گنجور

بخش ۱۷۱ - بیان آنک هرچه غفلت و غم و کاهلی و تاریکی‌ست همه از تن است کی ارضی است و سفلی

غفلت از تن بود چون تن روح شد
بیند او اسرار را بی هیچ بد
چون زمین برخاست از جو فلک
نه شب و نه سایه باشد نه دلک
هر کجا سایه‌ست و شب یا سایگه
از زمین باشد نه از افلاک و مه
دود پیوسته هم از هیزم بود
نه ز آتش‌های مستنجم بود
وهم افتد در خطا و در غلط
عقل باشد در اصابت‌ها فقط
هر گرانی و کسل خود از تن است
جان ز خفت جمله در پریدن است
روی سرخ از غلبه خون‌ها بوَد
روی زرد از جنبش صفرا بود
رو سپید از قوّت بلغم بود
باشد از سودا که رو ادهَم بود
در حقیقت خالق آثار اوست
لیک جز علت نبیند اهل پوست
مغز کو از پوست‌ها آواره نیست
از طبیب و علت او را چاره نیست
چون دوم بار آدمی‌زاده بزاد
پای خود بر فرق علت‌ها نهاد
علت اولی نباشد دین او
علت جزوی ندارد کین او
می‌پرد چون آفتاب اندر افق
با عروس صدق و صورت چون تتق
بلک بیرون از افق وز چرخ‌ها
بی مکان باشد چو ارواح و نَهی
بل عقول ماست سایه‌های او
می‌فتد چون سایه‌ها در پای او
مجتهد هر گه که باشد نص‌شناس
اندر آن صورت نیندیشد قیاس
چون نیابد نص اندر صورتی
از قیاس آنجا نماید عبرتی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غفلت از تن بود چون تن روح شد
بیند او اسرار را بی هیچ بد
هوش مصنوعی: غفلت از بدن انسان باعث می‌شود که روح او بتواند اسرار را ببیند بدون اینکه هیچ ضرری به او برسد.
چون زمین برخاست از جو فلک
نه شب و نه سایه باشد نه دلک
هوش مصنوعی: زمانی که زمین از چرخش آسمان آزاد می‌شود، دیگر نه شب وجود دارد و نه سایه، و نه دلیلی برای غم و افسوس.
هر کجا سایه‌ست و شب یا سایگه
از زمین باشد نه از افلاک و مه
هوش مصنوعی: هر جا که سایه‌ای وجود دارد یا شب است، این سایه ناشی از زمین است و نه از آسمان و ستاره‌ها.
دود پیوسته هم از هیزم بود
نه ز آتش‌های مستنجم بود
هوش مصنوعی: دود دائمی ناشی از سوختن چوب است و نه از شعله‌های در حال انفجار و غیرقابل کنترل.
وهم افتد در خطا و در غلط
عقل باشد در اصابت‌ها فقط
هوش مصنوعی: تصور گمراه کننده‌ای به وجود می‌آید و عقل تنها در مواردی که به درستی می‌رسد، توانایی دارد.
هر گرانی و کسل خود از تن است
جان ز خفت جمله در پریدن است
هوش مصنوعی: هر فشاری و کسالت ناشی از بدن است و روح، آزاد و بیدار از خواب، در تلاش برای پرش و برخاستن می‌باشد.
روی سرخ از غلبه خون‌ها بوَد
روی زرد از جنبش صفرا بود
هوش مصنوعی: روی سرخ نتیجه غلبه خون هاست و روی زرد ناشی از تحرک صفرا می باشد.
رو سپید از قوّت بلغم بود
باشد از سودا که رو ادهَم بود
هوش مصنوعی: رنگی که صورت را روشن و سفید نشان می‌دهد ناشی از غلبه بلغم است و در مقابل اگر رنگی تیره و سیاه باشد به خاطر غلبه سودا است.
در حقیقت خالق آثار اوست
لیک جز علت نبیند اهل پوست
هوش مصنوعی: در واقع، خالق واقعی کارها و آثار او فقط خداوند است، اما مردم تنها به ظواهر و دلایل سطحی توجه می‌کنند و از حقیقت غافل هستند.
مغز کو از پوست‌ها آواره نیست
از طبیب و علت او را چاره نیست
هوش مصنوعی: مغز از لایه‌های بیرونی خود جدا نیست و اگر مشکلی دارد، پزشک یا دلیلی برای آن وجود ندارد.
چون دوم بار آدمی‌زاده بزاد
پای خود بر فرق علت‌ها نهاد
هوش مصنوعی: زمانی که انسان دوباره به دنیا آمد، بر بالای تمام دلایل و علت‌ها ایستاد.
علت اولی نباشد دین او
علت جزوی ندارد کین او
هوش مصنوعی: دین او از یک علت کلی و اصلی سرچشمه می‌گیرد و به دلیل جزئی و فرعی وابسته نیست؛ زیرا انگیزه و بنیاد اصلی او غیرقابل انکار است.
می‌پرد چون آفتاب اندر افق
با عروس صدق و صورت چون تتق
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که مانند آفتاب در آسمان می‌رقصد، با زیبایی و صداقت خاصی در دل‌ها جا می‌گیرد و چهره‌اش همانند تابش نور است.
بلک بیرون از افق وز چرخ‌ها
بی مکان باشد چو ارواح و نَهی
نَهی‌: خوانده می‌شود نها. جمع نَهیه است یعنی خردها و عقل‌ها.
بل عقول ماست سایه‌های او
می‌فتد چون سایه‌ها در پای او
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که افکار و اندیشه‌های ما تحت تأثیر او قرار می‌گیرد و مانند سایه‌هایی هستند که در زیر پای او قرار دارند. به عبارت دیگر، این شخص بر افکار ما تسلط دارد و حضور او بر ما تأثیرگذار است.
مجتهد هر گه که باشد نص‌شناس
اندر آن صورت نیندیشد قیاس
هوش مصنوعی: هر زمان که مجتهد به فهم و دانایی نصوص مشغول است، در آن لحظه به قیاس و استدلال فکر نمی‌کند.
چون نیابد نص اندر صورتی
از قیاس آنجا نماید عبرتی
هوش مصنوعی: وقتی در جایی نتوانند به درستی چیزی را بر اساس شواهد و نشانه‌ها دریابند، آنجا می‌توانند درس عبرتی بگیرند.

