برگردان به زبان ساده
گفت بنمودم دغل لیکن ترا
از نصیحت باز گفتم ماجرا
هوش مصنوعی: من به تو نشان دادم که فریبکار هستم، اما از نصیحت تو صرفنظر کردم و ماجرا را برایت توضیح ندادم.
همچنین دنیا اگر چه خوش شکفت
بانگ زد هم بیوفایی خویش گفت
هوش مصنوعی: دنیا اگرچه زیبا و خوشایند به نظر میرسد، اما در واقع به عدم وفاداری و بیرحمی خود اعتراف میکند.
اندرین کون و فساد ای اوستاد
آن دغل کون و نصیحت آن فساد
هوش مصنوعی: در این دنیا، استاد و آموزشدهنده کسی است که دغلکاری میکند، و آن نابودی و فساد، در واقع نصیحتی است که او ارائه میدهد.
کون میگوید بیا من خوشپیم
وآن فسادش گفته رو من لا شیام
هوش مصنوعی: در این عبارت، "کون" به معنای وجود و هستی است و به نوعی دعوت به زندگی و حضور در جهان میکند. در ادامه، به ویژگیهای مثبت و زیبایی اشاره میشود و آنچه که برایش مشکلات و نابسامانیهاست، از خود دور میکند و میگوید من وجود نداشتهام یا بیمعنا هستم. به عبارت دیگر، دعوت به رفتار و حالتی مثبت و دوری از منفیها و فسادها است.
ای ز خوبی بهاران لب گزان
بنگر آن سردی و زردی خزان
هوش مصنوعی: ای کاش به زیبایی بهار که لبانش نشاط و زندگی را به نمایش میگذارد، توجه کنی و contrast آن را با سردی و زردی فصل پاییز ببینی.
روز دیدی طلعت خورشید خوب
مرگ او را یاد کن وقت غروب
هوش مصنوعی: وقتی در روز زیبایی چهره خورشید را میبینی، به یاد مرگ او باش زمانی که غروب میشود.
بدر را دیدی برین خوش چار طاق
حسرتش را هم ببین اندر محاق
هوش مصنوعی: بدر را که میبینی، از خوشیاش در چهار طاق میدرخشد، اما حسرتش را نیز در زمان محاق و تیرگیاش نگاه کن.
کودکی از حسن شد مولای خلق
بعد فردا شد خرف رسوای خلق
هوش مصنوعی: کودکی با زیباییاش، بزرگمردی برای مردم شد و بعد از مدتی به انسان کجفهم و بیاعتباری تبدیل گردید که باعث رسوایی دیگران شد.
گر تن سیمینتنان کردت شکار
بعد پیری بین تنی چون پنبهزار
هوش مصنوعی: اگر در جوانی بدنی زیبا و دلربا داشتی، بعد از پیری حالا بدنت مثل پنبهزار شده است.
ای بدیده لوتهای چرب خیز
فضلهٔ آن را ببین در آبریز
هوش مصنوعی: به چشم خود لوتهای چرب و نرم را ببین و فضولات آنها را در آب جاری مشاهده کن.
مر خبث را گو که آن خوبیت کو
بر طبق آن ذوق و آن نغزی و بو
هوش مصنوعی: بگو به زباله که آن خوبیات کجاست که بر اساس آن سلیقه و آن لطافت و بوی خوش شکل گرفته است؟
گوید او آن دانه بد من دام آن
چون شدی تو صید شد دانه نهان
هوش مصنوعی: او میگوید: وقتی که تو به دام افتادی، آن دانهای که مخفی بود هم در دام گرفتار شد.
بس انامل رشک استادان شده
در صناعت عاقبت لرزان شده
هوش مصنوعی: بازوها و دستانی که در هنر به کار گرفته شدهاند، سرانجام به دلیل ناپایداری و تزلزل، حسرت و حسادت معلمها را برانگیخته است.
نرگس چشم خمار همچو جان
آخر اعمش بین و آب از وی چکان
هوش مصنوعی: چشمان خوابآلود مانند نرگس، به زیبایی جان و روح میمانند. وقتی به او نگاه میکنی، گویی آب از چشمانش در حال ریختن است.
حیدری کاندر صف شیران رود
آخر او مغلوب موشی میشود
هوش مصنوعی: حیدر، که نماد قهرمانی و شجاعت است، در میان شیران و جنگجویان بزرگ، در نهایت ممکن است از یک موش کوچک شکست بخورد. این جمله به ما یادآوری میکند که حتی بزرگترین و تواناترینها نیز در برابر چالشهای کوچک و غیرمنتظره آسیبپذیرند.
