بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
من شنیده ام از کجا می آیی ای فرخنده پی ؟ درسته؟
فرخنده پی در بیت اول صحیح است
منبع در صحبت مولانا دکتر الهی قمشه ای
بیت دوم مصرع دوم به جای در باید از باشد
آن یکی پرسید اشتر را که هی
از کجا میآیی ای فرخنده پی
گفت از حمام گرم کوی تو
گفت خود پیداست از زانوی تو
دست ِ گلِ ِجناب مولانا درد نکند با توصیف اش از زن
حملهٔ زن در میان کارزار
نشکند صف بلک گردد کارزار
گرچه میبینی چو شیر اندر صفش
تیغ بگرفته همیلرزد کفش
وای آنکه عقل او ماده بود
نفس زشتش نر و آماده بود
لاجرم مغلوب باشد عقل او
جز سوی خسران نباشد نقل او
ای خنک آن کس که عقلش نر بود
نفس زشتش ماده و مضطر بود
عقل جزویاش نر و غالب بود
نفس انثی را خرد سالب بود
حملهٔ ماده به صورت هم جریست
آفت او همچو آن خر از خریست
وصف حیوانی بود بر زن فزون
زانک سوی رنگ و بو دارد رکون
سعدی بزرگوار نیز چنین افاضاتی دارد
آیا اینان به مادران خود نیز نگاه تحقیر امیزی داشته اند ؟
بنازم به بزرگواری حکیم توس که مقام زن را آنچنانکه هست و بود در یافته بود .
ماشاالله
حملهٔ زن در میان کارزار
نشکند صف بلک گردد کار ، زار
حملهٔ ماده به صورت هم جریست
آفت او همچو آن خر از خریست
وصف حیوانی بود بر زن فزون
از سعدی نیز :
حقیر زنان : زهره مردان نداری چون زنان در خانه باش
چو زن راه بازار گیرد بزن
وگرنه تو در خانه بنشین چو زن
بپوشانش از چشم بیگانه روی
وگر نشنود چه زن آنگه چه شوی
زن نو کن ای دوست هر نوبهار
که تقویم پاری نیاید بکار
ماشاالله عجب ادیبانی داریم ها
سهو القلم
تحقیر زنان
آن یکی پرسید اشتر را که هی
از کجا میآیی ای اقبال پی
گفت از حمام گرم کوی تو
گفت خود پیداست در زانوی تو
نظیر این مانا را
از دوستی به یادگار دارم
آن یکی گفتا به نادانی که هان
تاچه حد آموختی ای نکته دان
گفت ای نادان ندانی دکترم
از علوم عالی و دانی پُرم
گفت این پیداست از الفاظ تو
آن کلام و گفتگوی ناز تو
یک سوال از آقای حمیدرضا، مدیر کوشای گنجور.
اگر این جا یک سایت ادبی است چرا اجازه می دهید مطالب خلاف ادبیات در آن مطرح شده و رواج یابد؟
چند نفر به سمانه که خیلی هم ادعای ادبیات دانی اش می شود گفتند که مانا نمی تواند جایگزین معنا شود. نه تنها ایشان دست از این عصبیت کور و لجاجت کودکانه شان بر نداشتند، چند نفر دیگر هم مرید در این زمینه پیدا کرده اند.
یا اجازه ندهید ایشان بنویسد یا اازه بدهید نظر دیگران هم در نقد اشتباهات ایشان، منتشر شود.
ممنونم.
سرکار ندا خانم،
سه نفر نمی توانند یک نفر باشند، اما می توانند دیدگاههایی همسو بدارند، این کمترین از سمانه و سید بسیار آموخته ام، سرکار نیز بیاموزید .
" میاسای ز آموختن یک زمان"
شگفت زده نشوید اگر ما در برخی زمینه ها بسیار بیش از بلخی و حافظ و ای بسا شیخ شیراز میدانیم!
این اما مانع خواندن و ستایش اشعار آنان نیست.
چه زشت است توهم دانایی، کسی را کور کند.
ندای بسیار گرامی،
امید که دلگیر نشده باشید، اگر چنین است پوزش می خواهم.
آنچه ما و هم سرکار بیش از پیشینیان میدانیم ، ازینروست که ما در زمان اکنون میزییم. و رنه در بدیع و قافیه و عروض و ..... کس به گرد پای شیخ و خواجه نخواهد رسید.
شاد و تندرست بوید.
سر خط بمانید ، ندا خانم،
ما به آخر خط رسیده ایم.
