بخش ۸۸ - شکایت گفتن پیرمردی به طبیب از رنجوریها و جواب گفتن طبیب او را
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
با سلام. در بیت: ابلهان تعظیم مسجد میکنند / در جفای اهل دل جد میکنند ، به جای "جفای" فکر میکنم باید "خرابی" باشد، به معنای خراب بودن اهل دل از فرت مستی. بیت بعد وگر نه بی معنی میشود: آن مجازست این حقیقت ای خران / نیست مسجد جز درون سروران . مجاز در باره اهل مسجد هست و حقیقت درباره خراباتیان.
این شعر از باب العاقل یکفیه الاشاره مشخص است در مطاعن غاصبین خلافت و یورشبرندگان به خانه امیرالمومنین علیه السلام و نیز تابعین آنها است. در این شعر مولوی میگوید یورشبرندگان آگاهانه این کار را کردند و به آنها نسبت کفر و عدم اعتقاد به معاد میدهد. تابعین ایشان را هم جزو آنها دانسته و این را باعث عدم رستگاریشان دانسته است. همچنین مقام شامخ امیرالمومنین علیه السلام را بالاتر از این بدن مادی و فراتر از انسانیت میداند.
به کجا چنین شتابان!؟🤣🤣
در پاسخ به دوست عزیز آقای حامد غفوری باید عرض کنم که اولا اگر خرابی بود، وزن شعر به هم میریخت. ثانیا معنای آن مشخص است. ملا میگوید یورشبرندگان به خانه امیرالمومنین علیه السلام ابلهانی هستند که مثلا دارند تعظیم مسجد میکنند به دلیل عدم حضور حضرت در مسجد. اما کار آنها جفای به اهل دل و اهل معرفت است. در بیت بعد نیز میگوید تمامی عالم ماده مجاز است و حقیقت تکوینی است که ورای آن وجود دارد. لذا مسجد ظاهری نیز مجاز است و مسجد حقیقی درون دل اولیاء خداست. یعنی به اسم حفظ حرمت مسجد ظاهری، مسجد باطنی را به درد آوردهاند. ابتدای شعر در مورد ولی و نبی است و جهت شعر و پیام آن با این بیت مشخص میشود.
درود به دل سروران ( أولیاء)
با سلام و ادب
وزن مصرع: «چون نمیترسی که تو باشی همان» به نظر اشتباه است، و به نظر باید به این صورت باشد:
«چون نمیترسی که باشی تو همان»
در مقابل آقای حامد غفوری:
در کنار پاسخ آقای محمد مهدی، یه مطلب کلی هم اضافه میکنم؛
بعضی آدما هستند که فقط از مسلمونی همینو یاد گرفتن که مسجد برن، سر سجاده دعا کنن، نماز بخوننو ... درصورتی که بقیه کاراشون شبیه کارای یه مسلمون واقعی نیست ، مثلا با یه کلمه دل یه مؤمنیو آزرده میکنن، با فامیل نزدیکشون قطع صله رحم میکنن و... به نظر من اینا فقط اسمشون مسلمونه، ولی هنوز ایمان نیاوردن، چون تو یه خانواده مذهبی به دنیا اومدن، فقط دارن تقلید میکنن ولی به عمق ماجرا نرسیدن... حالا اگه اینا تو یه خانواده غیر مسلمون به دنیا میومدن، از اونا تقلید می کردن... حالا مولانا هم اومده با فتارش به این آدمای به ظاهر مسلمون حمله کرده تا شاید به عمق فاجعه دست پیدا کنن...
تو در اصل یزید و کان شرکی مسلمانی، مسلمان را چه دانی
چو گاو و اشتر و حمال دیوی نرستی از خر، انسان را چه دانی
چو شیطان رهزن نفس تو گشتست تو خود گو نور ایمان را چه دانی
با درود فراوان خدمت استادا ن شمس و کیخا و داستان زحیر و دماغ زحمت افزا میشوم:
جدا از معنای نالیدن از سر درد که به بیت مورد نظر به خوبی میخورد .اجازه فرمایید عرض کنم که بیماری عضبی نیز وجود دارد که مریض از سخن باز نمی ایستد و ما آبشار سخن میخواندیم که با واژه دکتر کیخا بی ارتباط نیست ، و یا شهوت کلام در زبان گفتگو و از سر شوخی مولانا هم از آن بی نصیب نبوده است!!!( پر و در گفته است)
پس بهر دوری ولیی قایمست
تا قیامت آزمایش دایمست
هر که را خوی نکو باشد برست
هر کسی کو شیشهدل باشد شکست
پس امام حی قایم آن ولیست
خواه از نسل عمر خواه از علیست
ارتباط این سروده را با حمله به مسجد و مولی علی از عجایب است
این هم معانی دیگر از زحیر
نفس کشیدن همراه ناله بهنگام انجام دادن کاری یا هنگام روبرو شدن با سختی و دشواری . (از لسان العرب ) (از متن اللغة).بسختی نفس کشیدن . (کنزاللغة) (از کشف اللغات ) (از تاج المصادر بیهقی ) (از کازیمیرسکی ). نفسی که بنالش باشد. (منتخب اللغات ). || نالیدن . (از کشف اللغات ) (از کازیمیرسکی ). بیرون دادن آوازی آمیخته با ناله . (از متن اللغة) (از لسان العرب ) :
تر ابه خدا و هر چه مقدسات است حرمت کلام مولانا این سایت و مثنوی را به پلشت نفاق و سخافت نیالایید
درود بر عزیزان.