طبع تیز دوربین محترف
چون خر پیرش ببین آخر خرف
هوش مصنوعی: هرچند که طبیعت تیزبین و با تجربهای دارد، اما مثل خر پیر که در نهایت به بیخبری میرسد، به ناچار به چیزی نمیرسد.
زلف جعد مشکبار عقلبر
آخرا چون دم زشت خنگ خر
هوش مصنوعی: زلفهای فربه و خوشرنگ او، آخر کار عقل را به چالش میکشد، مثل دمی که زشت و بیمعناست.
خوش ببین کونش ز اول باگشاد
وآخر آن رسواییش بین و فساد
هوش مصنوعی: خوشبینی به آغاز کارها و گشایش آنها، اما در پایان به رسوایی و فساد آنان توجه کن.
زانک او بنمود پیدا دام را
پیش تو بر کند سبلت خام را
هوش مصنوعی: چون او به تو نمودار کرد دام را، رشته ناپخته را از سر تو بر خواهد گرفت.
پس مگو دنیا به تزویرم فریفت
ورنه عقل من ز دامش میگریخت
هوش مصنوعی: دنیا را فریب نخور، چرا که در این صورت عقل من از چنگال آن میگریزد و دور میشود.
طوق زرین و حمایل بین هله
غل و زنجیری شدست و سلسله
هوش مصنوعی: به گردن طلا و زنجیر و زنجیرهای از اصول و قوانین افتادهای، که نشانهای از اسارت و وابستگی است.
همچنین هر جزو عالم میشمر
اول و آخر در آرش در نظر
هوش مصنوعی: هر بخشی از جهان را در نظر بگیر؛ همه چیز از ابتدا تا انتها در آرش قابل مشاهده است.
هر که آخربینتر او مسعودتر
هر که آخوربینتر او مطرودتر
هوش مصنوعی: هر کسی که به عواقب و نتایج کارها بیشتر توجه کند، موفقتر و خوشبختتر خواهد بود. اما کسی که فقط به ظاهر و خوشیهای زودگذر توجه کند، از مسیر درست منحرفتر و ناامیدتر خواهد شد.
روی هر یک چون مه فاخر ببین
چونک اول دیده شد آخر ببین
هوش مصنوعی: هر یک از آنها را مانند یک ماه درخشان ببین، چون ابتدا باید آنچه را که دیدهای بشناسی تا در نهایت به نتیجه برسی.
تا نباشی همچو ابلیس اعوری
نیم بیند نیم نی چون ابتری
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو مانند ابلیس نخواهی با چشم باز ببینی، نمیتوانی به درستی واقعیت را درک کنی و مانند فردی نابینا خواهی بود.
دید طین آدم و دینش ندید
این جهان دید آن جهانبینش ندید
هوش مصنوعی: آدم را از خاک و روحش را از دینش شناخت، اما این دنیا را نمیبیند و فقط به آن دنیای دیگر مینگرد.
فضل مردان بر زنان ای بو شجاع
نیست بهر قوت و کسب و ضیاع
هوش مصنوعی: خوبی و برتری مردان بر زنان، به هیچ وجه به خاطر قدرت یا داراییهای مادی آنها نیست، بلکه به خاطر شجاعت و ویژگیهای دیگرشان است.
ورنه شیر و پیل را بر آدمی
فضل بودی بهر قوت ای عمی
هوش مصنوعی: اگر نه اینکه انسان به دلیل عقل و دانشش بر سایر موجودات چیره است، آنگاه قدرت و توانایی شیر و فیل نیز بر آدمی فضیلت و برتری مییافت.
فضل مردان بر زن ای حالیپرست
زان بود که مرد پایان بینترست
هوش مصنوعی: برتری مردان بر زنان به این دلیل است که مردان به انتها و نتیجه کارها بیشتر توجه دارند.
مرد کاندر عاقبتبینی خمست
او ز اهل عاقبت چون زن کمست
هوش مصنوعی: مردی که در پیشبینی آیندهاش هوشیار و با بصیرت باشد، در میان اهل دانش و خرد، به اندازه زنی که در این زمینه ضعیف است نخواهد بود.
از جهان دو بانگ میآید به ضد
تا کدامین را تو باشی مستعد
هوش مصنوعی: در جهان دو صدا وجود دارد که مخالف یکدیگرند، اکنون تو باید ببینی کدام یک از آنها برای تو مناسبتر است.
آن یکی بانگش نشور اتقیا
وان یکی بانگش فریب اشقیا
هوش مصنوعی: یکی صدایش ما را به نیکی فرا میخواند و دیگری صدایش ما را به فریب و گمراهی میکشاند.
من شکوفهٔ خارم ای خوش گرمدار
گل بریزد من بمانم شاخ خار
هوش مصنوعی: من مانند شکوفهای هستم که از خار بر میخیزم. ای کسی که گرما و محبت میورزی، اگر گلها بریزند، من همچنان در کنار خار باقی میمانم.
