بخش ۹۱ - قصهٔ تیراندازی و ترسیدن او از سواری کی در بیشه میرفت
یک سواری با سلاح و بس مهیب
میشد اندر بیشه بر اسپی نجیب
تیراندازی بحکم او را بدید
پس ز خوف او کمان را در کشید
تا زند تیری سوارش بانگ زد
من ضعیفم گرچه زفتستم جسد
هان و هان منگر تو در زفتی من
که کمم در وقت جنگ از پیرزن
گفت رو که نیک گفتی ورنه نیش
بر تو میانداختم از ترس خویش
بس کسان را کآلت پیگار کشت
بی رجولیت چنان تیغی به مشت
گر بپوشی تو سلاح رستمان
رفت جانت چون نباشی مرد آن
جان سپر کن تیغ بگذار ای پسر
هر که بی سر بود ازین شه برد سر
آن سلاحت حیله و مکر توست
هم ز تو زایید و هم جان تو خست
چون نکردی هیچ سودی زین حیل
ترک حیلت کن که پیش آید دول
چون یکی لحظه نخوردی بر ز فن
ترک فن گو میطلب رب المنن
چون مبارک نیست بر تو این علوم
خویشتن گولی کن و بگذر ز شوم
چون ملایک گو که لا علم لنا
یا الهی غیر ما علمتنا
بخش ۹۰ - ترسیدن کودک از آن شخص صاحب جثه و گفتن آن شخص کی ای کودک مترس کی من نامردم: کنگ زفتی کودکی را یافت فردبخش ۹۲ - قصهٔ اعرابی و ریگ در جوال کردن و ملامت کردن آن فیلسوف او را: یک عرابی بار کرده اشتری
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یک سواری با سلاح و بس مهیب
میشد اندر بیشه بر اسپی نجیب
هوش مصنوعی: یک سوار با سلاحی ترسناک در دل جنگل بر روی اسبی نجیب و با وقار میگذشت.
تیراندازی بحکم او را بدید
پس ز خوف او کمان را در کشید
هوش مصنوعی: یک تیرانداز با فرمان او تیر پرتاب کرد و پس از دیدن او، از ترس، کمان را به سمت خود کشید.
تا زند تیری سوارش بانگ زد
من ضعیفم گرچه زفتستم جسد
هوش مصنوعی: سوار تیرزنی به من خبر داد که من ضعیف هستم، هرچند که او جسد مرا به زمین انداخت.
هان و هان منگر تو در زفتی من
که کمم در وقت جنگ از پیرزن
هوش مصنوعی: بدون اینکه به ظاهر و حالت من توجه کنی، بدان که در زمان جنگ، من از یک پیرزن هم کمرمقتر نیستم.
گفت رو که نیک گفتی ورنه نیش
بر تو میانداختم از ترس خویش
هوش مصنوعی: اگر تو به خوبی صحبت کردهای، برو؛ وگرنه از ترس خودم، به تو آسیب میرساندم.
بس کسان را کآلت پیگار کشت
بی رجولیت چنان تیغی به مشت
هوش مصنوعی: بسیاری هستند که با ضربه ای تند و برنده کشته شدند، بدون آنکه مردی در آنجا باشد تا از آن دفاع کند.
گر بپوشی تو سلاح رستمان
رفت جانت چون نباشی مرد آن
هوش مصنوعی: اگر تو زره و تجهیزات خود را بپوشی و در راه رستگاری حرکت کنی، جانت از بدن جدا خواهد شد چون در این راه مردانه عمل نکردهای.
جان سپر کن تیغ بگذار ای پسر
هر که بی سر بود ازین شه برد سر
هوش مصنوعی: ای پسر، جان خود را فدای عشق کن و همچون سپری در برابر مشکلات قرار بگیر. هر کس که بیپروا و اهل بیخود بودن باشد، از این سلطنت و محبت سر بلند خواهد کرد.
آن سلاحت حیله و مکر توست
هم ز تو زایید و هم جان تو خست
هوش مصنوعی: سلاح تو نیرنگ و فریب است، که هم از وجود تو به وجود آمده و هم به جان تو آسیب زده است.
چون نکردی هیچ سودی زین حیل
ترک حیلت کن که پیش آید دول
هوش مصنوعی: اگر از این تدبیر هیچ سودی برای تو نداشته است، دیگر آن تدبیر را رها کن تا خوشبختی به سراغت بیاید.
چون یکی لحظه نخوردی بر ز فن
ترک فن گو میطلب رب المنن
هوش مصنوعی: اگر لحظهای از هنر و فن خود دست بکشی و به آن بیتوجه باشی، از خداوند رحمت و مرحمت را درخواست نکن.
چون مبارک نیست بر تو این علوم
خویشتن گولی کن و بگذر ز شوم
هوش مصنوعی: اگر این دانشها برای تو خوشایند نیست، از آنها بگذر و به چیزهای بهتر توجه کن.
چون ملایک گو که لا علم لنا
یا الهی غیر ما علمتنا
هوش مصنوعی: مانند فرشتگان بگو که ای خدای ما، چیزی نمیدانیم جز آنچه که به ما آموختهای.
حاشیه ها
1392/12/02 11:03
حسین اسدی
سلام، چون منبع خاصی در دست ندارم، صرفاً ار لحاظ معنایی عرض میکنم که بیت ششم، مصرع اوّل:
«بس کسان را کآلت پیکار کشت» درست می باشد
که+آلت
چه بسی افرادی که شمشیر به دست گرفتند ولی چون مردانگی نداشتند با سلاح دشمن کشته شدند
1402/09/14 04:12
کوروش
چون ملایک گو که لا علم لنا
یا الهی غیر ما علمتنا
یعنی چه ؟
1402/09/14 17:12
کژدم
همانند فرشتگان بگو: خداوندا به جز آنچه به ما آموختی چیزی نمیدانیم.
1402/11/28 22:01
رضا از کرمان
سلام
آقا کوروش این بیت اشاره به آیه۳۲ سوره بقره دارد معنی فارسی آن چنین است :
فرشتگان گفتند :پاکی تو ما را دانشی نیست جز انچه تو به ما آموختی وتو دانای کاملی