گنجور

بخش ۱۱۵ - در معنی لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الأَفْلاکَ

شد چنین شیخی گدای کو به کو
عشق آمد لاابالی اتقوا
عشق جوشد بحر را مانند دیگ
عشق ساید کوه را مانند ریگ
عشق‌بشکافد فلک را صد شکاف
عشق لرزاند زمین را از گزاف
با محمد بود عشق پاک جفت
بهر عشق او را خدا لولاک گفت
منتهی در عشق چون او بود فرد
پس مر او را ز انبیا تخصیص کرد
گر نبودی بهر عشق پاک را
کی وجودی دادمی افلاک را
من بدان افراشتم چرخ سنی
تا علو عشق را فهمی کنی
منفعتهای دگر آید ز چرخ
آن چو بیضه تابع آید این چو فرخ
خاک را من خوار کردم یک سری
تا ز خواری عاشقان بویی بری
خاک را دادیم سبزی و نوی
تا ز تبدیل فقیر آگه شوی
با تو گویند این جبال راسیات
وصف حال عاشقان اندر ثبات
گرچه آن معنیست و این نقش ای پسر
تا به فهم تو کند نزدیک‌تر
غصه را با خار تشبیهی کنند
آن نباشد لیک تنبیهی کنند
آن دل قاسی که سنگش خواندند
نامناسب بد مثالی راندند
در تصور در نیاید عین آن
عیب بر تصویر نه نفیش مدان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد چنین شیخی گدای کو به کو
عشق آمد لاابالی اتقوا
هوش مصنوعی: شیخی پیدا شده که در هر کوچه و خیابان به دنبال عشق می‌گردد و بی‌پروا و بی‌خیال از همه‌چیز به این جستجو ادامه می‌دهد.
عشق جوشد بحر را مانند دیگ
عشق ساید کوه را مانند ریگ
هوش مصنوعی: عشق مانند جوشیدن آب دریا، سطح آب را به جوش می‌آورد و همچنان که سنگ‌های سخت کوه را نرم و خرد می‌کند، تاثیر عمیقی بر دل‌ها و زندگی‌ها دارد.
عشق‌بشکافد فلک را صد شکاف
عشق لرزاند زمین را از گزاف
هوش مصنوعی: عشق می‌تواند آسمان را تا صد تکه بشکافد و عشق به قدری قوی است که می‌تواند زمین را به لرزه درآورد.
با محمد بود عشق پاک جفت
بهر عشق او را خدا لولاک گفت
هوش مصنوعی: عشق واقعی در کنار محمد قرار دارد و به خاطر این عشق، خداوند لولاک را به او داده است.
منتهی در عشق چون او بود فرد
پس مر او را ز انبیا تخصیص کرد
هوش مصنوعی: در عشق، کسی مانند او وجود ندارد؛ بنابراین او را از میان پیامبران برگزیده‌اند و به او ویژگی خاصی داده‌اند.
گر نبودی بهر عشق پاک را
کی وجودی دادمی افلاک را
هوش مصنوعی: اگر عشق خالص وجود نداشت، آیا می‌توانستم آسمان‌ها و تمام زیبایی‌های دنیا را به وجود بیاورم؟
من بدان افراشتم چرخ سنی
تا علو عشق را فهمی کنی
هوش مصنوعی: من برای تو فضایی فراهم کرده‌ام که بتوانی عشق را به درستی درک کنی و به علو و بلندی آن برسید.
منفعتهای دگر آید ز چرخ
آن چو بیضه تابع آید این چو فرخ
هوش مصنوعی: نفع‌ها و سودهای دیگر به‌دنبال چرخ زمان خود را نشان می‌دهند، مانند تخم‌مرغی که به دنبال یک قاعده مثبت و خوشحال‌کننده قرار می‌گیرد.
خاک را من خوار کردم یک سری
تا ز خواری عاشقان بویی بری
هوش مصنوعی: من خاک را در نظر خود بی‌ارزش کردم تا بویی از عشق و محبت عاشقان به مشامم برسد.
خاک را دادیم سبزی و نوی
تا ز تبدیل فقیر آگه شوی
هوش مصنوعی: ما به خاک رنگ و طراوت دادیم تا از تغییر و دگرگونی فقر آگاه شوی.
با تو گویند این جبال راسیات
وصف حال عاشقان اندر ثبات
هوش مصنوعی: با تو می‌گویند این کوه‌ها حال عاشقان را در پایداری و استقامت توصیف می‌کنند.
گرچه آن معنیست و این نقش ای پسر
تا به فهم تو کند نزدیک‌تر
هوش مصنوعی: هرچند آن مفهوم اصلی است و این تصویر تنها نمایی از آن، اما هدف این است که به درک تو کمک کند و آن را برایت نزدیک‌تر کند.
غصه را با خار تشبیهی کنند
آن نباشد لیک تنبیهی کنند
هوش مصنوعی: غم را مانند خاری در نظر می‌گیرند، اگرچه این تشبیه درست نیست، اما هدف این است که هشدار دهند.
آن دل قاسی که سنگش خواندند
نامناسب بد مثالی راندند
هوش مصنوعی: دل سنگی که به نام قساوت شناخته شده، نمونه‌ای نامناسب از سختی و بی‌رحمی به حساب می‌آید.
در تصور در نیاید عین آن
عیب بر تصویر نه نفیش مدان
هوش مصنوعی: به هیچ وجه نمی‌توان عیوب واقعی را در تصویر خیالی نادیده گرفت. هرچند که ممکن است نتوانیم عیوب را به‌طور کامل انکار کنیم، اما نباید آنها را از نظر دور داشت.

