گنجور

بخش ۱ - سر آغاز

شه حسام‌الدین که نور انجمست
طالب آغاز سِفر پنجمست
این ضیاء الحق حسام الدین راد
اوستادان صفا را اوستاد
گر نبودی خلق محجوب و کثیف
ور نبودی حلقها تنگ و ضعیف
در مدیحت دادِ معنی دادمی
غیر این منطق لبی بگشادمی
لیک لقمهٔ بازْ آنِ صعوه نیست
چاره اکنون آب و روغن کردنیست
مدح تو حیفست با زندانیان
گویم اندر مجمع روحانیان
شرح تو غَبنست با اهل جهان
هم‌چو راز عشق دارم در نهان
مدح تعریف‌ست و تخریق حجاب
فارغست از شرح و تعریف آفتاب
مادح خورشید مداح خودست
که دو چشمم روشن و نامُرمدست
ذم خورشید جهان ذم خَودست
که دو چشمم کور و تاریک و بد است
تو ببخشا بر کسی کاندر جهان
شد حسود آفتاب کامران
توٰاندش پوشید هیچ از دیده‌ها؟
وز طراوت دادن پوسیده‌ها؟
یا ز نور بی‌حدش توٰانند کاست
یا به دفع جاه او توانند خاست
هر کسی کو حاسد کیهان بود
آن حسد خود مرگ جاویدان بود
قدر تو بگذشت از درک عقول
عقل اندر شرح تو شد بوالفضول
گرچه عاجز آمد این عقل از بیان
عاجزانه جنبشی باید در آن
ان شیئا کله لا یدرک
اعلموا ان کله لا یترک
گر نتانی خورد طوفان سحاب
کی توان کردن بترکِ خوردِ آب
راز را گر می‌نیاری در میان
درکها را تازه کن از قشر آن
نطقها نسبت به تو قشرست لیک
پیش دیگر فهمها مغزست نیک
آسمان نسبت به عرش آمد فرود
ورنه بس عالیست سوی خاک‌تود
من بگویم وصف تو تا ره برند
پیش از آن کز فوت آن حسرت خورند
نور حقی و به حق جذاب جان
خلق در ظلمات وهم‌اند و گمان
شرط تعظیمست تا این نور خوش
گردد این بی‌دیدگان را سرمه‌کش
نور یابد مستعد تیزگوش
کو نباشد عاشق ظلمت چو موش
سست‌چشمانی که شب جولان کنند
کی طواف مشعلهٔ ایمان کنند
نکته‌های مشکل باریک شد
بند طبعی که ز دین تاریک شد
تا بر آراید هنر را تار و پود
چشم در خورشید نتواند گشود
هم‌چو نخلی برنیارد شاخها
کرده موشانه زمین سوراخها
چار وصفست این بشر را دل‌فشار
چارمیخ عقل گشته این چهار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شه حسام‌الدین که نور انجمست
طالب آغاز سِفر پنجمست
هوش مصنوعی: شه حسام‌الدین، که تابش نورانی او مانند ستاره‌هاست، در جستجوی آغاز سفر پنجم خود است.
این ضیاء الحق حسام الدین راد
اوستادان صفا را اوستاد
هوش مصنوعی: این نور دانش و حقیقت، حسام‌الدین است که استادان پاکی و صفا را به خود جمع کرده است.
گر نبودی خلق محجوب و کثیف
ور نبودی حلقها تنگ و ضعیف
هوش مصنوعی: اگر انسان‌ها در حالت پست و ناپاک نبودند و اگر شرایط سخت و دشواری حاکم نبود، زندگی به شکل دیگری می‌بود.
در مدیحت دادِ معنی دادمی
غیر این منطق لبی بگشادمی
هوش مصنوعی: من در وصف تو معنای عمیق‌تری دارم که فقط با زبان نمی‌توانم آن را بیان کنم.
لیک لقمهٔ بازْ آنِ صعوه نیست
چاره اکنون آب و روغن کردنیست
