اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خلق را میراند از وی آن جوان
تا علاجش را نبینند آن کسان
هوش مصنوعی: مردم از آن جوان دوری میکنند تا زمانی که نتوانند درمان او را پیدا کنند.
سر به گوشش برد همچون رازگو
پس نهاد آن چیز بر بینی او
هوش مصنوعی: او به آرامی و به صورت مخفیانه چیزی را به او گفت و سپس آن را بر روی بینیاش گذاشت.
کو به کف سرگین سگ ساییده بود
داروی مغز پلید آن دیده بود
هوش مصنوعی: کسی که در دستش سرگین سگ بود، به درمان سر و مغز فردی ناپاک پرداخته بود.
ساعتی شد مرد جنبیدن گرفت
خلق گفتند این فسونی بد شگفت
هوش مصنوعی: مدتی است که مردی شروع به حرکت کرده و مردم میگویند این یک نوع سحر و جادو است که عجیب و غریب به نظر میرسد.
کین بخواند افسون به گوش او دمید
مرده بود افسون به فریادش رسید
هوش مصنوعی: مردی که دچار خطر یا مشکل شده بود، ناگهان صدای جادویی را شنید که به او امید و حیات بخشید. او که به نظر میرسید در ناامیدی و خاموشی فرو رفته است، با شنیدن آن صدا دوباره جان گرفت و به زندگی برگشت.
جنبش اهل فساد آن سو بود
که زنا و غمزه و ابرو بود
هوش مصنوعی: حرکت و فعالیت کسانی که فساد به راه میاندازند، در جایی بود که زنا، عشق و زیبایی چشم و ابرو وجود داشت.
هر کرا مشک نصیحت سود نیست
لاجرم با بوی بد خو کرد نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که نصیحت و راهنمایی را نپذیرد، به ناچار با چیزهای ناخوشایند و بد عادت میکند.
مشرکان را زان نجس خواندست حق
کاندرون پشک زادند از سبق
هوش مصنوعی: خداوند مشرکان را نجس نامیده زیرا در دلشان زشتی و پلیدی وجود دارد که ناشی از کثیفی روحشان است.
کرم کو زادست در سرگین ابد
مینگرداند به عنبر خوی خود
هوش مصنوعی: کرم که در مدفوع زندگی میکند، میتواند از آنجا به عطر خوش عنبر تبدیل شود.
چون نزد بر وی نثار رش نور
او همه جسمست بیدل چون قشور
هوش مصنوعی: وقتی که در برابر او نورش را نثار میکنم، تمام وجودم بدون دل مانند پوست بیمغز است.
ور ز رش نور حق قسمیش داد
همچو رسم مصر سرگین مرغزاد
هوش مصنوعی: اگر نور حق از رشادتی به تو برسد، شبیه به رسم و سنت مصریان، مانند فضله پرندگان خواهد بود.
لیک نه مرغ خسیس خانگی
بلک مرغ دانش و فرزانگی
هوش مصنوعی: اما او مانند مرغی نیست که در قفس محدود بماند، بلکه او پرندهای است از دانش و حکمت.
تو بدان مانی کز آن نوری تهی
زآنک بینی بر پلیدی مینهی
هوش مصنوعی: تو آگاه باش که از آن نور خالی هستی، زیرا که میبینی بر زشتیها مهر ننهی.
از فراقت زرد شد رخسار و رو
برگ زردی میوهٔ ناپخته تو
هوش مصنوعی: به خاطر دوری تو، چهرهام رنگ پریده شده و مانند برگهای زرد، حال و روزم نابسامان است.
دیگ ز آتش شد سیاه و دودفام
گوشت از سختی چنین ماندست خام
هوش مصنوعی: دیگ به خاطر حرارت آتش سیاه و دودی شده و گوشت هم به خاطر این فشار و گرما هنوز خام باقی مانده است.
هشت سالت جوش دادم در فراق
کم نشد یک ذره خامیت و نفاق
هوش مصنوعی: من به مدت هشت سال برای دوری تو لحظهها را گذراندم، اما این مدت هیچ تاثیری در کاهش ناپختگی و دوگانگی در وجود تو نداشت.
غورهٔ تو سنگ بسته کز سقام
غورهها اکنون مویزند و تو خام
هوش مصنوعی: غورهای که به سنگ بسته شده، حالا به خاطر غم و اندوهی که دارد، به موهایش نیفتاده و هنوز نارس و خام است.
حاشیه ها
1392/09/21 01:12
امین کیخا
دباغ پوست پیرا است / درمان دارو دراگ به انگلیسی و دغو به فرانسوی همه از دار به معنی درخت است زیرا نیاکان ما گمان می کردند درمان باید با گیاه و دار و درخت باشد ! /
1392/09/21 01:12
امین کیخا
رش به کردی و لکی یعنی ریختن به عربی هم همین معنی را دارد به فارسی هم رش از ریزیدن است . رش نور باید شارش و شاریدن و ریزندگی نور باشد .
1392/09/21 01:12
امین کیخا
مومنان را مولانا خوشبو می انگارد یادمان نرود جایی دیگر خوراک فرشته ها را بوی کشیدن گفت به این ترتیب فرشتگان بوی دانایان و آگهان را می بویند و می یابند و ناگروایان و انبازگیران ( مشرکان ) بدبو و فژخج هستند .
1392/09/21 01:12
امین کیخا
فرخج /پلخت /فژ/ فژاک همه یعنی چرکین و ریمن و آلوده
1392/09/21 01:12
امین کیخا
جوش دادن در دیگ داستان نخود و کدبانو را که پیشتر گفته بود را فرا یاد می آورد .
1392/09/21 01:12
امین کیخا
با خام بسیاری واژه داریم که یکی خامدست است یعنی ناشی و خامدستانه یعنی ناشیانه . چیر دست و چیردستانه هم که وارون آنها هستند . پخته اما برای چیز های شگفتی به کار می آید برای نمونه / علی نستعلیق پخته ای می نویسد /
خامکار و خامکاری و خامکارانه هم داریم برای ناشی و ناشی گری و ناشیانه
1392/09/21 10:12
امین کیخا
برای نمونه عربی لغت رش به معنی ریختن که از فارسی گرفته است واژه رشاش به معنی تیربار را داریم که در واقع بسیار تیر ریزنده می شود .
پرتو می تواند معادل رش باشد.
ور ز رش نور حق قسمیش داد
همچو رسم مصر سرگین مرغزاد
یعنی چه ؟