گنجور

بخش ۱۰۳ - انکار کردن آن جماعت بر دعا و شفاعت دقوقی و پریدن ایشان و ناپیدا شدن در پردهٔ غیب و حیران شدن دقوقی کی در هوا رفتند یا در زمین

چون رهید آن کشتی و آمد به‌کام
شد نماز آن جماعت هم تمام
فُجفُجی افتادشان با همدگر
کین فضولی کیست از ما ای پدر
هر یکی با آن دگر گفتند سِر
از پس پشت دقوقی مُستَتِر
گفت هر یک من نکردستم کنون
این دعا نه از برون نه از درون
گفت مانا این امام ما ز درد
بوالفضولانه مناجاتی بکرد
گفت آن دیگر که ای یارِ یقین
مر مرا هم می‌نماید این چنین
او فضولی بوده است از انقباض
کرد بر مختار مطلق اعتراض
چون نگه کردم سپس تا بنگرم
که چه می‌گویند آن اهل کرم
یک ازیشان را ندیدم در مقام
رفته بودند از مقام خود تمام
نه به چپ نه راست نه بالا نه زیر
چشم تیز من نشد بر قوم چیر
دُرها بودند گویی آب گشت
نه نشان پا و نه گردی به‌دشت
در قِباب حق شدند آن دم همه
در کدامین روضه رفتند آن رمه
در تحیر ماندم کین قوم را
چون بپوشانید حق بر چشم ما
آنچنان پنهان شدند از چشم او
مثل غوطهٔ ماهیان در آب جو
سالها درحسرت ایشان بماند
عمرها در شوق ایشان اشک راند
تو بگویی مَرد حق اندر نظر
کی در آرد با خدا ذکر بشر
خر ازین می‌خسپد اینجا ای فلان
که بشر دیدی تو ایشان را نه جان
کار ازین ویران شدست ای مرد خام
که بشر دیدی مر ایشان را چو عام
تو همان دیدی که ابلیس لعین
گفت من از آتشم آدم ز طین
چشم ابلیسانه را یک دم ببند
چند بینی صورت آخر چند چند
ای دقوقی با دو چشم همچو جو
هین مبُر اومید ایشان را بجو
هین بجو که رکنِ دولت جستن است
هر گشادی در دل اندر بستن است
از همه کار جهان پرداخته
کو و کو می‌گو به‌جان چون فاخته
نیک بنگر اندرین ای مُحتَجِب
که دعا را بست حق در اَستَجِب
هر که را دل پاک شد از اعتلال
آن دعااش می‌رود تا ذوالجلال