هوش مصنوعی: اما لقمهٔ بزرگ، مناسب پرندهٔ کوچک نیست. اکنون باید آب و روغن را با هم ترکیب کرد.
مدح تو حیفست با زندانیان
گویم اندر مجمع روحانیان
هوش مصنوعی: ستایش تو شایسته‌تر از این است که در کنار زندانیان، در جمع روحانیان به زبان بیاورم.
شرح تو غَبنست با اهل جهان
هم‌چو راز عشق دارم در نهان
هوش مصنوعی: توضیح تو برای مردم دنیا مانند یک زیان بزرگ است، همان‌طور که عشق را در دل خود پنهان دارم.
مدح تعریف‌ست و تخریق حجاب
فارغست از شرح و تعریف آفتاب
هوش مصنوعی: مدح به معنای ستایش است و در برابر این ستایش، نور خورشید وجود دارد که نیازی به توضیح و تبیین ندارد.
مادح خورشید مداح خودست
که دو چشمم روشن و نامُرمدست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسی که از زیبایی و روشنایی خورشید تعریف و ستایش می‌کند، در واقع خود او هم تحت تأثیر این زیبایی قرار گرفته و شاداب شده است. اشاره به این دارد که نگاه به خورشید و زیبایی‌های آن، سبب روشنی و شادابی در چشم او شده است.
ذم خورشید جهان ذم خَودست
که دو چشمم کور و تاریک و بد است
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این نکته می‌پردازد که اگر کسی از خورشید و زیبایی‌های آن انتقاد می‌کند، در واقع باید بداند که این انتقاد به خود او برمی‌گردد. زیرا او در واقع خود را به خاطر دیدگاه‌های نادرست و تاریکش مورد سرزنش قرار می‌دهد و به نوعی خود را کور و غمگین می‌یابد.
تو ببخشا بر کسی کاندر جهان
شد حسود آفتاب کامران
هوش مصنوعی: شما به کسی که در این دنیا حسود است، ببخشید؛ مانند آفتاب که همیشه درخشان و خوشبخت است.
توٰاندش پوشید هیچ از دیده‌ها؟
وز طراوت دادن پوسیده‌ها؟
هوش مصنوعی: آیا می‌توانی چیزی را از چشمان دیگران مخفی کنی؟ و آیا می‌توانی زندگی را به موجودات فرسوده و در حال مرگ ببخشی؟
یا ز نور بی‌حدش توٰانند کاست
یا به دفع جاه او توانند خاست
هوش مصنوعی: یا از نور بی‌پایانش می‌توانند بهره‌برداری کنند، یا می‌توانند به کمک از بین بردن جهل او به مقام بالاتری برسند.
هر کسی کو حاسد کیهان بود
آن حسد خود مرگ جاویدان بود
هوش مصنوعی: هر شخصی که به دیگران حسد می‌ورزد، در واقع حسد او به معنای مرگ همیشگی خود اوست.
قدر تو بگذشت از درک عقول
عقل اندر شرح تو شد بوالفضول
هوش مصنوعی: ارزش و مقام تو فراتر از درک عقل‌هاست، زیرا حتی عقل هم در توضیح و شناخت تو به زبان بیهوده سخن گفته است.
گرچه عاجز آمد این عقل از بیان
عاجزانه جنبشی باید در آن
هوش مصنوعی: هرچند که عقل در بیان درمانده است، اما باید حرکتی در آن وجود داشته باشد.
ان شیئا کله لا یدرک
اعلموا ان کله لا یترک
هوش مصنوعی: اگر چیزی به‌طور کامل درک نمی‌شود، بدانید که آن نیز به‌طور کامل نادیده گرفته نمی‌شود.
