گنجور

بخش ۶۳ - تفسیر اوجس فی نفسه خیفة موسی قلنا لا تخف انک انت الاعلی

گفت موسی سحر هم حیران‌کنیست
چون کنم کین خلق را تمییز نیست
گفت حق تمییز را پیدا کنم
عقل بی‌تمییز را بینا کنم
گرچه چون دریا برآوردند کف
موسیا تو غالب آیی لا تخف
بود اندر عهد خود سحر افتخار
چون عصا شد مار آنها گشت عار
هر کسی را دعوی حسن و نمک
سنگ مرگ آمد نمکها را محک
سحر رفت و معجزهٔ موسی گذشت
هر دو را از بام بود افتاد طشت
بانگ طشت سحر جز لعنت چه ماند
بانگ طشت دین به جز رفعت چه ماند
چون محک پنهان شدست از مرد و زن
در صف آ ای قلب و اکنون لاف زن
وقت لافستت محک چون غایبست
می‌برندت از عزیزی دست دست
قلب می‌گوید ز نخوت هر دمم
ای زر خالص من از تو کی کمم
زر همی‌گوید بلی ای خواجه‌تاش
لیک می‌آید محک آماده باش
مرگ تن هدیه‌ست بر اصحاب راز
زر خالص را چه نقصانست گاز
قلب اگر در خویش آخربین بدی
آن سیه که آخر شد او اول شدی
چون شدی اول سیه اندر لقا
دور بودی از نفاق و از شقا
کیمیای فضل را طالب بدی
عقل او بر زرق او غالب بدی
چون شکسته‌دل شدی از حال خویش
جابر اشکستگان دیدی به پیش
عاقبت را دید و او اشکسته شد
از شکسته‌بند در دم بسته شد
فضل مسها را سوی اکسیر راند
آن زراندود از کرم محروم ماند
ای زراندوده مکن دعوی ببین
که نماند مشتریت اعمی چنین
نور محشر چشمشان بینا کند
چشم بندی ترا رسوا کند
بنگر آنها را که آخر دیده‌اند
حسرت جانها و رشک دیده‌اند
بنگر آنها را که حالی دیده‌اند
سر فاسد ز اصل سر ببریده‌اند
پیش حالی‌بین که در جهلست و شک
صبح صادق صبح کاذب هر دو یک
صبح کاذب صد هزاران کاروان
داد بر باد هلاکت ای جوان
نیست نقدی کش غلط‌انداز نیست
وای آن جان کش محک و گاز نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت موسی سحر هم حیران‌کنیست
چون کنم کین خلق را تمییز نیست
هوش مصنوعی: موسی گفت: سحر و جادو هم آدم را گیج و شگفت‌زده می‌کند. حالا چطور می‌توانم این را بفهمانم که این مردم نمی‌توانند فرق را از هم تشخیص دهند؟
گفت حق تمییز را پیدا کنم
عقل بی‌تمییز را بینا کنم
هوش مصنوعی: او می‌گوید که می‌خواهم حق و حقیقت را بشناسم و عقل خود را که بدون فهم و تمییز است، روشن کنم.
گرچه چون دریا برآوردند کف
موسیا تو غالب آیی لا تخف
هوش مصنوعی: اگرچه مانند دریا کف و موج به وجود می‌آید، اما تو نترس و به جلو برو.
بود اندر عهد خود سحر افتخار
چون عصا شد مار آنها گشت عار
هوش مصنوعی: در زمان خود، سحر و جادو به اوج اعتبار رسید، اما مانند عصایی که به مار تبدیل شد، این اعتبار به ننگ بدل شد.
هر کسی را دعوی حسن و نمک
سنگ مرگ آمد نمکها را محک
هوش مصنوعی: هر کس ادعای زیبایی و جذابیت می‌کند، اما در نهایت مرگ همه را برابر می‌کند و تنها ویژگی‌های واقعی را به نمایش می‌گذارد.
سحر رفت و معجزهٔ موسی گذشت
هر دو را از بام بود افتاد طشت
هوش مصنوعی: صبح آمد و معجزهٔ موسی به پایان رسید، هر دو (معجزه و صبح) از بالای بام افتادند و در درون طشت قرار گرفتند.
بانگ طشت سحر جز لعنت چه ماند
بانگ طشت دین به جز رفعت چه ماند
هوش مصنوعی: صدای طشت در صبحگاه جز نفرین و بدبختی چه چیزی باقی می‌گذارد؟ صدای طشت در دین جز بلندی و عظمت چه نامی خواهد داشت؟
چون محک پنهان شدست از مرد و زن
در صف آ ای قلب و اکنون لاف زن
هوش مصنوعی: وقتی که آزمایش و ارزیابی واقعی از انسان‌ها پنهان شده و قابل مشاهده نیست، ای قلب، حالا زمان آن است که به خود ببالیم و افتخار کنیم.
وقت لافستت محک چون غایبست
می‌برندت از عزیزی دست دست
هوش مصنوعی: زمانی که دروغ می‌گویی و به خود می‌بالید، چون در دسترس نیستی، از حمایت عزیزان جدا می‌شوی.
قلب می‌گوید ز نخوت هر دمم
ای زر خالص من از تو کی کمم
هوش مصنوعی: قلب می‌گوید که به خاطر خودپسندی و تکبر هر لحظه، ای طلا و نقره ناب، من از تو هیچ چیز کم ندارم.
