بخش ۱ - سر آغاز
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۱ - سر آغاز به خوانش شهرام شریف زاده
حاشیه ها
اشعار مولوی اشعار نابی است که هرکدام برای انسان عبرتنامه ای است که وی دراشعار خود از ایات قران و احادیث امامان وپیامبر الهام گرفته است . یادرمورد داستانهای پیامبران و امامان شعر سرود. مانند;برکات پیامبر در صلح دو قبیله ی اوس و خزرج
می زهد یعنی می زاید ولی معنی زهیدن تراویدن هم هست
اطلاع افزون بر اگاهی ، ازدایش هم می شود .
چه داستان ومثال زیبایی !
فتیله را علامه دهخدا پلیته و دکتر پرتو کنه با تشدید روی ن آورده اند
عروس فارسی است به معنی سفید و باید اروس نوشته شود
پدفوز: لب و لفج
چنین باشد بیان نور ناطق نه لب باشد نه آواز و نه پدفوز
(غزلیات شمس 3/1188/5)
همچنانک خلق عام اندر جهان
زان جهان ابدال میگویندشان
کین جهان چاهیست بس تاریک و تنگ
هست بیرون عالمی بی بو و رنگ
هیچ در گوش کسی زیشان نرفت
کین طمع آمد حجاب ژرف و زفت
یعنی زمانی که اولیا به افراد عادی می گویند این دنیا مثل یک چاه تاریک و زندان هست و دنیایی بی انتها در ورای آن وجود دارد کسی نمی پذیرد و میگوید هرچه هست همینجاست مولوی میگوید علت این انکار پرده ای ضخیم است که به دلیل طمع و دنیاپرستی در مفابل بینش این افراد قرار گرفته
این جهان و ساکنانش منتشر
وان جهان و سالکانش مستمر
این جهان و عاشقانش منقطع
اهل آن عالم مخلد مجتمع
پس کریم آنست کو خود را دهد
آب حیوانی که ماند تا ابد
شرایط عالم معنا با اینجا متفاوت هست در اینجا کثرت ظهور فراوانی دارد ولی در آن طرف وحدت خود نمایی می کند این به آن دلیل است که آن جا همه به سمت حقیقت رهسپارند و منیتی وجود ندارد پس بخشنده واقعی کسی هست که خود را ببخشد و از نفسانیت و منیتش بگذرد تا به آب حیاتی واقعی دست یابد که جاودانه است
آرش جان
می فرمایید :
”شرایط عالم معنا با اینجا متفاوت هست در اینجا کثرت ظهور فراوانی دارد ولی در آن طرف وحدت خود نمایی می کند“.
آیا دلیلی علمی برین گفتار خود که بر گرفته از تقلیدی از گذشتگان به نظر میرسد دارید.
ماندگار باشید
باسلام خدمت جناب حسین1 خوشحالم که اینقدر موشکافانه به این مسایل دقت میکنید در ابتدا بگویم که مباحث متافیزیکی فوق علمی هستند و نمی توان بسیاری از آن ها را با دلایل علمی اثبات کرد اما با استفاده از فلسفه و کلام میتوان به این طور مباحث نزدیک شد اما درباره این موضوع:کثرت این دنیا که مبرهن است و نیازی به اثبات ندارد در رابطه با وحدت عالم معنا خلاصه بگویم که حقیقت واقعی یکی است و دویی در آن راه ندارد به این علت که اگر دو شی کاملا یکسان باشند پس در واقع واحدند و اگر تفاوتی داشته باشند پس یکی از آن ها کامل نیست و از دور خارج می شود علت کثرت ها در شرایط متفاوت است در حالی که در آن جهان شرایطی پایدار حاکم است که زمان و مکان بر آن راه ندارد بنابراین در آن جا وحدت شکل میگیرد این موضوع بسیار بسیط و گسترده است و اگر به آن علاقه مندید توصیه می کنم بحث وحدت وجود را دریابید
جناب حسین 1 به کتب آقای محمدجعفر مصفا مراجعه بفرمایید. به نظر میرسه تمام مسئله در ذهن انسان است نه در عالمی دیگر. بخصوص کتاب با پیر بلخ. به اعتقاد ایشان مولوی یک روانشناس بزرگ است و در توضیح این امر کار فوقالعاده ای هم کرده آقای مصفا. ایشان قبلا روانکاو بوده اند. همچنین آثار دکتر پیمان آزاد هم خوب هستن. نیازی به بحث متافیزیک و عالمی غیر از این عالم نیست. همه چیز در ذهن است (به اعتقاد این دوستان)
دریافتهای جاری شده از لطف لطیف خداوند و جان روح انگیز مولانا که در اتصال جان انبیا و 14 نور برگزیده آفرینش است.
من که صلحم دایما با این پدر
این جهان چون جنتستم در نظر
چشم امید بسته ام تا در این سیر معکوس که از کاملترین دفتر مثنوی(دفتر ششم) آغاز شد،دریافتهایی پالوده از خویشتن و سرشار از جان مولانا "جلال الدین البلخی ثم الرومی" در جان اندیشه های زنده روان کنم.
