گنجور

بخش ۸۶ - بازگشتن به قصهٔ دقوقی

مر علی را در مثالی شیر خواند
شیر مثل او نباشد گرچه راند
از مثال و مثل و فرق آن بران
جانب قصهٔ دقوقی ای جوان
آنک در فتوی امام خلق بود
گوی تقوی از فرشته می‌ربود
آنک اندر سیر مه را مات کرد
هم ز دین‌داری او دین رشک خورد
با چنین تقوی و اوراد و قیام
طالب خاصان حق بودی مدام
در سفر معظم مرادش آن بدی
که دمی بر بندهٔ خاصی زدی
این همی‌گفتی چو می‌رفتی به‌راه
کن قرین خاصگانم ای اله
یا رب آنها را که بشناسد دلم
بنده و بسته‌میان و مجملم
و آنک نشناسم تو ای یزدان جان
بر من محجوبشان کن مهربان
حضرتش گفتی که ای صدر مهین
این چه عشقست و چه استسقاست این
مهر من داری چه می‌جویی دگر
چون خدا با تُست چون جویی بشر
او بگفتی یا رب ای دانای راز
تو گشودی در دلم راه نیاز
درمیان بحر اگر بنشسته‌ام
طمع در آب سبو هم بسته‌ام
همچو داودم نود نعجه مراست
طمع در نعجهٔ حریفم هم بخاست
حرص اندر عشق تو فخرست و جاه
حرص اندر غیر تو ننگ و تباه
شهوت و حرص نران بیشی بود
و آن حیزان ننگ و بدکیشی بود
حرص مردان از ره پیشی بود
در مخنث حرص سوی پس رود
آن یکی حرص از کمال مردی است
و آن دگر حرص افتضاح و سردی است
آه سِرّی هست اینجا بس نهان
که سوی خضری شود موسی روان
همچو مستسقی کز آبش سیر نیست
بر هر آنچ یافتی بالله مه‌ایست
بی نهایت حضرتست این بارگاه
صدر را بگذار صدر تُست راه