بانگ اشکوفهش که اینک گلفروش
بانگ خار او که سوی ما مکوش
هوش مصنوعی: صدای شکوفهای که هماکنون گلفروش به آن اشاره میکند، صدای خار اوست که ما را به سوی خود نمیخواند.
این پذیرفتی بماندی زان دگر
که محب از ضد محبوبست کر
هوش مصنوعی: اگر تو این را پذیرفتهای که از چیزهای دیگر بمان۲۰، بدان که محبت به چیزی که دوستش داری، برعکس چیزهایی است که به آنها دشمنی میورزی.
آن یکی بانگ این که اینک حاضرم
بانگ دیگر بنگر اندر آخرم
هوش مصنوعی: من صدای خود را میزنم و اعلام میکنم که اکنون آمادهام. حالا به صدای دیگری دقت کن که در پایان کار من به گوش میرسد.
حاضریام هست چون مکر و کمین
نقش آخر ز آینهٔ اول ببین
هوش مصنوعی: من در اینجا حاضر هستم و باید هوشیار باشی زیرا نقشه و فریب آخرین لحظه را از تصویر آغازین ببینی.
چون یکی زین دو جوال اندر شدی
آن دگر را ضد و نا درخور شدی
هوش مصنوعی: وقتی یکی از این دو وضعیت یا چیزها تحقق پیدا کرد، وضعیت یا چیز دیگر به طور طبیعی ناسازگار و نامناسب میشود.
ای خنک آنکو ز اول آن شنید
کش عقول و مسمع مردان شنید
هوش مصنوعی: ای کاش آن کسی که از ابتدا این سخن را شنید، عقل و فهم مردان را دریافت.
خانه خالی یافت و جا را او گرفت
غیر آنش کژ نماید یا شگفت
هوش مصنوعی: او خانهای را خالی و مناسب پیدا کرد، اما اگر به جز این باشد، ممکن است اوضاع پیچیده و عجیب شود.
کوزهٔ نو کو به خود بولی کشید
آن خبث را آب نتواند برید
هوش مصنوعی: کوزهٔ تازهای که به خود کثیفی جذب کرده، حتی با آب هم نمیتواند آن آلودگی را از بین ببرد.
در جهان هر چیز چیزی میکشد
کفر کافر را و مرشد را رشد
هوش مصنوعی: در این دنیا هر چیزی تأثیری دارد؛ برای کافر، کفرش را تشدید میکند و برای مرشد، رشد و افزایش حکمت به همراه میآورد.
کهربا هم هست و مغناطیس هست
تا تو آهن یا کهی آیی بشست
هوش مصنوعی: کهربا و آهنربا وجود دارند، ولی باید تو هم بیایی تا این ارتباط شکل بگیرد.
برد مغناطیست ار تو آهنی
ور کهی بر کهربا بر میتنی
هوش مصنوعی: اگر تو از جنس آهن باشی، مغناطیس تو را به خود جذب خواهد کرد؛ و اگر مثل کهربا باشی، میتوانی چیزهای دیگر را به خود بکشانی.
آن یکی چون نیست با اخیار یار
لاجرم شد پهلوی فجار جار
هوش مصنوعی: این فرد که با دوستان نیک نمیباشد، به ناچار با بدکاران همراز و همدست شده است.
هست موسی پیش قبطی بس ذمیم
هست هامان پیش سبطی بس رجیم
هوش مصنوعی: موسی در برابر قبطیها به شدت ناپسند و زشت است، مانند هامان که در برابر بنیاسرائیل بسیار ناهنجار و بدقواره است.
جان هامان جاذب قبطی شده
جان موسی طالب سبطی شده
هوش مصنوعی: هامان که شخصیت منفی و دشمن موسی بوده، به نوعی به زندگی و روح قبطی تبدیل شده است. در عوض، جان موسی که از یک نسل خاص و بنیاسرائیل است، در جستجوی حقیقت و ارزشهای والا قرار گرفته است. این بیان نشاندهندهی تقابل میان دو روحیه و دو راه متفاوت در زندگی است.
معدهٔ خر که کشد در اجتذاب
معدهٔ آدم جذوب گندم آب
هوش مصنوعی: معدهٔ خر که به دنبال جذب غذا میرود، به سمت غذاهای خوراکی و آب جذب میشود، در حالی که معدهٔ آدمی هم به سمت گندم و آب جذب میگردد.
گر تو نشناسی کسی را از ظلام
بنگر او را کوش سازیدست امام
هوش مصنوعی: اگر تو کسی را نشناسی، او را در تاریکی ببین، زیرا او به وسیله امام خود هدایت شده است.