بخش ۱۸۸ - رسیدن آن عاشق به معشوق خویش چون دست از جان خود بشست
همچو گویی سجده کن بر رو و سر
جانب آن صدر شد با چشم تر
جمله خلقان منتظر سر در هوا
کش بسوزد یا برآویزد ورا
این زمان این احمق یک لخت را
آن نماید که زمان بدبخت را
همچو پروانه شرر را نور دید
احمقانه در فتاد از جان برید
لیک شمع عشق چون آن شمع نیست
روشن اندر روشن اندر روشنیست
او به عکس شمعهای آتشیست
مینماید آتش و جمله خوشیست
بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدیدکنندگان را: گفت من مستسقیم آبم کَشدبخش ۱۸۹ - صفت آن مسجد کی عاشقکش بود و آن عاشق مرگجوی لا ابالی کی درو مهمان شد: یک حکایت گوش کن ای نیکپی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همچو گویی سجده کن بر رو و سر
جانب آن صدر شد با چشم تر
هوش مصنوعی: مانند کسی که در حال سجده است، صورت و سرش را بر زمین میگذارد و به سوی آن مقام والا مینگرد، با چشمانی پر از اشک.
جمله خلقان منتظر سر در هوا
کش بسوزد یا برآویزد ورا
هوش مصنوعی: تمام مردم منتظرند که سر آنها به کجا میرود؛ آیا به آسمان بلند میشود یا در آتش میسوزد.
این زمان این احمق یک لخت را
آن نماید که زمان بدبخت را
هوش مصنوعی: این زمان، این فرد احمق را به وضعیتی میبرد که در آن زمان اوضاع بسیار بدی را تجربه خواهد کرد.
همچو پروانه شرر را نور دید
احمقانه در فتاد از جان برید
هوش مصنوعی: مانند پروانه، بیملاحظه به سوی نور رفت و جان خود را به خطر انداخت.
لیک شمع عشق چون آن شمع نیست
روشن اندر روشن اندر روشنیست
هوش مصنوعی: اما شمع عشق مانند آن شمع نیست؛ روشناییاش در دل روشنیهاست.
او به عکس شمعهای آتشیست
مینماید آتش و جمله خوشیست
هوش مصنوعی: او مانند شمعهای روشن و درخشان به نظر میرسد، اما در واقع، آتش و شعلههای شادیای را نشان میدهد که وجودش را گرم و دلپذیر میکند.

مولانا