حاشیه ها

1394/11/29 22:01
مجتبی خراسانی

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
چون دوم بار آدمی زاده بزاد/پای خود بر فرق علتها نهاد
در نظر یک عارف، انسان اصلا «این جهانی» نیست. زمین خاکدان و زندانی است که طایرانش را امکان فرا رفتن و بر شدن نمی دهد. همه گان مرگ خویشتن را می زیند و از خویش می روند، اما به جایی نمی رسند. می میرند و به حیات دست نمی یابند. حیات حقیقی در آخرت است که: «ان الدار الاخرة لهی الحیوان=جهان آخرت، زنده است» تکاپو در میدان و در حوزۀ معرفت و محبت الهی معنای حقیقی حیات است و بی بهره گان از این معرفت و محبت را راه به حیات اخروی نیست. اینان در رنج خود پرستی می میرند. و در واقع مردگانی هستند که مرگ خود را حیات می پندارند. پیامبر (ص) فرموده است که: «موتوا قبل ان تموتوا=بمیرید پیش از آن که بمیرید» یعنی از حیات مادی بگذرید و حیات معنوی را بیاغازید که این مرگ از تعلقات دنیوی، یگانه راه رسیدن به حیات حقیقی است. و از عیسی بن مریم (ع) نقل است که گفت: «لا یدخل ملکوت السماوات من لم یولد مرتین=راه به ملکوت آسمان ها نمی برد کسی که دوباره زاده نشود» راه بردن به دیگر جای، مطابق این روایات محتاج زادنی دوباره است که در جریان آن آدمی از خویشتن بر می آید و در تقرب به حق و مشاهده اسماء و صفات او و قرب ذاتش، حیات جاویدان و زادن تازه را جشن می گیرد.
بمنه و کرمه

1403/02/24 05:04
کوروش

علت اولی نباشد دین او

 

علت جزوی ندارد کین او

 

یعنی چی