بخش ۷۴ - کرامات شیخ اقطع و زنبیل بافتن او به دو دست
در عریش او را یکی زایر بیافت
کو بههر دو دست می زنبیل بافت
گفت او را ای عدو جان خویش
در عریشم آمده سر کرده پیش
این چراکردی شتاب اندر سباق
گفت از افراط مهر و اشتیاق
پس تبسم کرد و گفت اکنون بیا
لیک مخفی دار این را ای کیا
تا نمیرم من مگو این با کسی
نه قرینی نه حبیبی نه خسی
بعد از آن قومی دگر از روزنش
مطلع گشتند بر بافیدنش
گفت حکمت را تو دانی کردگار
من کنم پنهان تو کردی آشکار
آمد الهامش که یک چَندی بُدند
که درین غم بر تو منکر میشدند
که مگر سالوس بود او در طریق
که خدا رسواش کرد اندر فریق
من نخواهم کان رمه کافر شوند
در ضلالت در گمان بد روند
این کرامت را بکردیم آشکار
که دهیمت دست اندر وقت کار
تا که آن بیچارگانِ بد گمان
رد نگردند از جناب آسمان
من تورا بی این کرامتها ز پیش
خود تسلی دادمی از ذات خویش
این کرامت بهر ایشان دادمت
وین چراغ از بهر آن بنهادمت
تو از آن بگذشتهای کز مرگ تن
ترسی وز تفریق اجزای بدن
وهم تفریق سر و پا از تو رفت
دفع وهم اسپر رسیدت نیک زفت
بخش ۷۳ - متهم کردن آن شیخ را با دزدان وبریدن دستش را: بیست از دزدان بدند آنجا و بیشبخش ۷۵ - سبب جرأت ساحران فرعون بر قطع دست و پا: ساحران را نه که فرعون لعین
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در عریش او را یکی زایر بیافت
کو بههر دو دست می زنبیل بافت
هوش مصنوعی: در سایهبان او، یکی از زائران را دید که با دستانش مشغول بافتن زایر است.
گفت او را ای عدو جان خویش
در عریشم آمده سر کرده پیش
هوش مصنوعی: گفت من ای دشمن جانم، در حالی که در عریانی و بیپناهی، تو به من نزدیک شدهای.
این چراکردی شتاب اندر سباق
گفت از افراط مهر و اشتیاق
هوش مصنوعی: چرا با شتاب در مسابقه شرکت کردی؟ گفت به خاطر عشق و اشتیاق فراوانی که داشتم.
پس تبسم کرد و گفت اکنون بیا
لیک مخفی دار این را ای کیا
هوش مصنوعی: او لبخندی زد و گفت حالا بیا، اما این را مخفی نگهدار ای کیا.
تا نمیرم من مگو این با کسی
نه قرینی نه حبیبی نه خسی
هوش مصنوعی: تا وقتی من زندهام، نگو که با کسی رابطهای ندارم و هیچ دوستی یا انسانی در زندگیام نیست.
بعد از آن قومی دگر از روزنش
مطلع گشتند بر بافیدنش
هوش مصنوعی: پس از آن، گروهی دیگر از روزنه او آگاه شدند و بر روی بافندگیاش تمرکز کردند.
گفت حکمت را تو دانی کردگار
من کنم پنهان تو کردی آشکار
هوش مصنوعی: خداوند به من فهماند که حکمت چیست و من آن را در دل خود پنهان نگاه میدارم، اما تو این حکمت را به وضوح و روشنی نشان میدهی.
آمد الهامش که یک چَندی بُدند
که درین غم بر تو منکر میشدند
هوش مصنوعی: الهام او آمد و بهخاطر یک زمان کوتاه، به این فکر افتاده بودند که در این غم، من را انکار کنند.
که مگر سالوس بود او در طریق
که خدا رسواش کرد اندر فریق
هوش مصنوعی: شاید او در راهی که میرفت به ظاهر متدین بود، اما خداوند او را در میان جمع رسوا کرد.
من نخواهم کان رمه کافر شوند
در ضلالت در گمان بد روند
هوش مصنوعی: من نمیخواهم که گروهی از افراد به گمراهی بروند و در افکار نادرست و منفی قرار بگیرند.
این کرامت را بکردیم آشکار
که دهیمت دست اندر وقت کار
هوش مصنوعی: ما این ویژگی را به وضاحت نشان دادیم تا زمانی که به کمک نیاز داری، به تو یاری رسانیم.
تا که آن بیچارگانِ بد گمان
رد نگردند از جناب آسمان
هوش مصنوعی: نمیتوان اجازه داد که آن افراد بدبین و بیچاره از عظمت آسمان دور بمانند.
من تورا بی این کرامتها ز پیش
خود تسلی دادمی از ذات خویش
هوش مصنوعی: من با وجود این ویژگیها و کرامتها، تو را از عمق وجود خود آرامش میبخشم و به تو دلگرمی میدهم.
این کرامت بهر ایشان دادمت
وین چراغ از بهر آن بنهادمت
هوش مصنوعی: این هدیه را به خاطر آنها به تو دادم و این چراغ را برای روشنی و هدایت شما قرار دادم.
تو از آن بگذشتهای کز مرگ تن
ترسی وز تفریق اجزای بدن
هوش مصنوعی: تو از مرحلهای گذشتهای که دیگر از مرگ جسمی نمیترسی و از جدایی اعضای بدن نگران نیستی.
وهم تفریق سر و پا از تو رفت
دفع وهم اسپر رسیدت نیک زفت
هوش مصنوعی: نگرانی و تردید در جدایی ذهن و جسم از تو برطرف شده و اکنون به وضوح میتوانم به تو برسم.
حاشیه ها
1402/12/28 05:02
کوروش
وهم تفریق سر و پا از تو رفت
دفع وهم اسپر رسیدت نیک زفت
یعنی چه ؟
1403/06/25 21:08
شهاب عمرانی
ترس اینکه اجزای بدن از تو جدا بشود از تو رفته و برای دفع آن سپری بسیار محکم به تو عطا شده است. احتمال منظور همان دستی که با آن کار انجام میدهد.