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون رهید آن کشتی و آمد به‌کام
شد نماز آن جماعت هم تمام
هوش مصنوعی: زمانی که کشتی به ساحل رسید و به مقصد خود رسید، نماز آن گروه نیز به پایان رسید و به حالت کامل درآمد.
فُجفُجی افتادشان با همدگر
کین فضولی کیست از ما ای پدر
هوش مصنوعی: آنها به هم حمله کردند و از هم پرسیدند که این فضولی کیست، پدر!
هر یکی با آن دگر گفتند سِر
از پس پشت دقوقی مُستَتِر
هوش مصنوعی: هر یک از آن‌ها در حین صحبت، به رازی که در پس پرده بود اشاره کردند و با هم از آن سخن گفتند.
گفت هر یک من نکردستم کنون
این دعا نه از برون نه از درون
هوش مصنوعی: گفت هر یک کار من نیست، حالا این دعا نه از بیرون من است و نه از درون.
گفت مانا این امام ما ز درد
بوالفضولانه مناجاتی بکرد
هوش مصنوعی: او گفت که امام ما با درد و دل و درخواست‌هایی از دل شکاوت‌برانگیز، مناجاتی کرد.
گفت آن دیگر که ای یارِ یقین
مر مرا هم می‌نماید این چنین
هوش مصنوعی: او گفت: ای دوست مطمئن، به من هم اینگونه نشان می‌دهد.
او فضولی بوده است از انقباض
کرد بر مختار مطلق اعتراض
هوش مصنوعی: او به خاطر محدودیت‌هایی که بر حق انتخاب مطلق می‌گذارند، در کار دیگران دخالت کرده است.
چون نگه کردم سپس تا بنگرم
که چه می‌گویند آن اهل کرم
هوش مصنوعی: وقتی که نگاهی کردم تا ببینم آن افرادی که خوش-hearted و سخاوتمندند چه می‌گویند.
یک ازیشان را ندیدم در مقام
رفته بودند از مقام خود تمام
هوش مصنوعی: چند نفر از آن‌ها را ندیدم، زیرا همه به سمت دیگری رفته بودند و از موقعیت و جایگاه خود فاصله گرفته بودند.
نه به چپ نه راست نه بالا نه زیر
چشم تیز من نشد بر قوم چیر
هوش مصنوعی: من نه به سمت چپ نگاه می‌کنم و نه به سمت راست، نه بالا و نه پایین. چشم تیزبین من قادر نیست بر قوم تسلط پیدا کند.
دُرها بودند گویی آب گشت
نه نشان پا و نه گردی به‌دشت
هوش مصنوعی: گویی مرواریدها به شکل آب درآمده‌اند، نه نشانی از پا بر جا مانده و نه اثر گرد و غباری در دشت دیده می‌شود.
در قِباب حق شدند آن دم همه
در کدامین روضه رفتند آن رمه
هوش مصنوعی: در آن لحظه که به حقیقت پیوستند، همه ی آن گروه در کدامین باغ یا مکان آرامش و خوشبختی رفتند؟
در تحیر ماندم کین قوم را
چون بپوشانید حق بر چشم ما
هوش مصنوعی: در شگفتی مانده‌ام که چگونه این قوم حقیقت را از دید ما پنهان کرده‌اند.
آنچنان پنهان شدند از چشم او
مثل غوطهٔ ماهیان در آب جو
هوش مصنوعی: آن‌ها به قدری از نظر او پنهان شدند که مانند ماهیانی که در آب در حال شنا هستند، قابل دیدن نیستند.
سالها درحسرت ایشان بماند
عمرها در شوق ایشان اشک راند
هوش مصنوعی: سال‌ها در آرزوی دیدن آن‌ها گذرانید و عمرها با اشک شوق برایشان گریست.
تو بگویی مَرد حق اندر نظر
کی در آرد با خدا ذکر بشر
هوش مصنوعی: آیا ممکن است بگویی که انسان چگونه می‌تواند در نظر خداوند مورد توجه قرار گیرد؟
خر ازین می‌خسپد اینجا ای فلان
که بشر دیدی تو ایشان را نه جان
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که در این مکان، حالتی خاص وجود دارد که می‌توان آن را به نوعی بی‌توجهی یا بی‌احساسی تعبیر کرد. به عبارتی، برخی افراد در اینجا سکوت یا بی‌تحرکی را نشان می‌دهند و بینایی یا درک صحیحی از واقعیت ندارند.
کار ازین ویران شدست ای مرد خام
که بشر دیدی مر ایشان را چو عام
هوش مصنوعی: ای مرد نادان، کار به جایی رسیده که بشر را مانند عامه مردم ویران دیده‌ای.
تو همان دیدی که ابلیس لعین
گفت من از آتشم آدم ز طین
هوش مصنوعی: این شعر به مفهوم این اشاره دارد که ابلیس، موجود سرکش و متمرد، به تندی و غرور از خود صحبت می‌کند و ادعا می‌کند که به خاطر ساختارش از آتش، برتر از آدمی است که از خاک ساخته شده است. این نکته به نوعی به تفاوت‌های ذاتی و اصلی میان انسان و موجودات دیگر اشاره دارد و بر تبعیض و افتخار ابلیس بر مواد اولیه‌اش تأکید می‌کند.
چشم ابلیسانه را یک دم ببند
چند بینی صورت آخر چند چند
هوش مصنوعی: چشم‌های شیطانی را لحظه‌ای ببند تا حقیقت را ببینی و درک کنی که در نهایت چه چیزی در انتظار توست.
ای دقوقی با دو چشم همچو جو
هین مبُر اومید ایشان را بجو
هوش مصنوعی: ای دقوقی، تو با دو چشمانت همچون دانه‌های شفاف جو، مراقب باش که امید این افراد را ناامید نکن.
هین بجو که رکنِ دولت جستن است
هر گشادی در دل اندر بستن است
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن پایه و اساس قدرت و موفقیت، باید از هر گونه سستی و کاستی در دل خود دوری کنیم. تلاش و کوشش لازم است تا به هدف‌های بزرگ برسیم.
از همه کار جهان پرداخته
کو و کو می‌گو به‌جان چون فاخته
هوش مصنوعی: از تمام کارهای دنیا دست برداشته و به دنبال مقصد و هدف خود می‌رود و با شوق و نشاط به زندگی ادامه می‌دهد، مانند فاخته که به جستجوی روزهای خوش می‌پردازد.
نیک بنگر اندرین ای مُحتَجِب
که دعا را بست حق در اَستَجِب
هوش مصنوعی: خوب دقت کن ای کسی که خود را پنهان کرده‌ای، چرا که خداوند در پاسخ به دعاها را بسته است.
هر که را دل پاک شد از اعتلال
آن دعااش می‌رود تا ذوالجلال
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش از بیماری‌های روحی و ناپاکی‌ها خالی شد، دعا و درخواستش به درگاه خداوند متعال می‌رسد.