بانگ آبم من به گوش تشنگان
همچو باران می رسم من ز آسمان
دریافتهای دفتر سوم مثنوی 1 مقدمه در تاکید بر حکمت به جای علم و اقبال به حسام الدین چلبی
دفتر سوم نیز مانند دفتر های دیگر با مقدمه ای به زبان عربی آغاز می شود.
خداوند تمثیل در اینجا حکمت ها را به لشکریان خداوند تشبیه می کند.
ابتدا در تفاوت علم و حکمت:
حکمت دانش هبه شده از سوی خداوند است.
مخصوص انبیا و اولیاست.
خداوند به اسم حکیم در آنها تجلی می کند و آنها مظهر اسم حکیم هستند.
کسی به این حکمت می رسد که خویشتن و خواسته های آن را کنار بگذارد و همتش جهان خاکی نباشد.
خداوند با این سپاهیان حکمت عاشقان خود را نیرومند می کند و علمشان را از جهل پاک می کند.
ای ضیاء الحق حسام الدین بیار
این سوم دفتر که سنت شد سه بار1
دفتر سوم را چون دفتر های دیگر با شوق مضاعف خود بیاور. (مولانا شمس گمشده خود را در حسام الدین پیدا کرده بود و در مجالس تااو نمی آمد سخن نمی گفت)
سنت سه بار شد:پیامبر ص هر گاه سخن می گفت آن را سه بار تکرار می کرد تا مخاطب خوب بفهمد.
قوتت از قوت حق می جهد
نه از عروقی کز حرارت می جهد
نیروی خداوند در تو بر رگهای طبیعی بدن غلبه کرده است و نور در تو هست.
قوت جبریل از مطبخ نبود
بود از دیدار خلاق وجود
توانایی جبرئیل از غذا نیست .بلکه غذای فرشتگان چنانکه غزالی می گوید مشاهده صفات خداوند است.
جسمشان را هم ز نور اسرشته اند
تا ز روح و،از ملک بگذشته اند8
چونکه موصوفی به اوصاف جلیل
زآتش امراض بگذر چون خلیل
حال که مرزهای خاکی را درنوردیدی،مانند ابراهیم از آتش خواسته ها و بیماری های فراوان نفس عبور کن.
کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@
ادامه دریافتهای دفتر سوم مثنوی 2 اقبال و شمردن پاکی های حسام الدین2
گردد آتش بر تو هم برد و سلام
ای عناصر مر مزاجت را غلام 10
مانند خلیل از آتش سالم عبور کردی.
عناصر اربعه در حیطه تصرف توست.
ای دریغا عرصه افهام خلق
سخت تنگ آمد،ندارد خلق، حلق
فهم های آدمیان تنگ و محدود است.و مردمان حلق معنوی ندارند.همتشان فقط در حلقی است که غذا دریافت می کند.
ای ضیاء الحق،به حذق رای تو
حلق بخشد سنگ را حلوای تو
تو که نور حق هستی با مهارتی که در دریافتهای معنوی داری،به سنگ نیز حلقی برای نوشیدن این دریافتها می دهی.
کوه طور اندر تجلی حلق یافت
تا که می نوشید و،می را بر نتافت
جایی که سنگ حلق معنوی یافت؛کوه طور است که شراب تجلی خداوند را نوشید اما نتوانست تحمل کند و پودر شد.
حلق بخشد خاک را لطف خدا
تا خورد آب و،بروید صد گیا
مولانا با تردستی ویژه خود تمثیل "حلق"را گسترش می دهد:
خداوند به خاک حلق می دهد تا باران بنوشد و گل برویاند و در بیت های بعد اشاره می کند که به حیوان حلق می دهد تا گیاه را بخورد،به انسان تا حیوان را بخورد و پس از آن دوباره خاک حلق پیدا می کند تا انسان را بخورد.
ذره ها دیدم دهانشان جمله باز
گر بگویم خوردشان،گردد دراز
خداوند تمثیل حتی ذرات عالم را دارای حلق برای دریافت می بیند.
پس کریم آنست کو خود را دهد
آب حیوانی که ماند تا ابد33
اما در کثرت این حلق های مادی انسان شریف و دارای شخصیت حقیقی آن است که حلقی برای آب حیات داشته باشد.
مولانا این تمثیل را ادامه می دهد برای عصای موسی که حلق یافت تا ریسمانهای جادو را بخورد.و ادامه می دهد که در جنین حلقی برای خون و در کودکی حلقی برای شیر دارد ولی دایه مهربان از او شیر را می گیرد تا غذاهای رنگارنگ بخورد.
تو هم باید حلقی برای غذاهای رنگارنگ معنوی پیدا کنی،اما با رها کردن پستان دنیا.
کین جهان چاهی است بس تاریک و تنگ
هست بیرون،عالمی بی بو و رنگ 64
کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روح
بیت هفدهم در شرح مثنوی دکتر کریم زمانی به این شکل آمده است:
لقمه بخشی آید از هر مرتبس / حلق بخشی کار یزدانست و بس
مرتبس: به معنای توانگر