بخش ۱ - سر آغاز
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
کفتاب از چرخ چارم کرد خیز
کافتاب از چرخ چارم کرد خیز
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
برای قلاب دو واژه دیگر هم داریم یکی شست و دیگری نشپیل که منجیک به کار برده است و در فرهنگ اسدی توسی امده است ( به ویراست علامه اشتیانی )
مثنوی را چون تو مبدا بودهای
گر فزون گردد توش افزودهای
به نظر می آید مصراع دوم به صورت زیر باشد:
گر فزون گردد تو اش افزودهای
سلام و درود بر شما یاران موافق.
ای ضیاء الحق حسام الدین تویی
که گذشت از مه به نورت مثنوی1
همانند همه دفترها (به جز دفتر اول) مولانا با مدح حسام الدین آغاز می کند
با تور تو هست که مثنوی از ماه هم برتر است.
همت عالی تو ای مرتجا
می کشد این را،خدا داند کجا
سبب آفرینش مثنوی،همت عالی حسام الدین است.همت یا طلب (اولین وادی سلوک)یا همان شوق شدید است.
بنابر عقیده مولانا در سلوک آنچه باعث راهیابی سالک می شود لطف حق است اما این لطف به شوق و همت عالی هدیه می شود.
گردن این مثنوی را بسته ای
می کشی آن سوی که دانسته ای
مثنوی پویان کشنده ناپدید
ناپدید از جاهلی کش نیست دید
کشنده اصلی مثنوی خداوند است اما ایم را جاهلان و گمراهان نمی دانند. (مشابه آنچه قرآن کریم می فرماید که قرآن هدایت کننده است و هم گمراه کننده.)
کان لله بوده یی در ما مضی
تا که کان الله پیش آمد جزا
اشاره به حدیث نبوی:
من کان لله کان الله له
هر کس تنها برای خدا باشد ،خدا نیز برای او خواهد بود.
با تو ما چون رز به تابستان خوشیم
حکم داری،هین بکش تا می کشیم13
ما با تو (حسام الدین)همانند خوشی انگور با تابستان هستیم .
شوق تو است که باعث برانگیختن مثنوی از درون می شود.
لیک بر قلاب مبغوض است و سخت
زآنک ازو شد کاسد او را نقد و رخت25
اما کسی که دارای ناخالصی در اعتقاد و عمل خویش است و تقلبکار است بر این مثنوی می تازد؛زیرا بر اثر این نور بساط تقلب و کلاهبرداری او برچیده خواهد شد.(مولانا پاسخ برخی منتقدین مغرض مثنوی را در این جا نیکو بیان کرده است)
پس عدو جان صراف ست،قلب
دشمن درویش که بود غیر کلب؟
اشاره به داستان با یزید که از دروازه شهر با جمعی برای نماز خارج می شدند و سگی در آنجا آرمیده بود اما جلوی بایزید هجوم آورد.
از بایزید پرسیدند گفت:
من آیینه صیقلی هستم هر کس صورت حقیقی خود را در من می بیند.آن سگ خوی تهاجمی خود را در من دید و حمله کرد.
روشنی بر دفتر چهارم بریز
کافتاب از چرخ چهارم کرد خیز
چنان بر دفتر چهارم نور بریز که نور خورشید را کساد کند و از جایگاه خود(آسمان چهارم )برود.
کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@
ادامه دریافتهای دفتر چهارم مثنوی2 دیباچه؛ وصف مولانا از مثنوی معنوی2
هین ز چارم نور ده خورشید وار
تا بتابد بر بلاد و بر دیار
مانند خورشید نور بده از طریق دفتر چهارم بر پهنه سرزمینها(و زمان ها)
هر کش افسانه بخواند،افسانه است
وآنکه دیدش نقد خود،مردانه است32
هر کس مثنوی را افسانه بداند خودش افسانه و خالی از حقیقت است.
و کسی که آن را نقد و صیقل جان خود بداند،مردانه در راه سلوک ایستاده است.
آب نیل است و به قبطی خون نمود
قوم موسی را نه خون بد ،آب بود
اشاره به یکی از عذابهای بنی اسرائیل که رود نیل برایشان خون شد.
