گنجور

بخش ۴۷ - مانستن بدرایی این وزیر دون در افساد مروت شاه به وزیر فرعون یعنی هامان در افساد قابلیت فرعون

چند آن فرعون می‌شد نرم و رام
چون شنیدی او ز موسی آن کلام
آن کلامی که بدادی سنگ شیر
از خوشی آن کلام بی‌نظیر
چون بهامان که وزیرش بود او
مشورت کردی که کینش بود خو
پس بگفتی تا کنون بودی خدیو
بنده گردی ژنده‌پوشی را بریو
هم‌چو سنگ منجنیقی آمدی
آن سخن بر شیشه خانهٔ او زدی
هر چه صد روز آن کلیم خوش‌خطاب
ساختی در یک‌دم او کردی خراب
عقل تو دستور و مغلوب هواست
در وجودت ره‌زن راه خداست
ناصحی ربانیی پندت دهد
آن سخن را او به فن طرحی نهد
کین نه بر جایست هین از جا مشو
نیست چندان با خود آ شیدا مشو
وای آن شه که وزیرش این بود
جای هر دو دوزخ پر کین بود
شاد آن شاهی که او را دست‌گیر
باشد اندر کار چون آصف وزیر
شاه عادل چون قرین او شود
نام آن نور علی نور این بود
چون سلیمان شاه و چون آصف وزیر
نور بر نورست و عنبر بر عبیر
شاه فرعون و چو هامانش وزیر
هر دو را نبود ز بدبختی گزیر
پس بود ظلمات بعضی فوق بعض
نه خرد یار و نه دولت روز عرض
من ندیدم جز شقاوت در لئام
گر تو دیدستی رسان از من سلام
هم‌چو جان باشد شه و صاحب چو عقل
عقل فاسد روح را آرد بنقل
آن فرشتهٔ عقل چون هاروت شد
سحرآموز دو صد طاغوت شد
عقل جزوی را وزیر خود مگیر
عقل کل را ساز ای سلطان وزیر
مر هوا را تو وزیر خود مساز
که برآید جان پاکت از نماز
کین هوا پر حرص و حالی‌بین بود
عقل را اندیشه یوم دین بود
عقل را دو دیده در پایان کار
بهر آن گل می‌کشد او رنج خار
که نفرساید نریزد در خزان
باد هر خرطوم اخشم دور از آن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چند آن فرعون می‌شد نرم و رام
چون شنیدی او ز موسی آن کلام
هوش مصنوعی: فرعون، که همواره سرسخت و مستبد بود، به راحتی و با نرمی نرم می‌شود وقتی که کلام موسی را می‌شنود.
آن کلامی که بدادی سنگ شیر
از خوشی آن کلام بی‌نظیر
هوش مصنوعی: خوشحالی تو از گفتاری است که آن‌قدر باارزش و زیباست که حتی سنگ سخت را به‌حرکت درمی‌آورد و به‌چنین حالتی درمی‌افکند.
چون بهامان که وزیرش بود او
مشورت کردی که کینش بود خو
هوش مصنوعی: وقتی که به همانی که وزیرش بود، مشورت کردی، دانستی که انتقامش در دلش وجود دارد.
پس بگفتی تا کنون بودی خدیو
بنده گردی ژنده‌پوشی را بریو
هوش مصنوعی: پس گفتی که تا به حال تو، مانند یک خدا بوده‌ای، اما اکنون به سادگی یک خدمتکار شده‌ای که لباس‌های پاره‌ای به تن دارد.
هم‌چو سنگ منجنیقی آمدی
آن سخن بر شیشه خانهٔ او زدی
هوش مصنوعی: تو مانند سنگی هستی که از منجنیق پرتاب شده است و آن سخن را بر شیشه خانه‌اش زدی.
هر چه صد روز آن کلیم خوش‌خطاب
ساختی در یک‌دم او کردی خراب
هوش مصنوعی: اگرچه تو به مدت صد روز با سخنان زیبا و دلنشین با او صحبت کردی، اما در یک لحظه همه آن حرف‌ها را خراب کردی.
عقل تو دستور و مغلوب هواست
در وجودت ره‌زن راه خداست
هوش مصنوعی: عقل تو تحت تأثیر خواسته‌ها و تمایلاتت قرار دارد و در وجود تو، این تمایلات مانع رسیدن به حقیقت و راه خدا می‌شوند.
ناصحی ربانیی پندت دهد
آن سخن را او به فن طرحی نهد
هوش مصنوعی: یک مشاور روحانی به تو نصیحت می‌کند و آن کلامش را با هنری خاص بیان می‌کند.
کین نه بر جایست هین از جا مشو
نیست چندان با خود آ شیدا مشو
هوش مصنوعی: این جمله به ما می‌گوید که غم و اندوه جایی ثابت نیست، پس از آن دوری کن و خودت را درگیرش نکن. با این حال، نباید به آنچه که اتفاق می‌افتد، بیش از حد اهمیت بدهی.
وای آن شه که وزیرش این بود
جای هر دو دوزخ پر کین بود
هوش مصنوعی: وای بر آن شهری که وزیرش چنین باشد؛ جایی که هر دو دوزخ پر از کینه و دشمنی است.
شاد آن شاهی که او را دست‌گیر
باشد اندر کار چون آصف وزیر
هوش مصنوعی: شاد آن پادشاهی که در کارهای خود مانند آصف وزیر، یک مددکار و همراه خوب داشته باشد.
شاه عادل چون قرین او شود
نام آن نور علی نور این بود
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاهی عادل به همراه او باشد، نام آن وضعیت نور بر نور است.
چون سلیمان شاه و چون آصف وزیر
نور بر نورست و عنبر بر عبیر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیت و قدرت بی‌نظیر فردی می‌پردازد. فردی مانند سلیمان شاه و آصف وزیر، که از نور و روشنایی خاصی برخوردار است و ویژگی‌های مثبتی همچون خوشبو بودن و شکوه را در خود دارد. به طور کلی بیانگر عظمت و برتری این شخص در میان دیگران است.
شاه فرعون و چو هامانش وزیر
هر دو را نبود ز بدبختی گزیر
هوش مصنوعی: فرعون و وزیرش هامان، هر دو در برابر بدبختی راهی برای فرار نداشتند.
پس بود ظلمات بعضی فوق بعض
نه خرد یار و نه دولت روز عرض
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در شرایط سخت و تاریک، مشکلات و مصائب به هم انباشته می‌شوند و نه عقل و درک انسان قادر به حل آنهاست و نه حمایت و قدرت روزگار می‌تواند کمکی کند. در واقع، اشاره به ناتوانی انسان در مقابله با چالش‌های بزرگ و همزمان دارد.
من ندیدم جز شقاوت در لئام
گر تو دیدستی رسان از من سلام
هوش مصنوعی: من جز بدی و زشتی در افراد ناشایست ندیدم، اگر تو چنین چیزی ندیده‌ای، از طرف من سلامی به آن‌ها برسان.
هم‌چو جان باشد شه و صاحب چو عقل
عقل فاسد روح را آرد بنقل
هوش مصنوعی: در اینجا می‌گوید که شاه (حاکم) مانند جان انسان است و صاحب (مقامات و مقام‌داران) مانند عقل. اگر عقل فاسد شود، روح را به دردسر می‌اندازد و به تعبیر دیگر، اگر حاکم و مقام‌داران صحیح عمل نکنند، جامعه دچار مشکل و اختلال می‌شود.
آن فرشتهٔ عقل چون هاروت شد
سحرآموز دو صد طاغوت شد
هوش مصنوعی: عقل مانند فرشته‌ای می‌شود که سحر و جادوگری را می‌آموزد و به همین دلیل، بسیاری از سرکش‌ها و ظالم‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
عقل جزوی را وزیر خود مگیر
عقل کل را ساز ای سلطان وزیر
هوش مصنوعی: عقل جزئی را به عنوان مشاور خود انتخاب نکن. به جای آن، با عقل کلی و جامع ارتباط برقرار کن، ای پادشاه، تا بهترین راهنما را داشته باشی.
مر هوا را تو وزیر خود مساز
که برآید جان پاکت از نماز
هوش مصنوعی: هوای نفس خود را وزیر و راهبر خود قرار نده؛ زیرا ممکن است از این طریق جان پاکت از ارزش‌های معنوی و دیانت دور شود.
کین هوا پر حرص و حالی‌بین بود
عقل را اندیشه یوم دین بود
هوش مصنوعی: این دنیا پر از حرص و طمع است و حال‌وهوا به گونه‌ای است که عقل انسان می‌داند روز قیامت وجود دارد.
عقل را دو دیده در پایان کار
بهر آن گل می‌کشد او رنج خار
هوش مصنوعی: عقل در نهایت به بهار زیبایی و شکوفایی رسیده، اما برای رسیدن به آن زیبایی مجبور است از چالش‌ها و سختی‌ها عبور کند. به عبارت دیگر، برای دست‌یابی به موفقیت و زیبایی، انسان باید رنج‌ها و دشواری‌ها را تحمل کند.
که نفرساید نریزد در خزان
باد هر خرطوم اخشم دور از آن
هوش مصنوعی: اگر در فصل خزان، بادی بیفتد، نباید اجازه داد که غم و اندوه بر دل‌ها حاکم شود و باید از افکار منفی دوری کرد.