دوستدار گرامی
بادرود به شما
درست می گویید ، انسان امروز بسیار بیشتر از مردمان گذشته می داند ، حتی در شناخت عروض و قافیه نیز دست یک کودک ده
پانزده ساله از شعرای کهن سال ِ هزار سال پیش بازتر است ، چون وسیله ی تشخیص در اختیار دارد
نکته ی دیگری که خدمت شما دوست گرامی عرض خواهم کرد اینکه : همه کس و همه ی نظرات را باید نقد کرد و این انتقادها مارا به سر چشمه ی حقیقت نزدیک می کند
این عالم کبیری که در بین دو گوش ما جای گرفته را نباید در دایره ی آنچه گفته اند ، که چون وحی منزل است و یا کسی مثل سعدی یا مولوی گفته ، محدود و زنجیر کنیم
که مبادا به ساحت بزرگی اهانتی شود
زمانیکه حافظ می گوید : من ملک بودم و فردوس برین جایم بود ،،، آدم آورد درین دیر خراب آبادم
بسیار بجا و منطقی ست که این گویش را تجزیه و تحلیل کنیم ، که آیا واقعاً ما ملک بوده ایم ؟ آیا در داستان های حمورابی و یهود و دیگران حقیقتی نهفته است ؟
آیا حافظ به راستی به این گفته ی خود اعتقاد داشته ؟
آیا این گفته ها با منطق علم منطبق است؟ و صد پرسش دیگر در همین یک نکته ی حافظانه مطرح است ، یا اگر سعدی سروده : چو زن راه بازار گیرد بزن
وگرنه تو در خانه بنشین چو زن
بپوشانش از چشم بیگانه روی
وگر نشنود چه زن آنگه چه شوی
زن نو کن ای دوست هر نوبهار
که تقویم پاری نیاید بکار
دربست ، باید قبول کنیم
آیا حق نداریم بگوییم ، : آقای سعدی این سخن تو نژاد پرستانه است
زن هم انسان است مثل تو ، در اندامی دیگر ، و این گفته ی تو با آنجا که می گویی : بنی آدم اعضای یک پیکرند مغایر است ، مگر آنکه زن را از بنی آدم ندانی ،
که چه خوب است به صورت آزاد یکی یکی این غنچه های گلستان ادب در بحث میان دوستان شکوفا شود ، و بی تعصب و یکسونگری نظر همه چه درست و چه اشتباه باعث شود هر کسی ازین دریای بیکران ادب صدفی بر گیرد و خوشا آنانکه دردانه گوهری بیابند ، که می بینم شما و بعضی دوستان در اشتیاق یافتن آن هستید و بسیار هم یافته اید
مبارکتان باشد
شادزی پایدار
ندا خانم محترم ، سپاس که واکنش نشان دادید ، یک دست صدا ندارد ، دوستان دیگر هم نظرات خودشان را بیان کنند. تا گنجور سر و سامان بگیرد . و این اسامی دیگر جرئت نظر نداشته باشند ، مفتضح شوند!!
سمانه سید دوستدار ، و اسم های مختلف ، که در حقیقت یک نفر هستند و یا دو نفر ، گنجور را به الودگی کشیده اند.
من نمی دانم جناب آقای محمدی نظارت می کنند یا خیر و یا اصلا این نحوه و این صورت را می پسندند ؟ ایشان شخص فرهیخته و با دانشی هستند ، گمان نکنم!!
از ایشان تقاضا دارم نظرات را باز بینی کنند
یا حداقل از دوستان فرهیخته و مستعد یاری بجویند ، که در گنجور کم نیستند.
به هر حال در این شک ندارم که این شخص با اسم و نام های جعلی بسیار ادم مریض و مغرضی است و مطمئنن بی کار و احمق که قصد دارد عقده ی حقارت خود را در گنجور پیاده کند.
اگر سنائی عطار مولوی حافظ سعدی بی پدر و مادر ،متعصب ، مرد سالار ، متحجر و امل هستند ، شما (تو یک نفر) که فرهیخته ی در این جمع چه می کنی؟؟
نظر نده گنجور را به لجن کشیده ای!!
جناب آقای محمدی مسئول محترم گنجور ، شرمنده ام ، اسائه ادب نشود به شما ، ولی گنجور دیگر محل ادیبان و بزرگان نیست ، باور بفرمایید استاد های بزرگ دانشگاه در گنجور نظر می دادند به شخصه چند بزرگ را می شناسم ، ولی دریغ ، از شما خواهش می کنم تدبیر کنید و گنجور را از لوث این افراد (نفر) خالی کنید که ، عرض خود میبرند و زحمت ما می دارند!!
ندا خانم محترم ، سپاس که واکنش نشان دادید ، یک دست صدا ندارد ، دوستان دیگر هم نظرات خودشان را بیان کنند. تا گنجور سر و سامان بگیرد . و این اسامی دیگر جرئت نظر نداشته باشند ، مفتضح شوند!!
سمانه سید دوستدار ، و اسم های مختلف ، که در حقیقت یک نفر هستند و یا دو نفر ، گنجور را به الودگی کشیده اند.
من نمی دانم جناب آقای محمدی نظارت می کنند یا خیر و یا اصلا این نحوه و این صورت را می پسندند ؟ ایشان شخص فرهیخته و با دانشی هستند ، گمان نکنم!!
از ایشان تقاضا دارم نظرات را باز بینی کنند
یا حداقل از دوستان فرهیخته و مستعد یاری بجویند ، که در گنجور کم نیستند.
به هر حال در این شک ندارم که این شخص با اسم و نام های جعلی بسیار ادم مریض و مغرضی است و مطمئنن بی کار و علاف که قصد دارد عقده ی حقارت خود را در گنجور پیاده کند.
اگر سنائی عطار مولوی حافظ سعدی بی پدر و مادر ،متعصب ، مرد سالار ، متحجر و امل هستند ، شما (تو یک نفر) که فرهیخته ی در این جمع چه می کنی؟؟
نظر نده ، گنجور را به آلودگی کشیده ای!!
جناب آقای محمدی مسئول محترم گنجور ، شرمنده ام ، اسائه ادب نشود به شما ، ولی گنجور دیگر محل ادیبان و بزرگان نیست ، باور بفرمایید استاد های بزرگ دانشگاه در گنجور نظر می دادند به شخصه چند بزرگ را می شناسم ، ولی دریغ ، از شما خواهش می کنم تدبیر کنید و گنجور را از لوث این افراد (نفر) خالی کنید که ، عرض خود میبرند و زحمت ما می دارند!!
جناب رادمرد گرامی،
درود بر شما،
فرمودید:
"...و این اسامی دیگر جرئت نظر نداشته باشند ، مفتضح شوند!!..." و
"...نظر نده ، گنجور را به آلودگی کشیده ای!!..." و...
اول اینکه تا جایی که بنده دیده ام اشخاصی را که نام بردید بی ادبی ازشان سر نزده و یا حداقل بنده ندیدم....
دوم، به گمانم اینجا محل تبادل نظر باشد و نه فقط مجاز برای اشخاصی که همانند بنده و یا شما تفکر می کنند...که اگر اینگونه بود دیگر تبادل نظر معنایی نداشت...
