گنجور

بخش ۳۰ - جمع آمدن عمران به مادر موسی و حامله شدن مادر موسی علیه‌السلام

شب برفت و او بر آن درگاه خفت
نیم‌شب آمد پی دیدنش جفت
زن برو افتاد و بوسید آن لبش
بر جهانیدش ز خواب اندر شبش
گشت بیدار او و زن را دید خوش
بوسه باران کرده از لب بر لبش
گفت عمران این زمان چون آمدی
گفت از شوق و قضای ایزدی
در کشیدش در کنار از مهر مرد
بر نیامد با خود آن دم در نبرد
جفت شد با او امانت را سپرد
پس بگفت ای زن نه این کاریست خرد
آهنی بر سنگ زد زاد آتشی
آتشی از شاه و ملکش کین‌کشی
من چو ابرم تو زمین موسی نبات
حق شه شطرنج و ما ماتیم مات
مات و بُرد از شاه می‌دان ای عروس
آن مدان از ما مکن بر ما فسوس
آنچ این فرعون می‌ترسد ازو
هست شد این دم که گشتم جفت تو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب برفت و او بر آن درگاه خفت
نیم‌شب آمد پی دیدنش جفت
هوش مصنوعی: شب گذشته و او در آن درگاه خوابیده بود؛ نیمه شب رسید و هم‌دم او برای دیدنش آمد.
زن برو افتاد و بوسید آن لبش
بر جهانیدش ز خواب اندر شبش
هوش مصنوعی: زن به زمین افتاد و لبانش را بوسید؛ او در خواب شبش به جهانی دیگر رفت.
گشت بیدار او و زن را دید خوش
بوسه باران کرده از لب بر لبش
هوش مصنوعی: او بیدار شد و زنی را دید که لب‌هایش مانند باران، با بوسه‌ای خوشبو و شیرین بر روی لب‌های او نشسته است.
گفت عمران این زمان چون آمدی
گفت از شوق و قضای ایزدی
هوش مصنوعی: عمران گفت که اکنون چرا آمده‌ای؟ او پاسخ داد که به دلیل شوق و تقدیر الهی آمده‌ام.
در کشیدش در کنار از مهر مرد
بر نیامد با خود آن دم در نبرد
هوش مصنوعی: او به خاطر محبت و دوستی به کسی نزدیک شد، اما در آن لحظه نتوانست از خود سمتی برای مبارزه نشان دهد.
جفت شد با او امانت را سپرد
پس بگفت ای زن نه این کاریست خرد
هوش مصنوعی: او امانت را به همسرش سپرد و گفت: ای زن، این کار خردمندانه‌ای نیست.
آهنی بر سنگ زد زاد آتشی
آتشی از شاه و ملکش کین‌کشی
هوش مصنوعی: آهنی به سنگ کوبیده شد و آتش ایجاد کرد، این آتش نشان‌دهنده‌ی درگیری و کشمکش بین شاه و ملک است.
من چو ابرم تو زمین موسی نبات
حق شه شطرنج و ما ماتیم مات
هوش مصنوعی: من مانند ابری هستم و تو به زمین و گیاهان موسی می‌رسی؛ حق به مانند یک بازی شطرنج است و ما در این بازی به ماتی رسیده‌ایم.
مات و بُرد از شاه می‌دان ای عروس
آن مدان از ما مکن بر ما فسوس
هوش مصنوعی: عروس‌جان، نادان نباش، ما به خداوند متکی هستیم و در مقابل مشکلات تسلیم نمی‌شویم.
آنچ این فرعون می‌ترسد ازو
هست شد این دم که گشتم جفت تو
هوش مصنوعی: آن چیزی که فرعون از آن می‌ترسد، همین لحظه‌ای است که من به تو شبیه شدم.

حاشیه ها

1394/10/07 23:01
جعفر رحیمیان

در این متن مولانا عجز گردنکشان در برابر اراده خداوند را متذکر شده است .