مولانا می فرماید این عذاب برای فرعونیان بود؛ اما برای قوم موسی ع آب زلال بود.مثنوی نیز چنین است.
دشمن این حرف این دم در نظر
شد ممثل سرنگون اندر سقر
دشمن مثنوی همین الان ،سرنگون شده در دوزخ تجسم می یابد.
ناکسان را ترک کن بهر کسان
قصه را پایان بر و مخلص رسان
به مخالفان و غرض ورزان (که منافع خود را از دور شدن مولانا از کرسی تدریس و فتوا از دست داده بودند)
توجه نکن برای مشتاقان ادامه بده.
نکته :در ابتدای هر دفتر مثنوی،مولانا مقدمه ای به زبان عربی میآورد.
چرا مولانا و بزرگان دیگری چون سعدی و حافظ بسامد بالایی از کلمات و لشعار عربی استفاده می کردند؟
سیطره زبان عربی در گذشته قرن 7 و 8 و این که زبان علم بوده است همانند سیطره زبان انگلیسی در امروز ما می باشد.
فراموش نکنیم که خداوندان زبان فارسی چون مولانا در زمانی تنفس می کردند که اروپاییها در قرون وسطی بودند . (رنسانس حدود 450 سال پیش بوده است.)
وصف مثنوی در مقدمه عربی دفتر چهارم
در این سفر چهارم ؛راحت جانها و در مان تنهاست.
این سفر مایه شادمانی جانها و گواراترین میوه هاست.
سینه دفتر چهارم چنان جواهراتی دارد که سینه زنان زیباروی از آن زیورها خالی است.
این دفتر مانند ماه تابان و چون سعادت و بخت باز آمده است.
و این دفتر چون آفتابی است که از پس پراکنده شدن ابرها(ابرهای خودخواهی و خودبینی) می تابد.
از خدا می خواهیم که سپاس آن را به ما هدیه کند؛زیرا شکر چون زنجیری است که نعمت را لحظه به لحظه برای ما به ارمغان میآورد.
کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روح
سلام.آقای صحافیان با تشکر از توضیحات حضرتعالی.توقع داشتم اصل مطلب رو میفرمودید و اونهم کلمه ضیا هست.در این ابیات مولوی گفته که بدین جهت من حسام الدین رو ضیا مینامم که روشنی همت و دعاها و شکر و .. حسام باعث رنگ مثنوی شده نه چیز دیگه.همونطور که اسمش حسام الدین هست ولی جانش ضیالحق هست و تفاوت درینه ک اوندو توصیفند ولی ضیا ذاته. این ضیا بمعنی نور ذاتی هست همانگونه ک قرآن خورشید رو ضیا و ماه رو نور گفته ک تفاوتش در اینه ک نور خورشید از خودشه و نور ماه اکتسابی و انعکاس نور خورشیده..و بقیه جملات در توضیح همینند و مثالهای بیشتر.مثل رود نیل یا یا خود مثنوی ..ک هر کس انعکاس خویش رو در جهان مینگره و بدین جهت روشنی روز در بازار برای دزدان ناپسند و برای کاسبان و تاجران رحمت هست...
سلام ودرود
من چجوری میتونم صوت این شعر رو پیداکنم؟
در لب و کفش خدا شکر تو دید
فضل کرد و لطف فرمود و مزید
منظور از لب و کف کی هست ؟
سلام
مولانا داره میفرمایند که ای حسام الدین با همت عالی تو مثنوی شکل گرفته وچون در گذشته برای رضای خدا عمل کرده ای خداوند به تو پاداش داد وحاجت روا شدی چون همانطور که مستحضرید مثنوی به خواهش حسام الدین از مولانا نوشته شده حال به حسام الدین میفرماید که مثنوی در سپاس از تو دست به آسمان برداشته وبرایت دعا میگوید
معنی بیت مورد نظر : چون خداوند به لب ودستان مثنوی که برای تو دعا میخوانند نظر کرد بر لطف خود افزود (مقصود پیدایش دفتر چهارم است)
منظور از شکر مثنوی در اصل شکر گذاری تمامی مثنوی خوانان مثل من وشماست که از این کتاب عرفانی بهره میبریم درود خدا بر روح پرفتوح مولانا وحسام الدین چلبی که این اثر جاویدان را بوجود آوردند.
شاد باشید