سه دیگر آنکه اگر بیانات فوق حقیقتاً از آن نام آوران بوده و الحاقی نباشند، هیچگونه توجیه و دفاعی ندارند...زدن زن و کودک و مادر و پدر پیر و حتی غریبه ای گردن کلفت به هیچ وجه من الوجوه قابل قبول در هیچ فرهنگ انسانی نیست ... و دفاع از آن و یا مروج آن کم مفتضح تر از خود عمل نیست، حال مروج هر که می خواهد باشد.
با پوزش
-----
جنابان دوستدار و سرکار ندا خانم،
ما در "زمان اکنون"می زییم؟ یعنی در زمان کنونی، و یا در زمان حال؟
و،
اشکال بی ربط کنیم، و اشکال بکنیم؟ یعنی اشکال بی ربط بگیریم، و اشکال بگیریم؟
دوستدار گرامی
بادرود به شما
درست می گویید ، انسان امروز بسیار بیشتر از مردمان گذشته می داند ، حتی در شناخت عروض و قافیه نیز دست یک کودک ده
پانزده ساله از شعرای کهن سال ِ هزار سال پیش بازتر است ، چون وسیله ی تشخیص در اختیار دارد
نکته ی دیگری که خدمت شما دوست گرامی عرض خواهم کرد اینکه : همه کس و همه ی نظرات را باید نقد کرد و این انتقادها مارا به سر چشمه ی حقیقت نزدیک می کند
این عالم کبیری که در بین دو گوش ما جای گرفته را نباید در دایره ی آنچه گفته اند ، که چون وحی منزل است و یا کسی مثل سعدی یا مولوی گفته ، محدود و زنجیر کنیم
که مبادا به ساحت بزرگی اهانتی شود
زمانیکه حافظ می گوید : من ملک بودم و فردوس برین جایم بود ،،، آدم آورد درین دیر خراب آبادم
بسیار بجا و منطقی ست که این گویش را تجزیه و تحلیل کنیم ، که آیا واقعاً ما ملک بوده ایم ؟ آیا در داستان های حمورابی و یهود و دیگران حقیقتی نهفته است ؟
آیا حافظ به راستی به این گفته ی خود اعتقاد داشته ؟
آیا این گفته ها با منطق علم منطبق است؟ و صد پرسش دیگر در همین یک نکته ی حافظانه مطرح است ، یا اگر سعدی سروده : چو زن راه بازار گیرد بزن
وگرنه تو در خانه بنشین چو زن
بپوشانش از چشم بیگانه روی
وگر نشنود چه زن آنگه چه شوی
زن نو کن ای دوست هر نوبهار
که تقویم پاری نیاید بکار
دربست ، باید قبول کنیم
آیا حق نداریم بگوییم ، : آقای سعدی این سخن تو نژاد پرستانه است،تبعیض آمیز است .
زن هم انسان است مثل تو ، در اندامی دیگر ، و این گفته ی شما با آنجا که می گویی : بنی آدم اعضای یک پیکرند مغایر است ، مگر آنکه زن را از بنی آدم ندانی ،
که چه خوب است به صورت آزاد یکی یکی این غنچه های گلستان ادب در بحث میان دوستان شکوفا شود ، و بی تعصب و یکسونگری نظر همه چه درست و چه اشتباه باعث شود هر کسی ازین دریای بیکران ادب صدفی بر گیرد و خوشا آنانکه دردانه گوهری بیابند ، که می بینم شما و بعضی دوستان در اشتیاق یافتن آن هستید و بسیار هم یافته اید
مبارکتان باشد
شادزی پایدار
نژاد پرستی واژه ی درستی نیست زیرا صحبت درباره جنسیت است باید گفت مردسالاری یا جنسیت زدگی بنی آدم را در بیشتر لغت نامه ها پسران و سپس فرزندان معنا کرده اند
آقا بابک
چند نفر هستند ، با اسامی مختلف ، قصد دارندحاشیه های گنجور در قرق خودشان باشد
نفس کش میطلبند ، صدا خفه کن هستند
بانو سمانه هم به هیچکدامشان جواب نمیدهد
من نیز چندی پیش در دام اینان افتادم و به این خانم محترم با نام ناشناس اهانت کردم ، ولی بعد از مطالعه ی حاشیه های او دریافتم که اشتباه کردم ، در صدد عذر خواهی بر آمدم .
من نمیدانم این دشمنی برای چیست ، من هم مانند شما ،هیچگاه از این خانم نوشته ی غیر منطقی ندیده ام
با درود
بدون شک ضرب و شتم زن در صورت ره بازار گرفتن و هر نوبهار زن نو گزیدن و خانه نشین کردن یک انسان کامل با همه خصایل انسانی ناپسند و ستمکارانه است،
چه از سوی سعدی باشد چه نباشد،
این نامش مردسالاری نیست،
این نامش آزار است و آزار در همه مکانها و زمانها نادرست و قبیح است.
هیچ انسان خردمندی سعدی را به خاطر این بخش از اندیشه هایش نمی ستاید،
بلکه اگر اثبات شود این ابیات از آن سعدیست آن را به عنوان خار گلستان می پذیرد،
در ضمن گرامیان من نمیفهمم بر سر سفره پدر و مادر بزرگ نشدن یا پدر و مادر نداشتن به خودی خود چه عیبی دارد؟!
پدر و مادر داشتن به خودی خود فضیلتی محسوب نمی شود،
یک کودک بی پدر حاصل یک رابطه نامشروع چه گناهی دارد؟
کسانی نیز بر سر سفره پدر و مادر بزرگ شده اند ولی اموال دیگران بر سر سفره بود!
عکس آن هم ممکن است، زندگینامه چارلی چاپلین را بخوانید، بیشتر روزهای کودکی را در نوانخانه به سر برد، ولی حاصل زندگی اش اندیشه های بلند قابل تاملی بود!
سعدی و حافظ و مولانا و شکسپیر و دیگران نیز مانند هر انسانی خطا داشته اند، ما اکنون که غنچه های اندیشه ایشان در بستر تاریخ شکفته اند می توانیم خطاها را بیابیم، چه بسا ما نیز خطاکار باشیم و آیندگان
خطاهای ما را بهتر دریابند!