گر نتانی خورد طوفان سحاب
کی توان کردن بترکِ خوردِ آب
هوش مصنوعی: اگر نتوانی از طوفان ابرها بگریزی، چگونه می‌توانی بلعیده شدن را از آب رهایی بخشی؟
راز را گر می‌نیاری در میان
درکها را تازه کن از قشر آن
هوش مصنوعی: اگر نمی‌توانی راز را بفهمی، درک‌های خود را تازه کن و به عمق موضوع نگاه کن.
نطقها نسبت به تو قشرست لیک
پیش دیگر فهمها مغزست نیک
هوش مصنوعی: تعبیرها و سخنان درباره تو تنها ظاهری سطحی دارند، اما درک عمیق‌تری که دیگران از تو دارند، موضوعات درونی و مهم‌تری را در بر می‌گیرد.
آسمان نسبت به عرش آمد فرود
ورنه بس عالیست سوی خاک‌تود
هوش مصنوعی: آسمان نسبت به عرش پایین‌تر است، وگرنه خاک تو بسیار عالی و با ارزش است.
من بگویم وصف تو تا ره برند
پیش از آن کز فوت آن حسرت خورند
هوش مصنوعی: من درباره‌ی زیبایی‌ها و ویژگی‌های تو صحبت می‌کنم تا دیگران را به سمت تو هدایت کنم، پیش از آنکه زمان را از دست بدهند و به خاطر غفلت از تو حسرت بخورند.
نور حقی و به حق جذاب جان
خلق در ظلمات وهم‌اند و گمان
هوش مصنوعی: نور حقیقت و زیبایی واقعی جان انسان‌ها در میان تاریکی‌های وهم و خیال پنهان است.
شرط تعظیمست تا این نور خوش
گردد این بی‌دیدگان را سرمه‌کش
هوش مصنوعی: برای اینکه این نور زیبا و درخشان جلوه کند، لازم است که افرادی که قدرت دیدن آن را ندارند، آن را با احترام و ارادت بپذیرند و به آن اهمیت دهند.
نور یابد مستعد تیزگوش
کو نباشد عاشق ظلمت چو موش
هوش مصنوعی: نور به کسی می‌تابد که آمادگی پذیرش آن را داشته باشد؛ کسی که عاشق تاریکی باشد، مانند موش، هرگز نمی‌تواند نور را درک کند.
سست‌چشمانی که شب جولان کنند
کی طواف مشعلهٔ ایمان کنند
هوش مصنوعی: چشمان ضعیف و ناتوانی که در شب به سر می‌برند، چه زمانی قادر خواهند بود دور مشعل ایمان بچرخند و به آن توجه کنند؟
نکته‌های مشکل باریک شد
بند طبعی که ز دین تاریک شد
هوش مصنوعی: نکته‌های پیچیده و دشوار، سطح فکر و توانایی افرادی که از دین و حقیقت دور شده‌اند، کاهش یافته و محدود می‌شود.
تا بر آراید هنر را تار و پود
چشم در خورشید نتواند گشود
هوش مصنوعی: تا وقتی که هنری ایجاد شود، چشم نمی‌تواند به تماشای خورشید بپردازد.
هم‌چو نخلی برنیارد شاخها
کرده موشانه زمین سوراخها
هوش مصنوعی: مانند درختی که شاخه‌هایش بر زمین خم شده و سوراخ‌هایی را ایجاد می‌کند، اشاره به حالتی دارد که توان و قدرت فردی در مشکلات و چالش‌ها به صورت ظریف و موزون نمایان می‌شود.
چار وصفست این بشر را دل‌فشار
چارمیخ عقل گشته این چهار
هوش مصنوعی: این بشر چهار ویژگی دارد که دلش را به شدت تحت فشار قرار می‌دهد و همین چهار ویژگی باعث شده که عقل او به حالتی مفلوج درآید.