حاشیه ها

1392/10/02 22:01
امین کیخا

هامان وزیر فرعون خشایارشاه هم بوده است !خشایار فرعون هم به شمار می آید

1392/10/02 22:01
امین کیخا

منجنیق کشکانجیر هم می شود

1392/10/02 22:01
امین کیخا

مانستن یعنی تشبیه و مانسته را هم داریم . با افزودن پسوند به فعلهای فارسی می توان معنی نویی به آنها داد مثل مانیدن و ماندن و مانستن ! و دیگرستن و دگرسته یعنی تغییر و متفاوت و نیرز اندرستن یعنی وارد شدن با enter یک لغت است و ورودیو یا entry می شود اندری!

1392/10/02 22:01
امین کیخا

اندرستن همانto enter است

1392/10/02 22:01
امین کیخا

گزیر به معنی چاره درست است ولی معنی اصلی آن گزیریدن تصمیم گیری بوده است و گزیر معنی تصمیم می داده است . گزیر معنی گماشته در لری می دهد و با زیر نخست خوانده می شود

1392/10/02 23:01
ناشناس

شیشه خانه او بسیار زیباست و کنایه از قلب ضعیف ست که کلام هامان او را تحت تاثیر قرار میدهد و میشکندش

1392/10/03 02:01
تاوتک

دستور در اینجا به معنی وزیر به کار رفته است دست+ور که پسوند دارندگی است

1399/06/03 19:09
خسرو

سلام ، در قرآن از شیطان مجسم نیز بعنوان فرعون و از رسولش بعنوان طاغوت نام برده شده و هرکسی با حضرت موسی که هدایتگر خداست و به عمر جاودانه رسیده ، دشمنی کند فرعون است

1403/05/23 03:07
کوروش

هم‌چو جان باشد شه و صاحب چو عقل

 

عقل فاسد روح را آرد بنقل

 

مصرع دوم یعنی چه ؟