گنجور

بخش ۶۵ - بقیهٔ نوشتن آن غلام رقعه به طلب اجری

رفت پیش از نامه پیش مطبخی
کای بخیل از مطبخ شاه سخی
دور ازو وز همت او کین قدر
از جری‌ام آیدش اندر نظر
گفت بهر مصلحت فرموده است
نه برای بخل و نه تنگی دست
گفت دهلیزیست والله این سخن
پیش شه خاکست هم زر کهن
مطبخی ده گونه حجت بر فراشت
او همه رد کرد از حرصی که داشت
چون جری کم آمدش در وقت چاشت
زد بسی تشنیع او سودی نداشت
گفت قاصد می‌کنید اینها شما
گفت نه که بنده فرمانیم ما
این مگیر از فرع این از اصل گیر
بر کمان کم زن که از بازوست تیر
ما رمیت اذ رمیت ابتلاست
بر نبی کم نه گنه کان از خداست
آب از سر تیره است ای خیره‌خشم
پیشتر بنگر یکی بگشای چشم
شد ز خشم و غم درون بقعه‌ای
سوی شه بنوشت خشمین رقعه‌ای
اندر آن رقعه ثنای شاه گفت
گوهر جود و سخای شاه سفت
کای ز بحر و ابر افزون کف تو
در قضای حاجت حاجات‌جو
زانک ابر آنچ دهد گریان دهد
کف تو خندان پیاپی خوان نهد
ظاهر رقعه اگر چه مدح بود
بوی خشم از مدح اثرها می‌نمود
زان همه کار تو بی‌نورست و زشت
که تو دوری دور از نور سرشت
رونق کار خسان کاسد شود
هم‌چو میوهٔ تازه زو فاسد شود
رونق دنیا برآرد زو کساد
زانک هست از عالم کون و فساد
خوش نگردد از مدیحی سینه‌ها
چونک در مداح باشد کینه‌ها
ای دل از کین و کراهت پاک شو
وانگهان الحمد خوان چالاک شو
بر زبان الحمد و اکراه درون
از زبان تلبیس باشد یا فسون
وانگهان گفته خدا که ننگرم
من به ظاهر من به باطن ناظرم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رفت پیش از نامه پیش مطبخی
کای بخیل از مطبخ شاه سخی
هوش مصنوعی: به آشپزخانه رفت و گفت:‌ "ای بخیل، از آشپز بزرگ مهربان سلطنت بگو"
دور ازو وز همت او کین قدر
از جری‌ام آیدش اندر نظر
هوش مصنوعی: اگر دور از او و تأثیر تلاش‌هایش باشم، نمی‌توانم به این اندازه اهمیت و جایگاه خود را درک کنم.
گفت بهر مصلحت فرموده است
نه برای بخل و نه تنگی دست
هوش مصنوعی: او گفت که تصمیمش به خاطر مصلحت بوده، نه به خاطر اینکه بخواهد کوتاهی کند یا در تنگنا باشد.
گفت دهلیزیست والله این سخن
پیش شه خاکست هم زر کهن
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که صحبت در مورد چیزهایی که از نظر ارزش یا مقام پایین‌تر هستند، حتی در حضور شاه هم بی‌ارزش به نظر می‌رسد. در واقع، حتی اگر کسی بخواهد به نکات ناچیز اشاره کند، ارزش آن در برابر موضوعات بزرگ و مهم هیچ است.
مطبخی ده گونه حجت بر فراشت
او همه رد کرد از حرصی که داشت
هوش مصنوعی: همه دلایل و برهان‌های متنوعی که برای پذیرفتن حرف او وجود داشت، او به خاطر حرص و ولع خود از آنها چشم‌پوشی کرد.
چون جری کم آمدش در وقت چاشت
زد بسی تشنیع او سودی نداشت
هوش مصنوعی: زمانی که جرّی (نوعی نوشیدنی) در وقت صبحانه کم شد، هرچقدر که او را سرزنش کردند، فایده‌ای نداشت.
گفت قاصد می‌کنید اینها شما
گفت نه که بنده فرمانیم ما
هوش مصنوعی: قاصد گفت آیا شما این کارها را انجام می‌دهید؟ پاسخ داد نه، ما فقط بندگان دستورات هستیم.
این مگیر از فرع این از اصل گیر
بر کمان کم زن که از بازوست تیر
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که نباید به جزئیات بی‌اهمیت توجه کنی و باید به اصل و اساس موضوع بپردازی. همچنین اشاره دارد که نباید به آرامی و بی‌دقتی عمل کنی، زیرا انرژی و قدرت تو در عمل از توانایی‌های خودت ناشی می‌شود.
ما رمیت اذ رمیت ابتلاست
بر نبی کم نه گنه کان از خداست
هوش مصنوعی: تو که تیر نمی‌زنی، بلکه آنچه داری، امتحانی است از سوی خداوند برای پیامبری که گناهی نکرده است.
آب از سر تیره است ای خیره‌خشم
پیشتر بنگر یکی بگشای چشم
هوش مصنوعی: آب از سر تیره است، یعنی مشکل یا اتفاقی جدی و خطرناک رخ داده است. ای کسی که خشمگینی، بهتر است که قبل از واکنش، به اتفاقات و جزئیات بیشتری نگاه کنی و با دقت بیشتری ببینی که چه چیزی می‌تواند از این وضعیت ناشی شود.
شد ز خشم و غم درون بقعه‌ای
سوی شه بنوشت خشمین رقعه‌ای
هوش مصنوعی: با خشم و اندوه، به سمت آرامگاهی رفت و نامه‌ای خشم‌آلود را برای پادشاه نوشت.
اندر آن رقعه ثنای شاه گفت
گوهر جود و سخای شاه سفت
هوش مصنوعی: در آن نامه ستایش‌های بی‌نظیری از شاه بیان شده و از ویژگی‌های بخشندگی و کرم او یاد شده است.
کای ز بحر و ابر افزون کف تو
در قضای حاجت حاجات‌جو
هوش مصنوعی: ای انسان، تو از دریا و ابر بیشتر برکت و نعمت داری، پس در خواسته‌هایت از خداوند درخواست کن و از او بخواه.
زانک ابر آنچ دهد گریان دهد
کف تو خندان پیاپی خوان نهد
هوش مصنوعی: زیرا ابر وقتی باران می‌ریزد، باعث می‌شود که تو در دلتنگی و غم باشی، در حالی که لبخند و شادی تو به طور مداوم در حال ظهور است.
ظاهر رقعه اگر چه مدح بود
بوی خشم از مدح اثرها می‌نمود
هوش مصنوعی: اگرچه در ظاهر متن، ستایش و مدح وجود دارد، اما از فحوای کلمات، حس خشم و ناراحتی به خوبی مشهود است.
زان همه کار تو بی‌نورست و زشت
که تو دوری دور از نور سرشت
هوش مصنوعی: همه کارهایت به خاطر دوری‌ات از نور و حقیقت، بی‌فایده و زشت شده است.
رونق کار خسان کاسد شود
هم‌چو میوهٔ تازه زو فاسد شود
هوش مصنوعی: اگر کسانی که به درستی کار نمی‌کنند، فعالیتشان به رکود می‌افتد، مانند میوه‌ای تازه که به سرعت خراب می‌شود.
رونق دنیا برآرد زو کساد
زانک هست از عالم کون و فساد
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر او رونق می‌گیرد و اگر او نباشد، کساد می‌شود؛ زیرا همه چیز در این جهان به وجود و فساد او وابسته است.
خوش نگردد از مدیحی سینه‌ها
چونک در مداح باشد کینه‌ها
هوش مصنوعی: اگر در ستایش و مدح کسی، کینه و عداوت وجود داشته باشد، دل‌ها شاد نخواهد شد.
ای دل از کین و کراهت پاک شو
وانگهان الحمد خوان چالاک شو
هوش مصنوعی: ای دل، از حسد و نفرت رها شو و به سرعت شکرگزار و شاد باش.
بر زبان الحمد و اکراه درون
از زبان تلبیس باشد یا فسون
هوش مصنوعی: زبان به حمد و ستایش مشغول است، اما دل در درون از فریب و نیرنگ سخن می‌گوید.
وانگهان گفته خدا که ننگرم
من به ظاهر من به باطن ناظرم
هوش مصنوعی: ناگهان خداوند فرمود که من به ظاهر نگاه نمی‌کنم، بلکه به باطن و درون انسان‌ها توجه دارم.