حاشیه ها

1391/07/20 12:10
ADIOS

عن اللّه تبارک و تعالی : یا أحمد، لولاک لما خلقتُ الافلاک و لولا علیٌ لما خلقتُک و لو لا فاطمه لما خلقتکما

هرمنوتیک و مجاز لفظی و وجودی نزد مولانا
مولانا در دفتر پنجم و ذیل عنوان " در معنی لولاک لما خلقت الافلاک" ، می گوید طبق این حدیث قدسی، خداوند افلاک را به خاطر پیامبر آفریده:
عشق جوشد بحر را مانند دیگ عشق ساید کوه را مانند ریگ
عشق‌ بشکافد فلک را صد شکاف عشق لرزاند زمین را از گزاف
با محمد بود عشق پاک جفت بهر عشق او را خدا لولاک گفت
منتهی در عشق چون او بود فرد پس مر او را ز انبیا تخصیص کرد
گر نبودی بهر عشق پاک را کی وجودی دادمی افلاک را
و بعد به تبیین معنای "افلاک" می پردازد و می گوید همة پدیده های هستی یک فایده و معنای ظاهری و یک معنا و فایدة باطنی دارند. همان طور که در قرآن آمده آسمان یک آیت برای تفکر است. آسمان، در معنای باطنی آن، رمز رفعت مقام عشق است. یعنی آسمان طفیلی و مولود عشقی است که در پیامبر بوده. البته آسمان، منافع و معانی دیگری هم دارد و همانطور که خداوند می فرماید ستارگان آسمان، به جهت یابی کمک می کنند ولی منفعت اصلی معنای باطنی آن است و عارف باید بدان معنای اصلی راه یابد. چنان که تخم مرغ را می شود خورد ولی هدف اصلی از خلقت آن، تفریخ و جوجه درآوری است :
من بدان افراشتم چرخ سنی تا علو عشق را فهمی کنی
منفعت های دیگر آید ز چرخ آن چو بیضه تابع آید این چو فرخ
همینطور، خاک یک معنای ظاهری و متعارف دارد و یک معنای باطنی که همان خاکساری عاشقانه است:
خاک را من خوار کردم یک سری تا ز خواری عاشقان بویی بری
و نیز سبز شدن خاک رمزی از تولد مجدد فقرا و عرفاست:
خاک را دادیم سبزی و نوی تا ز تبدیل فقیر آگه شوی
یا استواری کوه ها، رمز ثبات و پایداری عاشقان:
با تو گویند این جبال راسیات وصف حال عاشقان اندر ثبات
اصولا مولانا هم جهان الفاظ و هم عالم اعیان را ذومراتب و دارای لایه های متعدد و تودرتو می بیند و می داند. مولانا ما را به جور دیگر دیدن عالم دعوت می کند و نه تنها از ما می خواهد مانند خودش معانی ثانوی و پنهان الفاظ را کشف کنیم، بلکه از آن بیشتر از ما می خواهد که معانی باطنی خود پدیده ها را هم کشف کنیم. یعنی هم به تاویل هرمنوتیکی الفاظ بپردازیم و هم به تاویل وجودی خود اعیان و پدیده های عالم. هم تاویل اسم و هم تاویل مسمّا. تشبیهات و تمثیلات، برای تقریب ذهن و تفهیم معانی دشواری است که در تصور ما نمی گنجند و گرنه در عالم واقع غصه به خار و سنگ به دل ربطی ندارد:
گرچه آن معنیست و این نقش ای پسر تا به فهم تو کند نزدیک‌تر
غصه را با خار تشبیهی کنند آن نباشد لیک تنبیهی کنند