روفیای گرامی
منظور از سر سفره ی پدر و مادر ، ظاهر سخن نیست لقمه ی نان نیست ،
تربیت صحیح است ، شاید ژن هم تأثیر داشته باشد ، نمی دانم
حال چه والدین ، چه محیط ، چه منش انسان ، وجدان
و ،،،، همه ی این ها را جمع می بندنند به اصطلاح سفره ی پدر و مادر ربطش میدهند
یعنی انسان
ممنون از نظر شما
جناب رادمرد،
سرکار نگران عرض خو یش باشید
بر دامن کبریای ما گردی نخواهید نشاند.
سپاس از اینکه تحمل شنیدن رای متفاوت را دارید!
وصف حیوانی بود بر زن فزون
زانک سوی رنگ و بو دارد رکون
می فرماید : اگر زن را مثل حیوان توصیف کنیم شایسته تراست تا انسان بنامیم
دختر خرد سال خودش را هم به پیر مرد بدخلقی به نام شمس تبریزی داد
چون زن را در ردیف حیوان میدانست
هیچ محبتی چون مهر پدر و مادر نیست
سر سفره ی پدر ومادر بزرگ شدن یعنی در محیطی
که همان مهر و عاطفه وتربیت موجود باشد خواه در خانه و خواه در نوانخانه
واقعاً من از خواندن این شعرِ مولوی خجالت کشیدم
از مولوی چنین انتظاری نداشتم
هیچ محبتی چون مهر پدر و مادر نیست
سر سفره ی پدر و مادر نشستن یعنی در محیطی
که همان مهر و عاطفه وتربیت موجود باشد خواه در خانه و خواه در نوانخانه
وصف حیوانی بود بر زن فزون
زانک سوی رنگ و بو دارد رکون
می فرماید : اگر زن را مثل حیوان توصیف کنیم شایسته تراست تا انسان بنامیم
در جایی خواندم :
دختر خرد سال خودش را هم به پیر مرد بدخلقی به نام شمس تبریزی داد
چون زن را در ردیف حیوان میدانست
سلام و درود بر شما و سروران همیشه فعال گنجور
بجز بزرگوارانی که وقت گذاشته و نظر می دهند، کاربران خاموشی مثل من هم هر روز گنجور عضوی از پیکر عمرشونه، برای خواندن، یافتن و آگاهی جدیدی پر از امید حاشیه نویسیهای شما رو مطالعه می کنیم و از مطالبی چون عزیز بزرگواری که ریپلای کردم خوانی جدید از ادبیات ایران عزیز می آموزیم، و چه لذتی می بریم از مناظرات شما و آنها را با هم می سنجیم و به حقیقت میرسیم، گاهی بعضی از بزرگواران، از گردونه نظر خارج شده و حاشیه را تبدیل به جاده خاکی پر از گرد و غبار جنگ و ستیز تبدیل می کنند که هم خاطر شریف خودشون آزرده میشه و هم خواننده فراری
قطعا هیچ انسانی جز ذات لایزال الهی مطلق نیست، یک پزشک می تواند حاذق باشد می تواند جانی
یک راهب می تواند در عین اینکه مبلغ است متجاوز نیز باشد، اینکه دلیلش فربب است یا بیماری یا هر ویز ذیگر در حوصله ی بحث نیست، شاعر هم مستثنی نیست، امروز حالش خوشست و الحان بهاری می شنود فردا ناخوشست و دنیا را تیره و تار
بحث کردن در اشعار، و موشکافی اونها بسیار ارزنده و مطبوعه، و از آنجا که : تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
نظرات مختلف شما رو در برداشتهایتان از اشعار و سخنان هر صاحب اثری، دنبال می کنیم
حتی دوست داریم بخشهای صوتی خواندن بزرگواران رو دانلود و به عزیزانمون هدیه بدهیم تا نشر بدهیم و زنده نگهداریم
لطفا و خواهشا حتی الامکان، بدون تعصب به همدیگر اجازه بیان نظر بدهید تا خوانندگان با لذت از دانش شما بهره ببرند، همگی بزرگوارید و محترم
اگر واژه نامانوس بیگانه در قلمم دیده شد چشم بپوشید که صاحب نظر نیستم و تنها خواننده ی مشتاقی جوبای آموختنم
بزرگواری هم که روی نظرشون، پاسخ دادم ببخشند ولی از مطلب کاملا مرتبط ایشان با گنجور استقبال کرده و جای امنی برای پاسخ به عزیزان دیگر استفاده کردم تا مخاطب خاصی مدنظر نباشد
بزرگواران پوزش منو بپذیرید🙏
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو ناپاک به
******
زنان را ستایی سگان را ستای
که یک سگ به از صد زن پارسای
******
دو بیت نازیبای بالا به فردوسی منسوب است سمانه جان. اما اگر این دو بیت و چند بیت دیگر را از ملحقات شاهنامه بدانیم باز نمی توان یک سری اشعا زن ستیزانه درشاهنامه را منکر شد.
با این حساب چطور شما به سبب وجود اشعاری در مذمت زن به سعدی و مولوی می تازید ولی به فردوسی نمی تازید؟ مثل یک بام و دو هوا به گوشتان خورده؟
بهتر نیست بزرگی بزرگانمان را حفظ کنیم و بدانها جسارت نکرده و بی پدر و مادرشان نخوانیم و ناسزایشان نگوییم و اگر چیزی از آنان درنظر ما اشتباه آمد، یا از باب «زلة الحکیم» یعنی لغزش دانا که گریزی از آن نیست محسوبش بداریم یا پیرامون آن قضاوت نکنیم و باقی افکارشان را مورد اندیشه قرار دهیم؟
اما روفیا جان
انسان از اینکه ببیند جنسیتش مورد توهین قرار گرفته ناراحت می شود، اما نمی توان با توجه به فرهنگ فعلی، تمام فرهنگ های سابق را نقد کرد.
