گنجور

بخش ۱۲ - معالجه کردن برادر دباغ دباغ را به خفیه به بوی سرگین

خلق را می‌راند از وی آن جوان
تا علاجش را نبینند آن کسان
سر به گوشش برد هم‌چون رازگو
پس نهاد آن چیز بر بینی او
کو به کف سرگین سگ ساییده بود
داروی مغز پلید آن دیده بود
ساعتی شد مرد جنبیدن گرفت
خلق گفتند این فسونی بد شگفت
کین بخواند افسون به گوش او دمید
مرده بود افسون به فریادش رسید
جنبش اهل فساد آن سو بود
که زنا و غمزه و ابرو بود
هر کرا مشک نصیحت سود نیست
لاجرم با بوی بد خو کرد نیست
مشرکان را زان نجس خواندست حق
کاندرون پشک زادند از سبق
کرم کو زادست در سرگین ابد
می‌نگرداند به عنبر خوی خود
چون نزد بر وی نثار رش نور
او همه جسمست بی‌دل چون قشور
ور ز رش نور حق قسمیش داد
هم‌چو رسم مصر سرگین مرغ‌زاد
لیک نه مرغ خسیس خانگی
بلک مرغ دانش و فرزانگی
تو بدان مانی کز آن نوری تهی
زآنک بینی بر پلیدی می‌نهی
از فراقت زرد شد رخسار و رو
برگ زردی میوهٔ ناپخته تو
دیگ ز آتش شد سیاه و دودفام
گوشت از سختی چنین ماندست خام
هشت سالت جوش دادم در فراق
کم نشد یک ذره خامیت و نفاق
غورهٔ تو سنگ بسته کز سقام
غوره‌ها اکنون مویزند و تو خام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خلق را می‌راند از وی آن جوان
تا علاجش را نبینند آن کسان
هوش مصنوعی: مردم از آن جوان دوری می‌کنند تا زمانی که نتوانند درمان او را پیدا کنند.
سر به گوشش برد هم‌چون رازگو
پس نهاد آن چیز بر بینی او
هوش مصنوعی: او به آرامی و به صورت مخفیانه چیزی را به او گفت و سپس آن را بر روی بینی‌اش گذاشت.
کو به کف سرگین سگ ساییده بود
داروی مغز پلید آن دیده بود
هوش مصنوعی: کسی که در دستش سرگین سگ بود، به درمان سر و مغز فردی ناپاک پرداخته بود.
ساعتی شد مرد جنبیدن گرفت
خلق گفتند این فسونی بد شگفت
هوش مصنوعی: مدتی است که مردی شروع به حرکت کرده و مردم می‌گویند این یک نوع سحر و جادو است که عجیب و غریب به نظر می‌رسد.
کین بخواند افسون به گوش او دمید
مرده بود افسون به فریادش رسید
هوش مصنوعی: مردی که دچار خطر یا مشکل شده بود، ناگهان صدای جادویی را شنید که به او امید و حیات بخشید. او که به نظر می‌رسید در ناامیدی و خاموشی فرو رفته است، با شنیدن آن صدا دوباره جان گرفت و به زندگی برگشت.
جنبش اهل فساد آن سو بود
که زنا و غمزه و ابرو بود
هوش مصنوعی: حرکت و فعالیت کسانی که فساد به راه می‌اندازند، در جایی بود که زنا، عشق و زیبایی چشم و ابرو وجود داشت.
هر کرا مشک نصیحت سود نیست
لاجرم با بوی بد خو کرد نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که نصیحت و راهنمایی را نپذیرد، به ناچار با چیزهای ناخوشایند و بد عادت می‌کند.
مشرکان را زان نجس خواندست حق
کاندرون پشک زادند از سبق
هوش مصنوعی: خداوند مشرکان را نجس نامیده زیرا در دلشان زشتی و پلیدی وجود دارد که ناشی از کثیفی روحشان است.
کرم کو زادست در سرگین ابد
می‌نگرداند به عنبر خوی خود
هوش مصنوعی: کرم که در مدفوع زندگی می‌کند، می‌تواند از آنجا به عطر خوش عنبر تبدیل شود.
چون نزد بر وی نثار رش نور
او همه جسمست بی‌دل چون قشور
هوش مصنوعی: وقتی که در برابر او نورش را نثار می‌کنم، تمام وجودم بدون دل مانند پوست بی‌مغز است.
ور ز رش نور حق قسمیش داد
هم‌چو رسم مصر سرگین مرغ‌زاد
هوش مصنوعی: اگر نور حق از رشادتی به تو برسد، شبیه به رسم و سنت مصریان، مانند فضله پرندگان خواهد بود.
لیک نه مرغ خسیس خانگی
بلک مرغ دانش و فرزانگی
هوش مصنوعی: اما او مانند مرغی نیست که در قفس محدود بماند، بلکه او پرنده‌ای است از دانش و حکمت.
تو بدان مانی کز آن نوری تهی
زآنک بینی بر پلیدی می‌نهی
هوش مصنوعی: تو آگاه باش که از آن نور خالی هستی، زیرا که می‌بینی بر زشتی‌ها مهر ننهی.
از فراقت زرد شد رخسار و رو
برگ زردی میوهٔ ناپخته تو
هوش مصنوعی: به خاطر دوری تو، چهره‌ام رنگ پریده شده و مانند برگ‌های زرد، حال و روزم نابسامان است.
دیگ ز آتش شد سیاه و دودفام
گوشت از سختی چنین ماندست خام
هوش مصنوعی: دیگ به خاطر حرارت آتش سیاه و دودی شده و گوشت هم به خاطر این فشار و گرما هنوز خام باقی مانده است.
هشت سالت جوش دادم در فراق
کم نشد یک ذره خامیت و نفاق
هوش مصنوعی: من به مدت هشت سال برای دوری تو لحظه‌ها را گذراندم، اما این مدت هیچ تاثیری در کاهش ناپختگی و دوگانگی در وجود تو نداشت.
غورهٔ تو سنگ بسته کز سقام
غوره‌ها اکنون مویزند و تو خام
هوش مصنوعی: غوره‌ای که به سنگ بسته شده، حالا به خاطر غم و اندوهی که دارد، به موهایش نیفتاده و هنوز نارس و خام است.