آن دل قاسی که سنگش خواندند نامناسب بد مثالی راندند
در تصور در نیاید عین آن عیب بر تصویر نه نفیش مدان
دو کتاب:
خداوند کاتب دو کتاب است. کتاب تکوین و کتاب تدوین. کتاب تدوین قرآن است که آیات در آن نشسته اند و کتاب تکوین جهان است که در آن آیات ایستاده اند. هر دو کتاب را باید به نحوی متلائم و سازگار با هم تلاوت و قرائت کرد و نباید این قرائت ها در مقابل هم و ناسازگار با هم باشند. به همین دلیل"کلمه" در قرآن فقط اسم و واژه نیست، بلکه مسما و معناست. باز به همین دلیل "آیه" در قاموس قرآن هم به کوچکترین واحد قرآنی اطلاق می شود و هم به همه موجودات جهان. یعنی آیات هم در کتاب تدوین وجود دارند و هم در کتاب تکوین. سلمان هراتی در شعر زیبا و معروفش دعوت به تلاوت عاشقانه آیات آفاقی و انفسی می کند و مولانا با نگاهی دیگر و به گونه ای دیگر در دفتر ششم ، همین آیات آفاقی را در هیئت آیات الفبایی و مکتوب در تصور می آورد که در هر دو نگاه، به وحدت این دو نوع آیه و این دو نوع کتاب و وحدت و یگانگی کاتب (خدا) تاکید می شود. مولانا خدا را به صورت کاتبی تصویر می کند که "جیمِ گوش و عینِ چشم و میمِ فم" را می نویسد :
خانه با بنا بود معقول‌تر یا که بی‌بنا؟ بگو ای کم‌هنر
خط با کاتب بود معقول‌تر یا که بی‌کاتب؟ بیندیش ای پسر
جیم گوش و عین چشم و میم فم چون بود بی‌کاتبی ای متهم
مجاز لفظی و وجودی:
در واقع کشف رازهای جهان منوط با رمز گشایی از دو گونه مجاز است. مجاز لفظی که درکتاب تدوین آمده است. مثل اینکه خدا نور آسمان و زمین هاست یا به خدا قرض دهید و از آن قبیل.
دیگر مجاز وجودی است که در بحث های متافیزیکی و عارفانه مطرح می شود . این که جهان این چیزی که ما می بینیم نیست و فقط جلوه ای از جلوات متکثر ، نامتناهی و ممکنی است که می توان از منظر معین دید. شاید آن را بتوان نوعی مجاز هرمنوتیکی هم نامید. مثل این که عرفا و افلاطون می گویند دنیایی که ما می بینیم سایه واقعیت است یا پیامبر می فرماید مردم در خوابند وقتی بمیرند بیدار می شوند. یا تعبیر رویا که خواب های ما حاوی مجازات و سمبل هایی است که باید از آن عبور کرد و معنای تعبیر همین عبور کردن از مجاز است . عبور از تصاویر ظاهری برای رسیدن به معنای واقعی و باطنی . نمونه دیگر بحث هایی است که در بارة بافت هولوگرافیک و ذوابعاد عالم مطرح است. این که تصویر و تصور ما از جهان یکی از بی نهایت تصاویر و تصورات ممکنی است که در نتیجة تداخل امواج هولوگرافیکی معین برساخته شده اند.
مجاز لفظی در همه متون از جمله در کتاب های مقدس یعنی کتاب تدوین آمده و نیاز به رمز گشایی دارد و مجاز هرمنوتیکی یا وجودی در کتاب تکوین یعنی طبیعت آمده است. 19فروردین 93