حاشیه ها

1392/10/05 01:01
امین کیخا

برای ظاهر و باطن برونسو و درونسو را داریم .

1392/10/05 16:01
تاوتک

استاد کیخا میشود رابطه خوز در خوزستان و هوز و اهواز و هویزه و شوش را هم افزون کرد که من در اینباره خوانده ام که همه یکی هستند

1392/10/05 21:01
امین کیخا

سد لغزش در نگاشت متنی که پر شور نوشتم هست ! به عربی سنه از همین لغت سان و سولی و سور در انگلیسی و فرانسه و فارسی است . اینکه به عربی حول به معنی سال است هم همین است یعنی اینکه حولین به معنی دوسال همان دو حور است یعنی دوبار گردش شمسی !

1392/10/05 23:01
تاوتک

استاد عزیز سلام از بنده ست.گویا مولانا در اواخر عمر نحیف و زرد روی شده بوده اند و در یکی از همان روزهای بیماری در کنار خندق قلعه ایستاده اند که گروهی از طلبه ها که از مدرسه بیرون آمده بودند از روی شوخی و یا شاید امتحان از وی میپرسند که سگ اصحاب کهف چه رنگ بوده است؟مولانا جواب داد :زرد ،چرا که رنگ عاشقان زرد است چنان که رنگ من زرد است .سپاس استاد عزیزم از لطفتان