کاری دشوار است زیرا آنها زندگی جاودانی ندارند.
چون ندارد جان جاوید او شقیست
جرات او بر اجل از احمقیست
هوش مصنوعی: کسی که جان جاودانی ندارد، در واقع بدبخت است و جرأت او در مقابل مرگ ناشی از نادانیاش است.
جهد کن تا جان مخلد گرددت
تا به روز مرگ برگی باشدت
هوش مصنوعی: کوشش کن تا روح تو جاودانه شود تا در روز مرگ، همواره یاد و خاطرت باقی بماند.
اعتمادش نیز بر رازق نبود
که بر افشاند برو از غیب جود
هوش مصنوعی: او به روزیدهنده ایمان نداشت که راز و نیازش را از غیب به او ببخشاید.
تاکنونش فضل بیروزی نداشت
گرچه گهگه بر تنش جوعی گماشت
هوش مصنوعی: او تا به حال از فضل و نعمت بهرهای نداشته است، هرچند گاهی گرسنگی بر تنش عارض شده است.
گر نباشد جوع صد رنج دگر
از پی هیضه بر آرد از تو سر
هوش مصنوعی: اگر گرسنگی نباشد، صد مشکل و رنج دیگر به خاطر هوای نفس و خواستههای بیمورد به سراغت میآید.
رنج جوع اولی بود خود زان علل
هم به لطف و هم به خفت هم عمل
هوش مصنوعی: رنج ناشی از گرسنگی، ابتدا به خاطر خود دلایل است و هم به خاطر لطف و هم به خاطر خفت، عوامل دیگر نیز در این موضوع دخیل هستند.
رنج جوع از رنجها پاکیزهتر
خاصه در جوعست صد نفع و هنر
هوش مصنوعی: گرسنگی درد و رنجی است که از سایر رنجها خالصتر و برتر است، زیرا در دل این گرسنگی، صدها فایده و هنر نهفته است.
حاشیه ها
1393/02/15 19:05
جهد کن تا جان مخلد گرددت
ظاهرا حرف آخر (ت) از قلم افتاده
1393/02/15 19:05
ظاهرا حرف آخر مصرع (ت) از قلم افتاده
جهد کن تا جان مخلد گرددت
تا به روز مرگ برگی باشدت