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مر علی را در مثالی شیر خواند
شیر مثل او نباشد گرچه راند
هوش مصنوعی: علی مانند شیر توصیف شده است، اما هیچ شیر دیگری را نمی‌توان یافت که به اندازه او قوی و دلیر باشد، حتی اگر به ظاهر قدرتی داشته باشد.
از مثال و مثل و فرق آن بران
جانب قصهٔ دقوقی ای جوان
هوش مصنوعی: ای جوان، به جای پرداختن به مثال‌ها و تمثیل‌ها، به داستان دقوقی توجه کن.
آنک در فتوی امام خلق بود
گوی تقوی از فرشته می‌ربود
هوش مصنوعی: در آن زمان، نظر امام باعث جذب مردم به تقوا می‌شد و گویی فرشته‌ای الهام‌بخش در این زمینه بود.
آنک اندر سیر مه را مات کرد
هم ز دین‌داری او دین رشک خورد
هوش مصنوعی: در این بیت، بیان می‌شود که شخصی با دیانت و مذهبش به قدری قوی و اثرگذار است که حتی ماه نیز از زیبایی او مات و مبهوت شده است. این دینداری او باعث حسادت دیگران می‌شود و چونان دینی است که مورد توجه و ستایش قرار گرفته است.
با چنین تقوی و اوراد و قیام
طالب خاصان حق بودی مدام
هوش مصنوعی: با چنین پرهیزکاری و عبادت و تلاش، تو همیشه در پی ویژه‌خوات حق بوده‌ای.
در سفر معظم مرادش آن بدی
که دمی بر بندهٔ خاصی زدی
هوش مصنوعی: در سفر مهم او، هدفش آن بدی است که به طور ناگهانی به یک بنده خاصی روا داشته‌ای.
این همی‌گفتی چو می‌رفتی به‌راه
کن قرین خاصگانم ای اله
هوش مصنوعی: این عبارت به معنای این است که وقتی به راه می‌روی، به من یادآوری کن که در کنارم باشد و مرا از بزرگ‌ترها و عزیزانم جدا نکن.
یا رب آنها را که بشناسد دلم
بنده و بسته‌میان و مجملم
هوش مصنوعی: پروردگارا، کسانی که دلم به آنها تعلق دارد و به آنها وابسته‌ام، مرا در حیرت و سادگی نگه‌دار.
و آنک نشناسم تو ای یزدان جان
بر من محجوبشان کن مهربان
هوش مصنوعی: ای خداوند، من تو را نمی‌شناسم؛ پس پرده‌ای از محبت بر دل من بکش.
حضرتش گفتی که ای صدر مهین
این چه عشقست و چه استسقاست این
هوش مصنوعی: ای سرور بزرگوار، این چه عشق و محبت عجیبی است که در دل دارم و این چه نوع طلبی است که از تو در سر دارم؟
مهر من داری چه می‌جویی دگر
چون خدا با تُست چون جویی بشر
هوش مصنوعی: دوست من، چرا به دنبال چیز دیگری هستی وقتی که محبت من با توست؟ خداوند مانند آبشاری است در کنار تو که همیشه در دسترس است.
او بگفتی یا رب ای دانای راز
تو گشودی در دلم راه نیاز
هوش مصنوعی: ای خدای دانای پنهانی، تو در دلم در را به روی نیازم باز کردی.
درمیان بحر اگر بنشسته‌ام
طمع در آب سبو هم بسته‌ام
هوش مصنوعی: اگر در دل دریا نشسته‌ام، به امید یک قطره آب از کوزه هم هستم.
همچو داودم نود نعجه مراست
طمع در نعجهٔ حریفم هم بخاست
هوش مصنوعی: من مانند داود، صاحب نود گوسفند سفید هستم و به گوسفند حریفم نیز طمع دارم.
حرص اندر عشق تو فخرست و جاه
حرص اندر غیر تو ننگ و تباه
هوش مصنوعی: افزایش اشتیاق در عشق تو، مایه افتخار و منزلت است، اما داشتن همین اشتیاق نسبت به دیگران، ننگ و نابودگری به دنبال دارد.
شهوت و حرص نران بیشی بود
و آن حیزان ننگ و بدکیشی بود
هوش مصنوعی: تمایلات نفسانی و آز و طمع چیزی نمی‌افزاید و آنچه باعث عیب و ننگ می‌شود، بدخواهی و ناپاکی است.
حرص مردان از ره پیشی بود
در مخنث حرص سوی پس رود
هوش مصنوعی: حرص و طمع مردان باعث می‌شود که به جلو بروند، اما حرص در میان کسانی که به دنبال لذت‌های دیگر هستند، آن‌ها را به سمت عقب می‌کشاند.
آن یکی حرص از کمال مردی است
و آن دگر حرص افتضاح و سردی است
هوش مصنوعی: یکی از نوعی حرص ناشی از کمال و فضیلت مردانگی است، و دیگری از نوعی حرص که نشانه‌های ناپسندی و بی‌احساسی را به همراه دارد.
آه سِرّی هست اینجا بس نهان
که سوی خضری شود موسی روان
هوش مصنوعی: در اینجا یک راز پنهان وجود دارد که موسی به سوی سرسبزی و نعمت‌ها می‌رود.
همچو مستسقی کز آبش سیر نیست
بر هر آنچ یافتی بالله مه‌ایست
هوش مصنوعی: انسانی که همیشه در حال تلاش و جستجو است، هرگز از آنچه به دست می‌آورد راضی نمی‌شود. او مانند کسی است که با وجود داشتن آب، همچنان تشنه‌است و به دنبال بیشتر می‌گردد. در واقع، هر چیزی که به دست می‌آورد، او را بیشتر به سوی هدف‌های بزرگ‌تر و روحیه‌ای که دارد، می‌کشاند.
بی نهایت حضرتست این بارگاه
صدر را بگذار صدر تُست راه
هوش مصنوعی: این مکان بی‌نهایت به قدری پرعظمتی است که باید آن را به حال خود رها کنی و مسیری که مناسب توست را انتخاب کنی.

