گنجور

بخش ۸۵ - حکایت هندو کی با یار خود جنگ می‌کرد بر کاری و خبر نداشت کی او هم بدان مبتلاست

چار هندو در یکی مسجد شدند
بهر طاعت راکع و ساجد شدند
هر یکی بر نیتی تکبیر کرد
در نماز آمد به مسکینی و درد
مؤذن آمد از یکی لفظی بجست
کای مؤذن بانگ کردی وقت هست
گفت آن هندوی دیگر از نیاز
هی سخن گفتی و باطل شد نماز
آن سیم گفت آن دوم را ای عمو
چه زنی طعنه برو خود را بگو
آن چهارم گفت حمد الله که من
در نیفتادم به چَه چون آن سه تن
پس نماز هر چهاران شد تباه
عیب‌گویان بیشتر گم کرده راه
ای خنک جانی که عیب خویش دید
هر که عیبی گفت آن بر خود خرید
زانک نیم او ز عیبستان بدست
وآن دگر نیمش ز غیبستان بدست
چونک بر سر مر تو را ده ریش هست
مرهمت بر خویش باید کار بست
عیب کردن خویش را داروی اوست
چون شکسته گشت جای ارحمواست
گر همان عیبت نبود ایمن مباش
بوک آن عیب از تو گردد نیز فاش
لا تخافوا از خدا نشنیده‌ای
پس چه خود را ایمن و خوش دیده‌ای
سالها ابلیس نیکونام زیست
گشت رسوا بین که او را نام چیست
در جهان معروف بد علیای او
گشت معروفی بعکس ای وای او
تا نه‌ای ایمن تو معروفی مجو
رو بشوی از خوف پس بنمای رو
تا نروید ریش تو ای خوب من
بر دگر ساده‌زنخ طعنه مزن
این نگر که مبتلا شد جان او
در چهی افتاد تا شد پند تو
تو نیفتادی که باشی پند او
زهر او نوشید تو خور قند او