زر همی‌گوید بلی ای خواجه‌تاش
لیک می‌آید محک آماده باش
هوش مصنوعی: زر به خواجه می‌گوید که حاضرم، اما باید آماده باشی زیرا مشکل یا چالشی در راه است.
مرگ تن هدیه‌ست بر اصحاب راز
زر خالص را چه نقصانست گاز
هوش مصنوعی: مرگ جسم برای کسانی که به رازها آگاهند، نیکوست؛ چرا که مانند طلا خالص است و هیچ گونه نقصی در آن وجود ندارد.
قلب اگر در خویش آخربین بدی
آن سیه که آخر شد او اول شدی
هوش مصنوعی: اگر قلبت به حقایق درون خود توجه کند، متوجه می‌شوی که آنچه در ابتدا تاریک و ناامیدکننده به نظر می‌رسید، در نهایت منجر به روشنایی و آگاهی می‌شود.
چون شدی اول سیه اندر لقا
دور بودی از نفاق و از شقا
هوش مصنوعی: زمانی که در دیدار اول، در دل تاریکی قرار گرفتی، از دو چهرگی و بدبختی دور بودی.
کیمیای فضل را طالب بدی
عقل او بر زرق او غالب بدی
هوش مصنوعی: کیمیا و گنج واقعی علم و فضیلت را می‌جست، ولی در عوض، عقلش بر ظاهرسازی و فریب غالب شده بود.
چون شکسته‌دل شدی از حال خویش
جابر اشکستگان دیدی به پیش
هوش مصنوعی: زمانی که دلت شکسته و از وضعیت خود ناراحت هستی، به افرادی که مانند تو در حال اندوه و غم هستند، نگاه می‌کنی و آن‌ها را می‌بینی.
عاقبت را دید و او اشکسته شد
از شکسته‌بند در دم بسته شد
هوش مصنوعی: در پایان کار، او به نتیجه‌ای رسید و به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و در همان لحظه به فکر آرامش و ترمیم مشکلاتش افتاد.
فضل مسها را سوی اکسیر راند
آن زراندود از کرم محروم ماند
هوش مصنوعی: نعمت مس، به طرف اکسیر هدایت شد، در حالی که آن طلا که از زرق و برق برخوردار است، از کرم بی‌بهره ماند.
ای زراندوده مکن دعوی ببین
که نماند مشتریت اعمی چنین
هوش مصنوعی: ای کسی که به زرق و برق و مال می‌نازی، خوب نگاه کن که مشتریانت کورند و بی‌دلیل به تو توجه نمی‌کنند.
نور محشر چشمشان بینا کند
چشم بندی ترا رسوا کند
هوش مصنوعی: نور قیامت، چشم‌هایشان را روشن می‌کند و هر نوع ستمگری را در معرض رسوایی قرار می‌دهد.
بنگر آنها را که آخر دیده‌اند
حسرت جانها و رشک دیده‌اند
هوش مصنوعی: نگاهی به کسانی بینداز که در پایان زندگی و با حسرت، جان خود را تجربه کرده‌اند و حسرت و آرزوی آنچه دارند را در چشمانشان می‌بینی.
بنگر آنها را که حالی دیده‌اند
سر فاسد ز اصل سر ببریده‌اند
هوش مصنوعی: نگاهی به افرادی بینداز که به خاطر حال و اوضاع‌ ناگوار، بنیاد و اصل خود را از دست داده‌اند و مانند درختی که سرش بریده شده، از هویت و وجود واقعی‌شان فاصله گرفته‌اند.
پیش حالی‌بین که در جهلست و شک
صبح صادق صبح کاذب هر دو یک
هوش مصنوعی: به کسی که در نادانی و تردید زندگی می‌کند، نگاه کن؛ روز واقعی و روز دروغین، هر دو به یکسان برای او به نظر می‌رسند.
صبح کاذب صد هزاران کاروان
داد بر باد هلاکت ای جوان
هوش مصنوعی: صبح دروغین باعث از بین رفتن هزاران کاروان شده است، پس ای جوان، مراقب باش.
نیست نقدی کش غلط‌انداز نیست
وای آن جان کش محک و گاز نیست
هوش مصنوعی: هیچ چیزی مانند حقیقت قابل اعتماد نیست و اگر دقت نکنیم، ممکن است به اشتباه بیفتیم. نگران آن افرادی باش که به جای شفافیت، واقعیت را تحریف می‌کنند و با چالش‌ها و مشکلاتی که ایجاد می‌کنند، زندگی‌مان را سخت‌تر می‌کنند.

حاشیه ها

1392/10/05 01:01
امین کیخا

شقا یا شکای فارسی معنی تیردان می دهد و شقا به عربی که خواست مولانا بوده معنی بدبختی می دهد

1395/04/04 13:07
رضا

بود اندر عهد خود سحر افتخار

1403/05/19 05:08
کوروش

مرگ تن هدیه‌ست بر اصحاب راز

 

زر خالص را چه نقصانست گاز

 

تفسیر لطفا 

 

1403/05/19 05:08
کوروش

نیست نقدی کش غلط‌انداز نیست

 

وای آن جان کش محک و گاز نیست

 

یعنی چه مصرع اول