خوانش ها

بخش ۸۶ - بازگشتن به قصهٔ دقوقی به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/09/05 01:12
امین کیخا

فتوی را گروهی باور دارند از کارواژه فتودن درست کرده اند .اما یک لغت دیگر برای فتوی داریم و ان ویچیردن است .که ویچیر و یا ویزیر و وزیر از ان مانده است .

1393/10/06 15:01
حسن زارع

سلام
لطفا اصلاح شود
همچو داودم نود نعجه مراست*طمع در نعجهٔ حریفم هم بجاست(اشتباها بخاست درج شده)

از الهی قمشه ای شنیده ام :
همچو داوودم نود نعجه مراست
چونکه صد آمد نود هم پیش ماست
نمیدانم کدامش درست است ؟!

1397/07/04 01:10
امین کیخا

فُتودن را دکتر محمود حسابی برابر to be circumspect آورده است یعنی باور داشته به معنای محتاط بودن است . من جایی ندیده ام ولی این مرد هوش شگفتاوری در ادبیات داشته است .

1398/06/10 15:09
کوشا

همان " طمع در نعجه حریفم هم بخاست " درست است

1398/07/30 08:09

همچو داودم نود نعجه مراست
طمع در نعجه حریفم هم بخاست 1954
تمثیل دیگر برای تمامیت خواه بودن عشق و شوق دقوقی برای ملاقات اولیا ،
داستان داود نبی است که در آیه 23 سوره ص آمده است که داود نود ونه زن داشت اما چشمش به زنی بی نهایت زیبا به نام اوریا می افتد و او را نیز به عقد خود در می‌آورد(در حالی که خواستگار دیگری دارد)خداوند دو فرشته را به سوی او می فرستند که یکی می گوید برادر من 99 گوسفند دارد و من یکی اما چشم طمع به یک میش من دارد.
داود نبی متوجه اشتباه خود می شود و استغفار می کند.(این داستان در تورات نیز آمده ولی به گونه ای دیگر)
این تمثیل برای آن به کار رفته که عشق صد در صد است و اولیا خواستار همه جانها هستند که در اتصال به جان حق است.
هفت شمع از دور دیدم ناگهان
اندر آن ساحل شتابیدم بدآن
شوق جستجو و عشق صد درصدی دقوقی را به ساحلی می‌آوردکه هفت شمع نورانی در آنجاست.عدد هفت کنایه از هفت ولی مخصوص خداوند و یا هفت اسم اصلی خداوند می باشد:زنده - اراده کننده -دانا-توانا-شنوا-بینا-سخنگو.
باز می دیدم که می شد هفت یک
می شکافد نور او جیب فلک
دوباره می دیدم که این هفت نور یکی می شد و پرتو نورش گریبان آسمان را چاک می داد.
جان هفت ولی یک جان است.
یا هفت اسم خداوند به یک ذات بر می گردد
کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@

1402/12/11 06:03
کوروش

شهوت و حرص نران بیشی بود

 

و آن حیزان ننگ و بدکیشی بود

 

یعنی چه ؟

 

 

 

1404/04/11 13:07
بهنام

نمیدانم سانسور تا کی با ما خواهد بود. هر جا مسائل جنسی هست تعبیرات فضایی تحویل می دهند.

شهوت در مردان سالم باعث تولید مثل و ازدیاد نسل میشود، ولی در مردان هوسباز موجب ننگ و رسوایی میگردد.

1402/12/11 06:03
کوروش

همچو مستسقی کز آبش سیر نیست

 

بر هر آنچ یافتی بالله مه‌ایست

 

بی نهایت حضرتست این بارگاه

 

صدر را بگذار صدر تست ره

 

 یعنی چه ؟

 

 

1404/04/11 13:07
بهنام

استسقاء : نام بیماری است که تشنه از آب سیر نمی‌شود.

مثل تشنه‌ای که از آب سیر نمی‌شود در مراحل رشد معنوی به خیال رسیدن به مقصد توقف نکن.

مسیر تعالی آستان‌های زیادی دارد که هیچیک مقصد نیست، مقصد نهایی همان طی طریق و جویندگی مدام است.