1403/01/05 02:04
علی ک

درود بر استاد عزیز، جناب محمدامین مروتی.

دوستت دارم.

1398/07/25 09:09

ادامه دریافتهای دفتر پنجم مثنوی 16 حکایت شیخ محمد سررزی 4
مولانا بعد ازین که عارف را عاشق معرفی کرد که گنج های زمین را رد کرده و به خداوند می گوید من در جستجوی چیزی جز تو نیستم ،به شرح عشق می پردازد :
در نگنجد عشق در گفت و شنید
عشق،دریایی ست قعرش ناپدید 2731
قطره های بحر را نتوان شمرد
هفت دریا پیش آن بحرست خرد
در مقابل عشق همه دریا ها کوچکند.
این گونه عبارات که در ابیات حافظ نیز فراوان وجود دارد یعنی اساس دنیای مادی در مقابل دنیاهای ماورا محدود و خرد و بی ارزش است.به عبارتی این دنیا رحم آن دنیا هاست.
عشق جوشد بحر را مانند دیگ
عشق ساید کوه را مانند ریگ
علاوه بر فراتر بودن عشق از دنیای مادی تاثیر اعجاب آوری هم بر آن دارد.آب دریا را به جوش می‌آوردو ...
عشق بشکافد فلک را صد شکاف
عشق لرزاند زمین را از گزاف2736
با محمد بود عشق پاک جفت
بهر عشق او را خدا لولاک گفت
در اینجا مولانا ویژگی سومی به عشق می افزاید و آن این که همراه برگزیده کل هستی؛حبیب الله است و رمز آفرینش هستی به خاطر پیامبر است.
من بدان افراشتم چرخ سنی
تا علو عشق را فهمی کتی 27 40
عشق دلیل آفرینش است.
این با آیه ای که عبادت را دلیل آفرینش می داند مغایرتی ندارد چون در لغت هم پرستش به معنای عشق است.
منفعت های دگر آید ز چرخ
آن چو بیضه تابع آید،این چو فرخ
گرچه آسمانها منفعت های زیادی دارند اما در مقابل عشق بزرگترین ویژگی انسان کامل مانند پوست تخم مرغ هستند که جوجه از آن به دنیا می آید.
تفاوت نگرش مولانا با نگرش جهان تکنولوژی:
در نگرش مولانا انسان برتر از همه کهکشانها ست؛اما در نگرش امروز انسان شیفته و حیران طبیعت است زیرا کهکشان درون خود را کشف نکرده است.
با تو گویند این جبال راسیات
وصف حال عاشقان ا ندر ثبات2744
یکی دیگر از ویژگی های عشق:
کوه های پا برجا حال عاشقان را بازگو می کنند.

کانال و و بلاگ آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@