فقط این وقتی صحیح است که ما مطمئن باشیم تمامی فرهنگ کنونی بشر، صحیح و مطابق عقل و خرد است.
شما می توانید این گونه ادعایی کنید؟
از کجا معلوم بعضی از همین نگاه های جامعه شناسی سعدی و مولوی، پیرامون جایگاه زن در خانه و جامعه و هستی، درست نباشد و فرهنگ ما که آنها را بر نمی تابد، در آینده و برای مردمی با فرهنگ دیگر، مورد مسخره شدن واقع شود؟
درود بر شما ندای گرامی. سخن شما آنچنان کامل و بازدارنده بود که نیازمند هیچ افزودنی نبود.
در سخن و سروده بزرگان گذشته، آنچنان که از طبع و سرشت نکته سنج و باریک بین آنان بر میآید، به آنچه در روح و روان اکثریت زنان غالب وچیره است، پرداخته شده اگر زشت و زیباست ناگزیر حقیقت است. و من اگر زشتی میبینم بجای جنگ باید درصدد تغییر آن به زیبایی برایم. و نکته مهم و اساسی که مورد غفلت بانوان فرهیخته این سایت متأسفانه واقع شده، این اصل و قاعده مهم است که "ما من عام الا فقد خص" که یعنی" هیچ اصلی وجود ندارد مگر اینکه استثنایی داشته باشد" به عبارتی اشعار این بزرگان بر جامعه زنان دلالت دارد نه بر تک تک آنان.. یعنی هستند بسیار زنان فرهیخته که به صد مرد میارزند که هستند در جامعه مردان که بیشتر شبیه دد و دام هستند تا انسان. پس آن دانشمندان به دلیل وضوح و روشنی این اصل، لازم ندانستند که حاشیه بنویسند که این عام ست و هستند زنان فرهیخته و خوب. ضمنا اگر در خصوص قاطبه و کثرت زنان هم سو با آنچه آن دانشمندان سخن گفته اند، شک و شبهه ایی دارید، کافی ست سری به اینستاگرام از یک سو و به اجرای احکام دادگستری شهرتان از سوی دیگر بزنید تا متوجه عمق فاجعه بشوید. سابقه ی گروهی زندگی کردن انسان ها به هفت هزار سال میرسد. چطور ما به خود اجازه میدهیم بر تمام تجربیات و دانسته پیشینیان خط بطلان بکشیم و آن را غلط بدانیم؟!! عجالتا مسیری فمینیستی که جامعه ایران در پیش گرفته (که اروپاییان سالها گذشته رفتند و از آن در حال بازگشت هستند) متضمن خوشبختی و بقای جامعه نشده و امیدی هم به بهبود با این روش نیست. پس از کجا معلوم اگر نگوییم باید کامل به همان نمط بازگردیم، لااقل باید بخش بسیاری از گذشته را مصداق راه آینده وام گیریم تا هم خانواده و هم جامعه استوار و خوشبخت گردند؟! زیاده گویی کردم. پوزش من را بپذیرید که نتوانستم سخن سنجیده شما را آفرین نگویم و رأی خود را نیز به آن افزودم. 🙏🌹
وصف حیوانی بود بر زن فزون
می فرماید : اگر زن را حیوان توصیف کنیم شایسته تراست {از سرش هم زیاد است}
سپاس فراوان جناب مولوی
که مقام ما {مادران} را دون مقام حیوان دانستی
گفت پیغمبر که : زن بر عاقلان
غالب آید سخت و ، بر صاحب دلان
باز بر زن ، جاهلان غالب شوند
کاندر ایشان ، تندیِ حَیوان است بَند
کم بُوَدشان رقّت و لطف و وداد
ز آنکه حیوانی است غالب بر نهاد
مِهر و رقّت ، وصفِ انسانی بُوَد
خشم و شهوت ، وصفِ حیوانی بُوَد
پرتو حق است آن ، معشوق نیست
خالق است آن ، گوئیا مخلوق نیست
مولانا در این شعر مقام زن را بسیار بالاتر از مرد می داند و مادر را پرتوی حق و دارای قدرت خالق بودن معرفی می کند و مهر و محبت را از خصوصیات باارزش زنان میشناسند.
🔴
چند نمونه دیگر از دیدگاه مولانا به مقام مادر:
🔴
نگر به موسی عمران که از بر مادر
به مدین آمد و زان راه گشت او مولا
🔴
گفت نااهلان نکردندت بساز
پر فزود از حد و ناخن شد دراز
دست هر نااهل بیمارت کند
سوی مادر آ که تیمارت کند
🔴
ننگرم در تو، در آن دل بنگرم
تحفه او را آر ای جان بردرم
با تو او چون است هستم من چنان
زیر پای مادران باشد جنان
🔴
مولانا چنان محو نقش تعلیمی مادر شده است که حتی توجه نمی کند طفل می تواند از طریق کسان دیگری مثل پدر سخن گفتن را بیاموزد:
چه ها می کند مادر نفس کلی
که تا بی لسانی بیابد لسانی
🔴
رحمت مادر اگر چه از خداست
خدمت او هم فریضه است و سزاست
🔴
بیا ای مادر عشرت به خانه
که جان را فرش مادر میتوان کرد
وگر در راه تو نامحرمانند
تو را از جام چادر میتوان کرد
🔴
مادر عشق طفل عاشق را
پیش سلطان بیامان نبرد
تا نشد بالغ و ز جان فارغ
پیش آن جان جان جان نبرد
🔴
اینها اشعاری بود که من از مولانا درباره مقام زن و مادر شنیده بودم و از روی تعصب از کسی طرفداری نمی کنم ولی چیزی که مطمئنم اینه که مولانا یکی از خردمندترین انسان های جهان بوده و خیلی برام عجیبه که اگه مولانا مقام زن رو پایین تر از حیوان دونسته باشه مخصوصا با وجود این اشعاری که در تمجید مقام زن گفته. البته من خودم باز هم در این مورد تحقیقات بیشتری می کنم تا دیدگاه مولانا و دیگر شاعران درباره زنان رو بهتر متوجه بشم