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چار هندو در یکی مسجد شدند
بهر طاعت راکع و ساجد شدند
هوش مصنوعی: چهار هندو در یک مسجد جمع شدند و به عبادت خداوند پرداخته، سرها را به نشانه‌ی خضوع خم کردند و سجده کردند.
هر یکی بر نیتی تکبیر کرد
در نماز آمد به مسکینی و درد
هوش مصنوعی: هر شخصی با نیتی خاص در نماز تکبیر گفت و در دل به حال مظلومان و مشکلات آنان توجه کرد.
مؤذن آمد از یکی لفظی بجست
کای مؤذن بانگ کردی وقت هست
هوش مصنوعی: مؤذن از جایی صدا زد که ای مؤذن، اذان گفتی و وقت مناسب است.
گفت آن هندوی دیگر از نیاز
هی سخن گفتی و باطل شد نماز
هوش مصنوعی: هندوی دیگری گفت، وقتی از نیاز و خواسته‌ها سخن گفتی، عبادتت بی‌ارزش شد.
آن سیم گفت آن دوم را ای عمو
چه زنی طعنه برو خود را بگو
هوش مصنوعی: سیم به دوم گفت، ای عمو! چرا به او طعنه می‌زنی؟ بهتر است به خودت نگاهی بیندازی و از خودت بگو.
آن چهارم گفت حمد الله که من
در نیفتادم به چَه چون آن سه تن
هوش مصنوعی: شخص چهارم با خوشحالی گفت: شکر خدا، که من به درون چاه نیفتادم مثل آن سه نفر.
پس نماز هر چهاران شد تباه
عیب‌گویان بیشتر گم کرده راه
هوش مصنوعی: نماز چهار رکعتی کسانی که عیب‌گو هستند، بی‌فایده و بی‌اثر می‌شود و آن‌ها بیشتر از گذشته در مسیر خود گم‌راه هستند.
ای خنک جانی که عیب خویش دید
هر که عیبی گفت آن بر خود خرید
هوش مصنوعی: ای گرامی کسی که عیب خود را می‌بیند، خوش به حالش. چون هرکس عیبی از او بگوید، آن را به خود نسبت می‌دهد و بر خود می‌پذیرد.
زانک نیم او ز عیبستان بدست
وآن دگر نیمش ز غیبستان بدست
هوش مصنوعی: چون نیمه‌ای از او به عیوب و نقص‌های بشر مرتبط است و نیمه دیگرش از عالم غیب و اسرار الهی نشأت می‌گیرد، بنابراین ترکیبی از دو بعد وجود دارد.
چونک بر سر مر تو را ده ریش هست
مرهمت بر خویش باید کار بست
هوش مصنوعی: وقتی بر تو سختی و مشکلاتی فرود می‌آید، باید درد و زخم‌های خود را با تدبیر و چاره‌اندیشی مداوا کنی.
عیب کردن خویش را داروی اوست
چون شکسته گشت جای ارحمواست
هوش مصنوعی: نقد و ایراد گرفتن از خود، راهی برای درمان مشکلات است، چرا که زمانی که انسان در مواجهه با مشکلات قرار می‌گیرد، باید رحم و لطف را در نظر داشته باشد و آن را در رفتار خود جاری کند.
گر همان عیبت نبود ایمن مباش
بوک آن عیب از تو گردد نیز فاش
هوش مصنوعی: اگر آن عیب خاصی که در تو وجود دارد، وجود نداشته باشد، نباید ایمن باشی. زیرا ممکن است همان عیب یک روز خود را نشان دهد و آشکار شود.
لا تخافوا از خدا نشنیده‌ای
پس چه خود را ایمن و خوش دیده‌ای
هوش مصنوعی: از خدا نترسید، زیرا اگر چیزی را نشنیده‌اید، چرا خود را در امان و خوشحال می‌پندارید؟
سالها ابلیس نیکونام زیست
گشت رسوا بین که او را نام چیست
هوش مصنوعی: سال‌ها شیطان با ظاهری نیکو زندگی کرد، اما در نهایت رسوا شد. ببین که نام او چیست.
در جهان معروف بد علیای او
گشت معروفی بعکس ای وای او
هوش مصنوعی: در دنیا بهترین و نامدار او شناخته شد، به طوری که مشهور شد برعکس آن چیزی که باید باشد، وای بر حال او.
تا نه‌ای ایمن تو معروفی مجو
رو بشوی از خوف پس بنمای رو
هوش مصنوعی: اگر تو در امان نیستی و به شهرت نرسیده‌ای، تلاش نکن که از ترس خود را پنهان کنی، در عوض با اعتماد به نفس خود را نشان بده.
تا نروید ریش تو ای خوب من
بر دگر ساده‌زنخ طعنه مزن
هوش مصنوعی: تا زمانی که ریش تو، ای دوست خوب من، بر چهره دیگری نروید، به او ارادت نکن و به او طعنه نزن.
این نگر که مبتلا شد جان او
در چهی افتاد تا شد پند تو
هوش مصنوعی: به این فکر کن که وقتی جان او گرفتار مشکل شد، در چه دورانی قرار گرفت که این باعث نکته‌ای برای تو شد.
تو نیفتادی که باشی پند او
زهر او نوشید تو خور قند او
هوش مصنوعی: تو در چیزی به دام نیفتادی که نتیجه‌اش را بیاموزی، اما او زهر او را نوشیده و تو فقط شیرینی او را می‌چشی.

حاشیه ها

1391/08/12 21:11
میرمهدی

اصلاح وزنی و معنایی

متن فعلی: چونک بر سر «مرا ترا» ده ریش هست
متن صحیح: چونک بر سر «مر تو» را ده ریش هست

1395/08/30 09:10
مامیترا

کلمه آخر مصرع دوم از بیت یازدهم، ارحمواست آمده که به نظر میرسه ارحم اوست منظورش باشه. چون این واژه ارحمواست رو از لغت نامه به هرشکلی که گشتم پیدا نشد.