خوانش ها

مثنوی معنوی-دفتر پنجم-بخش یک-سر آغاز به خوانش زهره نصری

حاشیه ها

1389/12/23 14:02
voria

دوستت دارم مولانا و به خودت و به اشعارت عشق می ورزم
به امید به دنیا امدن مولوی دیگر و آزادی ایران

1392/10/17 01:01
امین کیخا

منطوق و منطق را زنده یاد محمد مقدم از منترا می داند که معنی ورد و ذکر می دهد و فارسی و هندی و انگلیسی است .

1392/10/17 01:01
امین کیخا

تاریک فارسی با dark هم ریشه است

1395/10/15 14:01
سعید

ذم خورشید جهان ذم خود است که دوچشمم کور و تاریک وبد است

1396/04/08 00:07
محمد طرفی

دوستان این شه حسام الدین کی هست؟

1396/04/08 13:07
...

محمد طرفی عزیز
حسام الدین چلبی. برای مولوی به غیر از شمس که تحولی در شخصیت ایشون ایجاد کرد و جایگاه عجیب و غریبی داره، صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چلبی هم بسیار مهم و تاثیرگذار بودن.
حسام الدین آخرین یاری بود که مولوی تا پایان عمرش رو در صحبت اون می گذروند و از بین این سه نفر از همه کم سن تر هم بود. در ضمن حسام الدین از اصلی ترین عوامل پیدایش مثنوی بوده که بارها و بارها مولوی از ایشون به عنوان طالب معنی نام برده و نقش غیر قابل انکاری در سرودن مثنوی داشته.
بنده چند جمله ای عرض کردم، برای اطلاعات مفصل تر می تونین کتابهای مختلف در مورد شرح زندگی مولوی رو مطالعه کنید. این شخصیت انقدر مهم هست که حتما در تمام کتابهای در مورد مولوی از ایشون یاد بشه.
با احترام.

1397/05/12 13:08
میم یه

من الساعه به نسخ معتبر تصحیح شده نظیر نیکلسون و نسخه قونیه دسترسی ندارم که بررسی کنم، ولی به نظر میرسد مصرع اول بیت هشتم به سیاقی که نوشته شده دچار شکستگی هم در وزن است و هم معنا. گرچه باید با نسخ معتبر مطابقت داده شود، ولی احتمال میدهم در هنگام نگارش به جای "و"، "در" نوشته شده و ممکن است صورت درست این مصرع به قرار زیر باشد:
مدح تعریفست و تخریق حجاب ...
پیشنهاد میکنم بررسی کنید و در صورت لزوم اصلاح فرمائید.

1397/08/23 09:10
مهدی قناعت پیشه

احتمالا از حلقه پنجم عرفان شیخ ...میگوید که با عارف بودنش مردم اورا نشناختند و پشت به او کرده واز قدرت او مخلوطی درهم در مسیر وحدت حاصل شد

1397/09/07 17:12
علی

نان و روغن کردن به چه معنا هست؟

1398/07/25 09:09

قبلا گذشت که مثنوی به تدریج کاملتر می شود و دفتر ششم کاملترین است.
بنابر این سیر به ظاهر معکوس ما سیر ترتیب حقیقی مثنوی است.
شه حسام الدین که نور انجم است
طالب آغاز سفر پنجم است 5/1
گر نبودی خلق محجوب و کثیف
ور نبودی حلق ها تنگ و ضعیف
در مدیحت داد معنی دادمی
غیر این منطق لبی بگشادمی 4
اگر آدمیان در پرده نفس و به دور از لطافت روح نبودند ؛همچنین اگر گلوی جانها تنگ نبود،در ستایش خورشید حقیقت سنگ تمام می گذاشتم و بی پرده (بدون تمثیل )سخن می گفتم.
لیک لقمه باز، آن صعوه نیست
چاره اکنون آی و روغن کردنی ست
اما لقمه نور، که سهم عقابان تیز پرواز حریم الهی است، شایسته گنجشک تنگ حوصله نیست.
و چاره ای جز مخلوط کردن آب و روغن و آوردن تمثیل نیست.
نکته بسیار مهم:
تمثیلات مولانا بالاترین دلیل برای قضاوت مخالفان مولاناست .
از یک طرف تمثیلاتی که در فضای اهل سنت قرن هفتم گفته شده است و مثلا معاویه را دایی مومنان می داند و....
از طرف دیگر تمثیلاتی که در آن رکاکت یا به عبارتی صراحت به کار رفته است.
مولانا در این بیت پاسخ داده است که این مخلوط کردن آب و روغن که به نظر شما (مخالفانی که در آینده می آیید)ناهمگون می آید ،ناگزیر است.
مدح تو حیف ست با زندانیان
گویم اندر مجمع روحانیان 6
مدح تو با آدمیان زندانی در خواسته ها و باورهای خویش حیف است.
این ستایش (ستایش حسام الدین یا شمس و یا حقیقت)باید در جمع رسیدگان به نور روح بیان شود.
کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@