آقا ناصر،
بنده مخلص را سرمست و مسرور فرمودی،
این سه بیت که گویا از دقیقی، فردوسی، و سعدیست و بر تنی چند از ظروف عهد تیموری نقش بسته، پشت و پناه سرکار و دیگر رهروان راه راستی و درستی باد:
جهانت به کام و فلک یار باد
جهان آفرینت نگه دار باد
بکام تو بادا همه کار تو
خداوند بادا نگه دار تو
بکام تو بادا سپهر بلند
ز چشم بدانت مبادا گزند
البته دو شعری که در بالا به فردوسی نسبت داده شده (زن و اژدها ، سگان را ستای ) تنها در یکی از ده ها نسخه ی شاهنامه ، نوشته شده و در نسخه های کهنتر شاهنامه هایی که پیش از دویست سال پیش نوشته شده اندوجود ندارند . به همین دلیل گفته شده که اینجور بیتها در شاهنامه ،صدها سال پس از فردوسی ،افزوده شدند
کلمه زن در بیشتر این اشعار بمعنی جنسیت زن نمیباشد . بنا بر اشتباه فرهنگی در گذشته زن اصطلاحی است برای نامردی و ترس و بی صفتی . امروزه هم من دیده ام که حتی دو زن به هم میگویند قول مردانه می دهم.. وگرنه که حتما انسانهای عاشقی مثل سعدی و حافظ و مولانا به مادر و همسرانشان عشق ورزیده اند . کسی که به یک گل با این لطافت نگاه میکند میتواند یک انسان را نبیند . هر چند همه ما میدانیم که در گدشته بشریت و نه فقط ایران زن آزادیهای امروزی را نداشته است .
با چشم این دوران نمیتوان فرهنگ و تمدن گذشتگان را نقد کرد،حضرت علی نیز بعد از پیروزی در جنگ جمل به عایشه فرمودند؛مگر نشنیده ای که پیامبر فرموده اند زنان باید در خانه بنشینند...
چه بسا ما نیز در دوران سعدی و مولوی و ماقبل تر بودیم به این نتیجه میرسیدیم که بهترین کار برای زنان در خانه ماندن است و لا غیر!
اما امروزه با گسترش علم و دانش در جوامع بشری و بالا رفتن سطح سواد عامه و ورود نسوان به پهنه علم و دانش و ابعاد اجتماعی،اقتصادی و حتی سیاسی،دیگر حتی سرسخت ترین علما نیز نمیتوانند مواضعی اینچنینی در مورد زن داشته باشند،چون مسلما مورد حجم عظیمی از انتقادات واقع می شوند.
شاید اگر این بزرگان ادب هم در زمان ما میزیستند این دیدگاه های زن ستیزانه را که در آن دوران خریدار داشت هرگز مطرح نمیکردند و یا شاید اگر حال زنده بودند با شعری یا عبارتی یا اشارت و کنایتی در جوابمان زن مراد در اشعارشان را مثلا هوی و هوس و طور دیگری تعریف میکردند و ما را در درک ناصواب مغز کلام مورد نکوهش قرار میدادند.
والله اعلم
من یه مطلب در جواب دوستی برای قسمت بعدی مثنوی (بخش 104) نوشتم که به ابیات این صفحه مربوط میشه.
اول از همه عرض کنم که من شیفته مولوی ام (اگه لایق شیفتگی باشم) به خاطر همین تمام سعیم رو می کنم که وقتی بحث علمی شکل می گیره ذهن و زبانم از تعصب دور باشه و فقط بنا به دلایل علمی حرف بزنم. هرچند امکانش هست یه جاهایی موفق نشم که در این صورت تذکر بدین که بیدار شم.
خدمت شما عرض کنم که شما که قطعا مطالعات و سوادتون از من بیشتره، باید بدونین که اثری مثل مثنوی رو نباید انقد سطحی دید. احتمالا در مورد نظر مولوی راجع به زن شما به بیت «وصف حیوانی بود بر زن فزون…» اشاره دارید. فکر می کنم شما حتی در سطحی ترین حالت هم برداشت درستی از نحو جمله نداشتین. این مصراع (با فرض برداشت تحت اللفظی ترین معنی) به این معنی نیست که زن از حیوان کمتره، بلکه معنیش اینه که صفات حیوانی (نفسانی) بر زن غلبه داره. به همین خاطره که میلش (مانند حیوان) به رنگ و بو هست. می بینید که بلافاصله در بیت بعد همین مفهوم رو گسترش میده و میگه خر وقتی رنگ و بوی سبزه زارو شنید دل و دین باخت و همه چی رو فراموش کرد. دوست عزیز این وصف حیوانی که مولوی میگه چیزی جز احساسات و هیجانات نیست. مثال خر در بیت بعد این موضوع رو روشن میکنه که خر مغلوب احساسات میشه و نمیتونه با منطق تصمیم بگیره.
این در واقع اشاره به همون مساله میکنه که در زن احساسات و عواطف بر منطق غلبه داره (که شاید مهمترین مظهر تعالی وجود زن همین عواطف باشه) و در مرد بالعکس. بعید میبینم کسی منکر این واقعیت بشه. یعنی مولوی هیچ چیزی خارج از دایره ادب نگفته.
با سلام..
در باب آخرین حاشیه در بخش بعد 104
هم شما جناب........ و هم کسی که شیفته اویید
نهایت ادب و احترام را نسبت به مادران( زنان) رعایت فرموده اید ، و به یقین کس منکر آن نیست نگران مباشید،
آیا در پی معرفتیم .. یا .. بتی که ساخته ایم نا امیدمان کرده است؟
سئوال های اشتباه و انحرافی و اصرار بر پاسخ دادن به آنها، سرمنشا و عامل تداوم بسیاری از گمراهی ها بوده و خواهد بود ..