1395/08/30 09:10
مامیترا

ارحم اوست یعنی مورد لطف قرار گرفته و مورد بخشش و مورد ترحم قرار گرفته

1395/10/31 18:12
بابک ملکی

در مصرع "در نیفتادم بچه چون آن سه تن",منظور از کلمه "بچه" , {به چاه} میباشد و شاید " به چه" ( به فتح چ ) نوشته شود راحتتر مطلب را برساند

1395/11/22 05:01
شیخ

جای اِرحَموا ست : جای رحم و بخشش است
ارحموا : رحم کنید (فعل امر)

1398/07/01 08:10

ادامه دریافت های دفتر دوم مثنوی 18 حکایت نماز خواندن هندوها
عنکبوت خودبینی آدمی را به بند میکشد
4 هندی مشغول نماز بودند.وسط نماز، بکی می گوید مگر وقت نماز است؟
دومی می گوید نمازت باطل شد.
سومی می گوید نماز خودت باطل است.
چهارمی می گوید خدا را شکر من وسط نماز حرف نزدم تا باطل شود.
خودبینی سبب می شود تا به فرموده عیسی ع خار را در چشم دوستت ببینی و چوب را در چشم خود نبینی.
حکایت به گونه ای دیگر:
کاروانی به سرزمین نسناس ها(میمون های آدم نما)وارد شد و یکی که فربه بود را کشتند و خوردند.
نسناسی از پشت درخت گفت چون سرو خورده بود فربه شده بود.او را نیز کشتند.
نسناس دیگری گفت اگر عقل می داشت سکوت می کرد.و نسناس دیگری گفت افرین بر من که چیزی نگفتم و همه خوراک کاروانیان شدند.
ای خنک جانی که عیب خویش دید
هر که عیبی گفت آن بر خود خرید3034
زآتکه نیم او ز عیبستان بده ست
وآن دگر نیمش ز غیبستان بده ست
مولانا می فرماید به دنبال انسان بی عیب نگردید.
تا نروید ریش تو ای خوب من
پس دگر ساده زنخ طعنه مزن
ای زیبای من تا وقتی ریش خودت در نیامده است بر انسان بی ریش خرده نگیر.
آرامش و پرواز روح(کانال و وبلاگ)
arameshsahafian@

1398/11/08 11:02
مامیترا

مصرع آخر باید «زهر او نوشید تو هم خور قند او» باشه

1403/05/21 20:08
افسانه چراغی

زهر، او نوشید؛ تو خور قند او

شخص دیگری اشتباه کرد و به چاه افتاد؛ مثل این که کسی زهر خورده باشد. باید برای تو درس عبرت شود و پند بگیری و آن اشتباه را تکرار نکنی. پند گرفتن مثل خوردن قند، شیرین است.

1402/03/14 21:06
احمد رحمت‌بر

بیت هجدهم مشکل قافیه دارد. نمیدانم اشتباه چاپی است یا اینکه به خاطر عدم پایبندی تامّ مولانا به وزن و قافیه است.

1402/09/08 01:12
کوروش

تا نروید ریش تو ای خوبِ من

بر دگر ساده زنخ طعنه مزن 

وزن و قافیه درسته

 

ساده زنخ احتمالا یعنی کسی که ریش نداره

 

1402/09/13 19:12
احمد رحمت‌بر

ممنون از توجه جنابعالی، من بیت بعد از این را منظورم بود.

این بیت که شما نوشتید هفدهم است. بیت مدنظر من این است:

این نگر که مبتلا شد جان او

در چهی افتاد تا شد پند تو

1403/09/02 15:12
کوروش

خب این وزنش مشکل نداره

شما باید ( تو ) رو با وزن ( او ) بخونید

1403/04/17 08:07
محسن حیدرزاده جزی

برای درست شدن قافیه تو را با کشش مصوت بلند بخوانید یعنی توو مثل you

1403/09/02 15:12
کوروش

مؤذن آمد از یکی لفظی بجست

 

کای مؤذن بانگ کردی وقت هست

 

یعنی چه

 

1403/09/04 23:12
احمد رحمت‌بر

موذن که خواست اذان بگه، یکی از اون چهار نفر یک حرفی از دهنش پرید و گفت: ای موذن الآن که داری اذان میگی آیا وقتش شده؟