اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شمع مریم را بهل افروخته
که بخارا میرود آن سوخته
هوش مصنوعی: شمع مریم روشن شده و این نور در حال سفر به سمت بخارا است.
سخت بیصبر و در آتشدان تیز
رو سوی صدر جهان میکن گریز
هوش مصنوعی: بسیار بیتاب و بیقرار هستی و با شور و شوق، به سمت بهترین و برترین مقامها و موفقیتها حرکت میکنی.
این بخارا منبع دانش بود
پس بخاراییست هرک آنش بود
هوش مصنوعی: بخارا منبعی از علم و دانش بوده است، بنابراین هر کسی که در آنجا است، باید به علم و دانش آنجا ارج بنهد و به آن افتخار کند.
پیش شیخی در بخارا اندری
تا به خواری در بخارا ننگری
هوش مصنوعی: در برابر یک شیخ در بخارا، تلاش کن که به عجز و ذلت خود نگاه نکنی.
جز به خواری در بخارای دلش
راه ندهد جزر و مد مشکلش
هوش مصنوعی: تنها با ذلت و سختی میتواند به درون دلش راه پیدا کند، که این خود نشاندهنده ی سختیها و چالشهای اوست.
ای خنک آن را که ذلت نفسه
وای آنکس را که یردی رفسه
هوش مصنوعی: خوش به حال کسی که از خود ذلت و پایین بودن را دور کند، و وای بر کسی که در حیاط زندگی خود به خفت و ذلت گرفتار شود.
فرقت صدر جهان در جان او
پاره پاره کرده بود ارکان او
هوش مصنوعی: فراق و جدایی از محبوب، تمام وجود او را ناتوان و متلاشی کرده بود.
گفت بر خیزم همآنجا واروم
کافر ار گشتم دگر ره بگروم
هوش مصنوعی: گفت که از این مکان برمیخیزم و میروم؛ حتی اگر به کفر کشیده شوم، دوباره راهی دیگر برای رفتن پیدا میکنم.
واروم آنجا بیفتم پیش او
پیش آن صدر نکواندیش او
هوش مصنوعی: در آن مکان به آرامی به سمت او میافتم، پیش آن شخص با فکر نیک و خرم.
گویم افکندم به پیشت جان خویش
زنده کن یا سر ببر ما را چو میش
هوش مصنوعی: میگویم که جانم را به پای تو انداختهام، آن را زنده کن یا مانند برهای سرمان را ببر.
کشته و مرده به پیشت ای قمر
به که شاه زندگان جای دگر
هوش مصنوعی: من برای تو جانم را فدای تو کردهام؛ تو ای ماه، ارزش تو برای من بیشتر از پادشاهان زنده در دیگر نقاط دنیاست.
آزمودم من هزاران بار بیش
بی تو شیرین مینبینم عیش خویش
هوش مصنوعی: من بارها و بارها امتحان کردهام و به این نتیجه رسیدهام که بدون تو، هیچ شادیای را دوست ندارم و زندگیام شیرین نیست.
غن لی یا منیتی لحن النشور
ابرکی یا ناقتی تم السرور
هوش مصنوعی: ای دل من، بر افراز پیامی دلانگیز، زیرا زمان شادی و شعف فرارسیده است، همچون ابری که بشارت باران را میدهد یا همچون شتر سرزندهای که نشانه شادی است.
ابلعی یا ارض دمعی قد کفی
اشربی یا نفس وردا قد صفا
هوش مصنوعی: ای سرزمین اشکهای من، خوش باش؛ آیا برای نوشیدن شربتی به پیشم میآیی یا نفس من که آرامش یافته است، به تو میرسد؟
عدت یا عیدی الینا مرحبا
نعم ما روحت یا ریح الصبا
هوش مصنوعی: خوش آمدی، ای نسیم دلانگیز که به ما مراجعه کردهای. بسیار خوب که به اینجا آمدهای.
گفت ای یاران روان گشتم وداع
سوی آن صدری که میر است و مطاع
هوش مصنوعی: ای دوستان، به من بگویید که من روان و رها شدم، و به سوی آن مکان میروم که بزرگ و باارزش است.
دمبدم در سوز بریان میشوم
هرچه بادا باد آنجا میروم
هوش مصنوعی: هر لحظه در آتش سوزان میشوم، اما هر چه پیش بیاید، به همان سمت میروم.
گرچه دل چون سنگ خارا میکند
جان من عزم بخارا میکند
هوش مصنوعی: هرچند که دل من سخت و بیاحساس شده، اما جانم همیشه به سوی بخارا میرود و آرزو میکند.
مسکن یارست و شهر شاه من
پیش عاشق این بود حب الوطن
هوش مصنوعی: محل سکونت محبوب من و همچنین شهری که شاه من در آن قرار دارد، در نظر عاشق، عشق به وطن است.
حاشیه ها
سوی آن صدری که میرست و مطاع
---
پاسخ: با تشکر، «امیر» با «میر» جایگزین شد.
ذَلَّت نفسُهُ: نفس او خوار گردید. (هوی را در خود کشت.)
یُردی رَفسُهُ: رفس بر سینه نواختن است (رد کردن را). (وایِ هر کس که رد شیخ او را تباه کند.)
صدر نکو اندیش: شارحان نوشتهاند مقصود "صدر جهان" است اما در این صورت ضمیر "او" معنی نخواهد داشت. ظاهراً به قرینهی "نکواندیش" به معنی لغوی آن است (سینه) ، و کنایت از خلق و خو است.
غَنِّ لِی یا مُنیَتی لَحنَ النُشُور: ای مقصودم برایم آواز نشور را ترنم کن. (مرا زنده ساز.)
اُبرُکی یا ناقَتی تَمَّ السُرور: ای شترم به زمین خُسب که شادی کامل شد.
اِبلَعی یا ارضُ دَمعی قَد کَفی' : ای زمین اشکم را فرو بر که بس است.
اِشرَبی یا نَفسُ وِرداً قَد صَفا: ای جان بنوش آبی را که پاکیزه است.
عُدتَ [سکون دال و ادغام دال در ت عُتَّ خوانده می شود؛ ادغام متجانسین] یا عیدی اِلَینا مَرحَبا: ای عید به ما بازگشتی!خوش رسیدی!
نِعمَ ما رَوَّحتَ [سکون ح] یا ریحَ الصَّبا: ای باد صبا چه نیکو دمیدی.
تمام متن منهای عبارات درون کروشه از شرح مثنوی سید جعفر شهیدی دفتر سوم است.