حاشیه ها

1399/04/25 23:06
مهدی قناعت پیشه

آدمیت گشت ویران با جهان
که بشر دیدید آدم را نه جان
تو چنان دیدی که ابلیس لعین
گفت من از آتشم آدم ز طین
چشم ابلیسانه ای آدم ببند
چند بینی صورت آخر چند چند
تا جهان با شناخت خدای یکتا، علیه فاصله و تبعیض و مرز و مرضهای سیستماتیک، سیاه و سفید، شرق و غرب و هر اختلاف و تفرقه متحد و واحد نگردد کوشش ایمان داران به خداوند و هر اندیشه انسان به کرونا ختم گردد بیماری کشنده که ویروس آن خود انسان است و دیگر هیچ!

1402/10/30 00:12
افشین ایوانی

میگویند عمیق ترین داستان عرفانی مثنوی همین داستان دقوقی است. و ظاهرا اوج این داستان هم همین قسمت است که سوالات بیشمار و چالشهای عمیقی را در خود دارد. اما دریغ از یک اظهار نظر عرفانی در حاشیه های این شعر برجسته!

کجایند اساتیدی که در اشعار ساده تر غوغای حاشیه نویسی بر پا کرده اند؟

تشنه ایم اساتید. رشحه ای لطفا!

1403/06/04 08:09
مسعود نژادحاجی فیروزکوهی

بیت فوق به عدم استجابت دعا به واسطه دنیای مشوّش و متلاطم درون که مملو از رذایل اخلاقی و بتخانه هاست اشاره می نماید بدون تردید وجود روح صیقلی و پاک موجب تقرّب الی الله بوده و ندای دعا کننده زودتر به حضرت حق خواهد رسید... اعتلال همان افکار خرّوب می باشد که منبعث از نفس اماّره و من جعلی است. گاهاً عدم اجابت دعا به جهت جریان و سیالیّت قاعده « لطف » و فقد مصلحت الهی در این راستاست و ایضاً اینکه حلولیت دعا منوط به حصول برخی مقدمه ها و اسباب در زمان متعیّن است که مهندسی آن ید بسیط خداست...