من حقیر که هر چه میدوزم و میشکافم , ردپایی از قصه یورش بردن به خانه علی ع را در این شعر نمیبینم.
من نمیدانم چرا بعضی عزیزان , فورا میخواهند , اشعار مولانا را به سمت خودشان و به نفع خودشان تعبیر کنند.
صرفا چون اسم ولی و نبی آمد نباید تفسیر نادرست داشت.
گرچه میتوان این شعر را مصداق این که ,,
اسلام واقعی باید همراه با قرآن و عترت باشد دانست.
یعنی نماز بدون ولایت باطل هست , اینگونه که ما شیعه ها میگوییم.
ولکن چکیده کلام این است,,
کعبه یک سنگ سیاه است که ره گم نشود,,
حاجی , احرام دگر بند , ببین یار کجاست.
زحیر همانگونه که در داستان بعدی گفته به معنی معذب بودن و در عذاب بودن است .مفهوم کلی شعر اینست که ما قبول نداریم که پیر شدیم و همه ی بدیها از ماست .تنها اولیا پیر نیستند و ما که اونها رو نمیشناسیم پس مثل همان کسانی هستیم که برای مسجد مجاز مسجد حقیقی را خراب میکنند
با عرض سلام خدمت دوستان
من با سخن آقای سید حبیب موافقم وا این بیت که:
کعبه یک سنگ نشانست که ره گم نشود
حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست
مسئله اصلی یار( خداوند) است
زحیری را به معنی پیچشهای دردناک دل بگیریم.
دردهایی که بر اثر کج اندیشی های عقل دنیوی در زمان کهولت سن ، به اوج خود رسیده است.
و هنوز در ذهن به جستجوی درمان یا خدا میگردد.
با طبیب ناصح و حاذق هم ، که به درستی علت را ، باقی ماندن در فضای افکار مادی تشخیص داده ، از سر ستیز و عناد برآمده و به یاوه گویی و ناسزا رسیده و بر دل این طبیب که از اولیاست جفا می راند.
در گشاد عقده ها گشتی تو پیر
عقده سخت دگر بگشاده گیر
تا دل مرد خدا نامد به درد هیچ قومی را خدا رسوا نکرد
به نظر می رسد که صحیح همان«جفای»باشدنه خرابی به قرینه : تا دل اهل دلی نامد به درد
هیچ قرنی را خدا رسوا نکرد
امیدوارم که بدون قصد و غرض این همه غلط املایی و تحریف در این گنجور باشه وگرنه بدا به حالتون.
تا دل اهل دلی نامد به درد
هیچ قومی را خدا رسوا نکرد
تا دل اهل دلی نامد به درد
هیچ قومی را خدا رسوا نکرد
لطفا بجای کلمه قرنی که اشتباه است کلمه قومی را جایگزین و ویرایش کنید . زیرا رسوا کردن به قرن منتسب نمیشود و مربوط به قوم است . با تشکر
چرا الکی ازخودت حرف درمیاری که امبرالمومنین فلان ال وبل.اون اصلا معنیش یچیز دیگس واهل دلا خودشون میدونن دقیقا منظورش همین دولا وراس شدن درون مسجد فقط دین صورته وازحقیقت بدور
تو از طبابت همین را یاد گرفتی که دائم در جواب من بگویی از پیری است و به گفتن این جمله بسنده میکنی.
مُدَمَّغ: احمق
تا دل مرد خدا نآمد به درد
هیچ قرنی را خدا رسوا نکرد
این بیت در مثنوی تصحیح نیکلسون و شرح جامع دکتر زمانی به این شکل آمده است.
دکتر زمانی "قرن" را به این صورت شرح دادهاند: قرن، مردمی را گویند که در زمانِ واحدِ نزدیک به هم زندگی کنند.
مولانا در بیت دیگری جمع قرن را آورده:
تا شنیدیم آن سیاستهای حق
بر قرون ماضیه اندر سبق
یعنی: تا اینکه کیفرها و عقوبتهایی را که حقتعالی بر امتهای گذشته نازل کرد، باخبر شویم.
قرون ماضیه: امتهای گذشته، مردم پیشین