هر انسانی به سادگی آگاه است که می توانسته با جنسیتی متفاوت زاده شود و در عین حال این شکل وجودی را مدیون موجودیت هر دو جنس است..
به سمانه که گفته: آیا حق نداریم بگوییم: آقای سعدی این سخن تو نژاد پرستانه است!!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نه سمانه عزیز، حق نداریم بگویم. اصلاً حق نداریم واژه «نژادپرستی» را در توصیف تبعیض میان جنس مرد و زن بهکار ببریم. خیلی روشن است که «نژادپرستی» و «نژادپرستانه بودن» یک سخن با این موضوع، یعنی به گفتۀ شما تحقیر زن، بیارتباط است.
گفت پیغامبر که زن بر عاقلان
غالب آید سخت و بر صاحبدلان
باز بر زن جاهلان چیره شوند
زانک ایشان تند و بس خیره روند
پرتو حقست آن معشوق نیست
خالقست آن گوییا مخلوق نیست
آین بیت ها رو هم مولانا گفته و فکر نمیکنم همچین تعبیری از زن تو جای دیگه بتونیم پیدا کنیم، از نظر مولانا زن هم نماد تجلی خدا هست هم نماد نفس و مرد رو هم نماد عقل میدونه، خواهش میکنم از خانم های که به مولانا ایراد میگیرن برن بیشتر مثنوی بخونن البته اگه نظر مولانا براشون مهم هست، داستان "مـاجـرای مـرد و زن افتــاد نقـل" رو بخونین بیشتر منظور مولانارو خواهید فهمید
سلام و درود فراوان خدمت عزیزان و بزرگواران.
بسیاری از عزیزان نظراتی داده اند که به عنوان نظر ایشان قابل احترام است.
اما به نظر من و از آنجایی که بزرگانی چون مولانا و حافظ و سعدی و... بجز شاعر، عارفانی بزرگ بوده اند، گمان نمیکنم که قصدشان از سرودن چنین اشعاری حتک حرمت بانوان گرامی باشد که در بزرگی و خردشان هیچ شکی نیست که اگر از مردان بیشتر نباشد، کمتر هم نیست.
بیاییم و به باطن شعر سفر کنیم و در ظاهر گیر نکنیم.
به گمان بنده ی کوچک، از آنجا که زن همیشه نماد ناموس بوده است، و یکی از عزیزترین ناموسهای هر انسانی، چه مرد و چه زن، قلعه وجودی خود اوست، در اینجا این بزرگواران در واقع قلعه وجودی هر شخصی، که ناموس ایشان هست را به زن تشبیه نموده و منظورشان از این اشعار ناب این بوده است که هرگاه قلعه وجودی شان از راه خیر و نیکی خارج و به سمت شر و بدی حرکت کرد او را (من های درونی خود را) متنبه و آگاه سازند که راه نه این است. زیرا پوشیده گویی در کلام اکثر عارفان متداول است و این وظیفه خواننده است که با تفکر در باطن اشعار، منظور عارف را درک نماید.
وگرنه از بزرگانی چون مولانا، حافظ و سعدی و ... حتک حرمت زن که از مفتخرات خداوند است بعید به نظر می رسد.
البته با عرض پوزش از بزرگان، بنده برداشت خودم از این اشعار را عرض کردم. هر کس دیگری هم میتواند برداشتی از آن داشته باشد، اما برداشت حرمت شکنانه در مورد زن، به هیچ وجه نمیتواند صحیح باشد.
با درود بیکران بر همگان بنده با شناخت ناقصی که نسبت به جناب مولانا پیدا نموده ام ایشان وقتی سخن از مرد و زن و یا حیوانی به میان می آورند همه یکی است در درون خود انسان و جدالی که در وجود انسان بین خیر و شر برقرار است پس سطحی دیدن برای ما و زندگی سودی ندارد
چقدر سطحی و کودکانه برداشت کردین! به قدری ظاهر بین هستین که بارم نمیشه همچین انسان هایی هم وجود داشته باشن . یا این که به عمد و از سر ستیز خواستین حضرت مولانا رو بد جلوه بدین . واقعا باعث تاسف هستین . ای کاش وقت داشتم و این شعرو برای شما نقد میکردم تا از برداشت کودکانتون پشیمان شین گرچه فکر نمیکنم جز ستیز ابلهانه چیزی دیگه پشت این ماجرا باشه . خطاب به کسانی که محدوده ظواهر شدن : ای برادر قصه چون پیمانه است
معنی اندر آن به سان دانه است
دانه ی معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
* البته اگه عقلی داشته باشیم .
آیا افرادیکه سر سفره والدین !؟ نان نخورده و نهایت "زیر بته فضاهای مجازی " ساخته و به دنیا وارد شده اند ، خود مقصر میباشند؟.آیا افراد معلول جسمی و روحی و جنسی ! و فکری و ذهنی و ......."خود " مقصر بوده اند و پس از به دنیا وارد شدن باید "سقط جنین"! شوند؟.چه کسی به دیگران این حق "سلب حیات داده است؟ آیا بینش "مادی " و "کاپیتالیسم و "ماشسنیزم و "فضاهای مجازی"و "صهیونیزم "! و .........، این طرز فکر را ایجاد و توسعه نداده است؟ چرا مسئولین محترم رسیدگی نمیکنند؟ !
به قول یه شاعر و خواننده فاخری که میگفت فضای مجازی شده پر از منتقدان نئشه از کوکائین و قلم به دست.لطفا این لباس عالمی رو از تن بدر کنید.باور کنید نظرات شما پشیزی ارزش نداشته و نخواهد داشت
در اشعار مولوی زن استعاره از نفس و مرد استعاره از عقل است و این فقط یک استعاره است عمیق تر که نگاه کنیم متوجه می شویم که در قالب روحی جنسیت وجود ندارد این موضوع را روانشناسها اثبات کردند و از شعرهای مولانا هم درک می شود که ایشان برای روح جنسیت قایل نبود و اصل ذات انسان هم در روحش است .