1398/07/25 09:09

ادامه دریافتهای دفتر پنجم مثنوی 2 مقدمه دفتر پنجم در بایستگی تمثیل2
شرح تو غبن است با اهل جهان
همچو راز عشق ،دارم در نهان 7
لازم است شرح این ستایش و بیان این حقایق را در پوشش تمثیل ها بیان کنم (در غیر این صورت مانند نور صورت موسی (ع)موجب ازبین رفتن بیننده خواهد شد).
ذم خورشید جهان ذم خودست
که دو چشمم کور و تاریک و بدست10
کسی که از روی حسادت، بدگویب این خورشید حقیقت را می کند در حقیقت دارد درون تاریک خود را بازتاب می دهد.
تو ببخشا بر کسی کاندر جهان
شد حسود آفتاب کامران
اشاره به روش پیامبر اسلام:
تو برای بد گویان خورشید دلسوزی کن.
هر کسی خود حاسد گیهان بود
آن حسد،خود مرگ جاویدان بود14
آن که به خورشید حسادت کند مرده حقیقی است.
قدر تو بگذشت از درک عقول
عقل اندر شرح تو شد بوالفضول
اندازه تو از قالب های دریافتی عقل بالاتر است (پس برای دریافت آن باید قالبها را شکست )
نور یابد مستعد تیز گوش
کو نباشد عاشق ظلمت چو موش
تمثیل بدگویان:
آنان بدگویی نور می کنند چون موش کور که به دنبال تاریکی است.
سست چشمانی که شب جولان کنند
کی طواف مشعله ایمان کنند؟26
تمثیل دیگر:
بدگویان چشمان ضعیف و سطحی نگری دارند و توان نور و مشعل ایمان که حسام الدین یا حقایق مثنوی است را ندارند .
آرامش و پرواز روح

1398/07/22 01:10
یونس

سلام دوستان بعد بیت در مدیحت داد معنی دادمی...
بیت: گر نویسم وصف او بیحد شود مثنوی هفتاد من کاغذ شود جا مانده

مدح تعریفست در تخریق حجاب
سلام
به نظر می رسد در اینجا وزن دچار مشکل شده است

1400/05/01 03:08
کوروش

چار وصفست این بشر را دل‌فشار

چارمیخ عقل گشته این چهار

1400/08/19 20:11
میم الف

لطف تصحیح بفرمایید: مدح تعریف است و تخریق حجاب. که در این صورتی که شما نوشته‌اید وزن مغشوش میشود.

در ضمن حرکت کسره را برای سِفر بگذارید تا سَفر خوانده نشود.

 

 

 

 

1400/09/02 01:12
میم الف

دوستان خودشان میتوانند ویرایش کنند اگر عضوند. منتهی بر اساس نسخه‌ای معتبر نه صرفا حدس و گمان خودشان. منبع را نیز ذکر کنند

1401/05/15 02:08
کوروش

باید روی هر بیت این شاهکار ساعت ها فکر بشه

1401/06/31 13:08
محسن حسن وند

تاریک از دو بخش تشکیل شده است، تار یا tar به معنای قیر، و یک (ایک یا ic)، که در کل یعنی قیرگون یا بسیار سیاه. مثل باریک، که همان bar +ic است. و bar در انگلیسی یعنی میله ای و یا سیخکی شکل. 

1402/11/25 11:01
لوح محفوظ

آب و روغن کردن به این معنی است که مولانا خود را مجبور می بیند که به قول خودش سر دلبران را در قالب تمثیل و داستان بیان کند تا کسانی که سر دان هستند  روغن معنی را از آب داستان جدا کنند  و چاره ای جز این نیست چرا که اکثر هم لا یعقلون 

1403/09/26 15:11
کوروش

شه حسام‌الدین که نور انجمست

 

طالب آغاز سِفر پنجمست

 

سفر یعنی چی

 

 

 

1403/09/26 16:11
کوروش

نکته‌های مشکل باریک شد

 

بند طبعی که ز دین تاریک شد

 

یعنی چی

 

 

1403/09/26 16:11
کوروش

چار وصفست این بشر را دل‌فشار

 

چارمیخ عقل گشته این چهار

 

تفسیر لطفا

 

 

1403/09/29 10:11
کوروش

در قسمت های بعدی توضیح داده شده که بشر چهارتا وصف داره و هر وصف رو به پرنده ای تشبیه کرده