حاشیه ها

1392/09/21 01:12
امین کیخا

دباغ پوست پیرا است / درمان دارو دراگ به انگلیسی و دغو به فرانسوی همه از دار به معنی درخت است زیرا نیاکان ما گمان می کردند درمان باید با گیاه و دار و درخت باشد ! /

1392/09/21 01:12
امین کیخا

رش به کردی و لکی یعنی ریختن به عربی هم همین معنی را دارد به فارسی هم رش از ریزیدن است . رش نور باید شارش و شاریدن و ریزندگی نور باشد .

1392/09/21 01:12
امین کیخا

مومنان را مولانا خوشبو می انگارد یادمان نرود جایی دیگر خوراک فرشته ها را بوی کشیدن گفت به این ترتیب فرشتگان بوی دانایان و آگهان را می بویند و می یابند و ناگروایان و انبازگیران ( مشرکان ) بدبو و فژخج هستند .

1392/09/21 01:12
امین کیخا

فرخج /پلخت /فژ/ فژاک همه یعنی چرکین و ریمن و آلوده

1392/09/21 01:12
امین کیخا

جوش دادن در دیگ داستان نخود و کدبانو را که پیشتر گفته بود را فرا یاد می آورد .

1392/09/21 01:12
امین کیخا

با خام بسیاری واژه داریم که یکی خامدست است یعنی ناشی و خامدستانه یعنی ناشیانه . چیر دست و چیردستانه هم که وارون آنها هستند . پخته اما برای چیز های شگفتی به کار می آید برای نمونه / علی نستعلیق پخته ای می نویسد /

1392/09/21 01:12
تاوتک

خامکار و خامکاری و خامکارانه هم داریم برای ناشی و ناشی گری و ناشیانه

1392/09/21 10:12
امین کیخا

برای نمونه عربی لغت رش به معنی ریختن که از فارسی گرفته است واژه رشاش به معنی تیربار را داریم که در واقع بسیار تیر ریزنده می شود .

1395/03/05 16:06
رضا

پرتو می تواند معادل رش باشد.

1403/04/03 00:07
کوروش

ور ز رش نور حق قسمیش داد

 

هم‌چو رسم مصر سرگین مرغ‌زاد

 

یعنی چه ؟