علاوه بر این ما نباید با مقیاسهای زمان خودمان گذشتگان را بسنجیم و قضاوت کنیم وقتی در زمان مولانا و سعدی زنها خودشان ،خودشان را به عنوان جنس دوم قبول داشتند چرا باید از مردها انتظار داشته باشیم که همچین تعبیرهایی به کار نبرند.
به نظر من در دورههای مختلف تاریخ بشر نقش زن و مرد بنابر مقتضات زمان کم رنگ و پررنگ می شده مثلا در زمان غارنشینی و انقلاب کشاورزی چون حفظ حیات بشر مهمترین بوده نقش زنان پررنگ تر بوده و اغلب ایزدان ایزد بانو هستند از زمان شکل گیری تمدنهای اولیه تا همین 50 سال پیش که کشورگشایی و قدرت وحکامیت مهم بوده نقش مردها پر رنگ تر شده در حالیکه در عصر جدید که دوران علم و عقل و فهم و درایت است ما شاهد بروز نقشهای برابر هستیم
من امیدوارم که بتوانیم درک عمیق تری از تغییرات زمانه داشته باشیم همچنین معانی عمیقی که در این شعرها هست را با تعبیرهای سطحی خراب نکنیم
در زمان مولانا و سعدی شعارهای روشنفکر نمای امروزی هنوز مد نشده بود، لذا این بزرگواران واقعیاتی که در اثر تجربه و حکمت اندوزی کسب کرده بودند بی پروا بیان می کردند. دوره و زمانه هم با امروز خیلی تفاوت داشت. آن زمان زنها واقعا زن بودند، مثل امروز نبود که زنها بخواهند مرد باشند و مردها زن.
بنده حقیر باید بگویم که در عرفان و در راه معنویات همه کلمات معنای دیگری دارند حضرت مولانا از معنی به لفظ میروند کسی که این راز نامه ها را میخواند باید اینگونه بیندیشد و در اعماق این دریا غوص کند مرد در عرفان به کسی اطلاق میشود که در راه حق قدم برمیدارد و زن در راه باطل و مخنث هم حیران است در این وادی لطفا کلام بزرگان را ترجمه نفرمایید چون هر که از لفظ به معنی رود تا ابدالاباد گمراه است کلام بزرگان تفسیری دارد که فقط عالمان به این علم از عهده این امر خطیر برمی آیند باید دسترسی به دایره لغات و معانی آنها در عرفان و معنویت داشته باشیم سپس با آن علم این اسرار نامه را معاینه و کشف کنیم
در کمال تاسف و تاثر شاهد قضاوت های سطحی برخی از دوستان هستیم. وقتی قصد شرح اشعار مولانا را دارید باید با حال مولانا مانوس باشید، وگرنه مانند الان دچار اشتباه و کژفهمی میشوید!! یا از مولوی شناسان سوال کنید یا از قضاوت دست بردارید و رد شوید!! حتی کسانی که بدنبال توجیه هستند هم باید به این مورد توجه کنند، اگر آگاهی لازم را ندارید، سوال کننده را به کسی که آگاهی کافی دارد ارجاع دهید!!
علی ایحال توضیح کوتاهی میدهم باشد که کفایت کند، اول باید توجه کنید که اشعار مولانا، دریافت های ایشان هستند که به زبان شخص مولوی برگردانده و با ادبیات آن روز سروده شده است!!
مثالی جهت درک بهتر مطلب می آورم، تقریبا تمام فارسی زبانان حداقل یک بار برای شخص بد ذات از صفت "نامرد" استفاده کرده اند! هم مردان و هم زنان از صفت منفی "نامرد" استفاده کرده اند و در سطح عامیانه تر برعکسش هم صادق است و برای اشخاص با مرام از واژه مرد بودن استفاده میکنند(فلانی خیلی مرد است) این در ادبیات فارسی زبانان جا افتاده! خب معنی تحت الفظی نامرد چیست؟ یک شخص اگر مرد نباشد، زن است دیگر!! حال باید استفاده کنندگان از صفت "نامرد" را زن ستیز معرفی کنیم؟؟ در این صورت بیشتر بانوان فارسی زبان هم که باید زن ستیز باشند و پر واضح است که استفاده از صفت "نامرد" هیچ ارتباطی به زن ستیزی ندارد!! این در ادبیات ما ایرانیان جا افتاده(هرچند که غلط است) از این دست مطالب در ادبیات ما کم نیستند!! این استعاره ها و تمثیل ها در عصر مولانا بسیار بیشتر هم بوده و در این همه ابیات که با ادبیات عامیانه آن روزها سروده شده، چنین مواردی اجتناب ناپذیر است!!!
مطلب بعدی هم این است که مولانا هم انسان بوده و امکان دارد در مواردی اشتباهاتی داشته باشد، اما اشتباهات موردی نباید باعث زیر سوال بردن کل زندگی یک شخص شود، چنین قضاوت کردن کاملا با آموزه های مولانا در تضاد است!! پس اگر قصد مثنوی خوانی دارید، باید بدانید که بدوا باید قضاوت را کنار بگذارید...
ما زقرآن مغز را برداشتیم، پوست از بهر خران بگذاشتیم...
این همه جدل برسر معنی ظاهری شعر هستش و کسی به مفهومش توجه نمیکنه...
در مثل مناقشه نیست
بیت دوم
گفت چرا دوبار تکرار شده به نظر درست نمیاد
دوستان عزیز درود برشما.اگریک نفرباچند نام می تواند بنویسد وشما هم ازنوشته های ایشان انتقاد دارید واگرنقدی هم مینویسید،احیانا بازتاب داده نمی شود،این سوءظن را می توان به هرکس نسبت داد.حتی مدیر سایت.البته من دراین باره حسن ظن دارم وحالا اگر حتی کسی به بزرگان ادبی ما توهین کند،شان ومنزلت بزرگان البته که هیچ خدشه ای بر نمی دارد.سپاس
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد