بخش ۱۰۰ - در تقریر معنی توکل حکایت آن زاهد کی توکل را امتحان میکرد از میان اسباب و شهر برون آمد و از قوارع و رهگذر خلق دور شد و ببن کوهی مهجوری مفقودی در غایت گرسنگی سر بر سر سنگی نهاد و خفت و با خود گفت توکل کردم بر سببسازی و رزاقی تو و از اسباب منقطع شدم تا ببینم سببیت توکل را
آن یکی زاهد شنود از مصطفی
که یقین آید به جان رزق از خدا
گر بخواهی ور نخواهی رزق تو
پیش تو آید دوان از عشق تو
از برای امتحان آن مرد رفت
در بیابان نزد کوهی خفت تفت
که ببینم رزق میآید به من
تا قوی گردد مرا در رزق ظن
کاروانی راه گم کرد و کشید
سوی کوه آن ممتحن را خفته دید
گفت این مرد این طرف چونست عور
در بیابان از ره و از شهر دور
ای عجب مردهست یا زنده که او
مینترسد هیچ از گرگ و عدو
آمدند و دست بر وی میزدند
قاصدا چیزی نگفت آن ارجمند
هم نجنبید و نجنبانید سر
وا نکرد از امتحان هم او بصر
پس بگفتند این ضعیف بیمراد
از مجاعت سکته اندر اوفتاد
نان بیاوردند و در دیگی طعام
تا بریزندش به حلقوم و به کام
پس بقاصد مرد دندان سخت کرد
تا ببیند صدق آن میعاد مرد
رحمشان آمد که این بس بینواست
وز مجاعت هالک مرگ و فناست
کارد آوردند قوم اشتافتند
بسته دندانهاش را بشکافتند
ریختند اندر دهانش شوربا
میفشردند اندرو نانپارهها
گفت ای دل گرچه خود تن میزنی
راز میدانی و نازی میکنی
گفت دل دانم و قاصد میکنم
رازق الله است بر جان و تنم
امتحان زین بیشتر خود چون بود
رزق سوی صابران خوش میرود
بخش ۹۹ - جواب گفتن خر روباه را: گفت این معکوس میگویی بدانبخش ۱۰۱ - جواب دادن روبه خر را و تحریض کردن او خر را بر کسب: گفت روبه این حکایت را بهل
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن یکی زاهد شنود از مصطفی
که یقین آید به جان رزق از خدا
هوش مصنوعی: یکی از زاهدان از پیامبر شنید که به یقین رزق از سوی خدا برای انسان میآید.
گر بخواهی ور نخواهی رزق تو
پیش تو آید دوان از عشق تو
هوش مصنوعی: اگر بخواهی یا نخواهی، روزی تو به سوی تو خواهد آمد، که این به خاطر محبت و عشق توست.
از برای امتحان آن مرد رفت
در بیابان نزد کوهی خفت تفت
هوش مصنوعی: آن مرد برای آزمایش به بیابان رفت و نزد کوهی استراحت کرد.
که ببینم رزق میآید به من
تا قوی گردد مرا در رزق ظن
هوش مصنوعی: من میخواهم ببینم که آیا روزی به سراغم میآید تا بتوانم در مورد روزی خود مطمئنتر شوم.
کاروانی راه گم کرد و کشید
سوی کوه آن ممتحن را خفته دید
هوش مصنوعی: کاروانی راه خود را گم کرد و به سوی کوه رفت. در آنجا، شخصی که در حال آزمایش و امتحان بود را در حال خواب دید.
گفت این مرد این طرف چونست عور
در بیابان از ره و از شهر دور
هوش مصنوعی: این فرد چرا در این بیابان تنها و دور از شهر به سر میبرد؟
ای عجب مردهست یا زنده که او
مینترسد هیچ از گرگ و عدو
هوش مصنوعی: شگفتا، آیا او مرده است یا زنده که از گرگ و دشمن هیچ هراسی ندارد؟
آمدند و دست بر وی میزدند
قاصدا چیزی نگفت آن ارجمند
هوش مصنوعی: جمعی به سمت او آمدند و به او توجه میکردند، اما او که شخصیتی بزرگ و با ارزش بود، چیزی نگفت.
هم نجنبید و نجنبانید سر
وا نکرد از امتحان هم او بصر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هم او (که به نظر بیتفاوت میآید) و هم افرادی که او را تحت فشار قرار میدهند، در برابر آزمایشها و چالشها تغییری به خود راه نمیدهند و نگاهشان را از واقعیت بر نمیگردانند. در واقع، همه در برابر شرایط کنونی ثابت قدم ماندهاند و از خود واکنشی نشان نمیدهند.
پس بگفتند این ضعیف بیمراد
از مجاعت سکته اندر اوفتاد
هوش مصنوعی: پس گفتند که این فرد ضعیف که هیچ امیدی به خواستهاش ندارد، از شدت ناامیدی و پریشانی به حالتی بحرانی افتاده است.
نان بیاوردند و در دیگی طعام
تا بریزندش به حلقوم و به کام
هوش مصنوعی: نان آوردند و در دیگی غذا گذاشتند تا آن را در دهان و به کام بگذارند.
پس بقاصد مرد دندان سخت کرد
تا ببیند صدق آن میعاد مرد
هوش مصنوعی: مرد با اراده و تلاشی قوی به سمت هدفش رفت تا راستی و صداقت آن وعده را بسنجد.
رحمشان آمد که این بس بینواست
وز مجاعت هالک مرگ و فناست
هوش مصنوعی: آنها به حال این بیچاره رحم کردند، زیرا او به شدت در تنگنای گرسنگی و مرگ و فنا قرار دارد.
کارد آوردند قوم اشتافتند
بسته دندانهاش را بشکافتند
هوش مصنوعی: مردم کارد آوردند و ترسیدند، سپس دندانهای او را باز کردند.
ریختند اندر دهانش شوربا
میفشردند اندرو نانپارهها
هوش مصنوعی: آنها غذایی در دهان او ریختند و نانپارهها را در آن فشار میدادند.
گفت ای دل گرچه خود تن میزنی
راز میدانی و نازی میکنی
هوش مصنوعی: ای دل، هرچند از تن خود دوری و به آن آسیب میزنی، اما به خوبی میدانی که چه چیزی در دل خود داری و به آن توجهی نمیکنی.
گفت دل دانم و قاصد میکنم
رازق الله است بر جان و تنم
هوش مصنوعی: به من گفتهاند که دل میداند و من بااراده جلو میروم، زیرا اینکه روزیدهنده خداوند است که به روح و جسم من زندگی میبخشد.
امتحان زین بیشتر خود چون بود
رزق سوی صابران خوش میرود
هوش مصنوعی: امتحان از این سختتر هم وجود دارد و برای صابران، روزی و نعمتهای خوشی به سمتشان میآید.
حاشیه ها
1403/02/19 14:05
محمد حسین
گر بخواهی ور نخواهی رزق تو
پیش تو آید دوان از عشق تو