بخش ۴۳ - گفتن موسی علیه السلام گوسالهپرست را کی «آن خیالاندیشی و حزم تو کجاست؟»
گفت موسی با یکی مست خیال
کای بداندیش از شقاوت وز ضلال
صد گمانت بود در پیغامبریم
با چنین برهان و این خلق کریم
صد هزاران معجزه دیدی ز من
صد خیالت میفزود و شک و ظن
از خیال و وسوسه تنگ آمدی
طعن بر پیغامبریام میزدی
گرد از دریا بر آوردم عیان
تا رهیدیت از شر فرعونیان
ز آسمان چل سال کاسه و خوان رسید
وز دعاام جوی از سنگی دوید
این و صد چندین و چندین گرم و سرد
از تو ای سرد آن توهم کم نکرد
بانگ زد گوسالهای از جادوی
سجده کردی که «خدای من توی»
آن توهمهات را سیلاب برد
زیرکیِ باردت را خواب برد
چون نبودی بدگمان در حق او؟
چون نهادی سر چنان؟ ای زشتخو
چون خیالت نامد از تزویر او؟
وز فساد سحر احمقگیر او؟
سامریی خود که باشد ای سگان!؟
که خدایی بر تراشد در جهان؟
چون درین تزویر او یکدل شدی؟
وز همه اشکالها عاطل شدی؟
گاو میشاید خدایی را بلاف
در رسولیام تو چون کردی خلاف؟
پیش گاوی سجده کردی از خری
گشت عقلت صید سحر سامری
چشم دزدیدی ز نور ذوالجلال
اینت جهل وافر و عین ضلال
شه بر آن عقل و گزینش که تراست
چون تو کان جهل را کشتن سزاست
گاو زرین بانگ کرد، آخر چه گفت؟
کاحمقان را این همه رغبت شکفت؟
زان عجبتر دیدهایت از من بسی
لیک حق را کی پذیرد هر خسی؟
باطلان را چه رباید؟ باطلی
عاطلان را چه خوش آید؟ عاطلی
زانک هر جنسی رباید جنس خود
گاو سوی شیر نر کی رو نهد؟
گرگ بر یوسف کجا عشق آوَرَد؟
جز مگر از مکر تا او را خورد
چون ز گرگی وا رهد محرم شود
چون سگ کهف از بنیآدم شود
چون ابوبکر از محمد برد بو
گفت هذا لیس وجه کاذب
چون نبد بوجهل از اصحاب درد
دید صد شق قمر باور نکرد
دردمندی کش ز بام افتاد طشت
زو نهان کردیم حق پنهان نگشت
وانک او جاهل بُد از دردش بعید
چند بنمودند و او آن را ندید
آینهٔ دل صاف باید تا درو
وا شناسی صورت زشت از نکو
بخش ۴۲ - تتمهٔ حکایت خرس و آن ابله کی بر وفای او اعتماد کرده بود: خرس هم از اژدها چون وا رهیدبخش ۴۴ - ترک کردن آن مرد ناصح بعد از مبالغهٔ پند مغرور خرس را: آن مسلمان ترک ابله کرد و تفت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفت موسی با یکی مست خیال
کای بداندیش از شقاوت وز ضلال
هوش مصنوعی: موسی به یکی از افرادی که تحت تأثیر افکار نابجا و خیالات در هم و برهم قرار گرفته بود، گفت: ای فرد بدبین، تو به خاطر نادانی و گمراهیات در وضعیت سخت و دشواری قرار داری.
صد گمانت بود در پیغامبریم
با چنین برهان و این خلق کریم
هوش مصنوعی: خود را گرفتار گمانها و حدسهای بیپایه نکن، چرا که با این دلیل و استدلال، میتوانی به حقیقت رسیده و از دلایل قابل قبول بهرهمند شوی. این مردم با بزرگمنشی و کرامت خود، در پی اثبات حقایق هستند.
صد هزاران معجزه دیدی ز من
صد خیالت میفزود و شک و ظن
هوش مصنوعی: تو معجزات زیادی از من مشاهده کردی، اما خیالت همیشه بیشتر میشد و در قلبت شک و تردید به وجود میآورد.
از خیال و وسوسه تنگ آمدی
طعن بر پیغامبریام میزدی
هوش مصنوعی: به خاطر خیال و افکار مزاحم خسته شده بودی و به این دلیل به من که پیامبری را به دوش دارم، انتقاد میکردی.
گرد از دریا بر آوردم عیان
تا رهیدیت از شر فرعونیان
هوش مصنوعی: من از دریا گرد و غباری را به نمایان آوردم تا تو را از شر فرعونیان نجات دهم.
ز آسمان چل سال کاسه و خوان رسید
وز دعاام جوی از سنگی دوید
هوش مصنوعی: پس از سالها انتظار و دعا، نعمتی از آسمان نازل شد و همچون آبی که از دل سنگی میجوشد، به زندگیام جاری گردید.
این و صد چندین و چندین گرم و سرد
از تو ای سرد آن توهم کم نکرد
هوش مصنوعی: این اشعار به نوعی اشاره دارد به اینکه با وجود تجربیات مختلف و تغییرات زیادی که در زندگی وجود دارد، محبت و عاطفهای که نسبت به شخصی احساس میشود، همچنان پایدار و ثابت باقی میماند. احساسات گرم و سرد زندگی هیچکدام نمیتوانند این محبت را کمرنگ کنند.
بانگ زد گوسالهای از جادوی
سجده کردی که «خدای من توی»
هوش مصنوعی: صدای گوسالهای به گوش رسید که تحت تاثیر سحر و جادو به سجده افتاده و گفت: «پروردگار من، تویی.»
آن توهمهات را سیلاب برد
زیرکیِ باردت را خواب برد
هوش مصنوعی: آن خیالات و تصوراتت توسط سیل احساسات و واقعیتها شسته میشود، و هوش و زیرکیات در خواب فرو میرود.
چون نبودی بدگمان در حق او؟
چون نهادی سر چنان؟ ای زشتخو
هوش مصنوعی: چرا در مورد او بدگمان نبودی؟ چرا چنین سرنوشتی را برای او رقم زدی؟ ای کسی که نیکو نیستی.
چون خیالت نامد از تزویر او؟
وز فساد سحر احمقگیر او؟
هوش مصنوعی: چرا خیال تو تحت تأثیر شیطنتهای او قرار نمیگیرد؟ و چرا از سحر و فریب او، که انسان را احمق میکند، آسیب نمیبینی؟
سامریی خود که باشد ای سگان!؟
که خدایی بر تراشد در جهان؟
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که سامری که خود را به عنوان یک شخصیت مهم و خدایی معرفی میکند، چه ارزشی دارد و چه کاره است که بتواند در دنیا تأثیرگذار باشد؟ به نوعی به تمسخر و انتقاد از کسانی پرداخته میشود که خود را خیلی بزرگ مینمایانند، در حالی که واقعاً جایگاهی ندارند.
چون درین تزویر او یکدل شدی؟
وز همه اشکالها عاطل شدی؟
هوش مصنوعی: زمانی که در این فریب و نیرنگ یکدل و یکپارچه شدی، از تمام شکلها و ظواهر بیفایده و خالی ماندی؟
گاو میشاید خدایی را بلاف
در رسولیام تو چون کردی خلاف؟
هوش مصنوعی: تو که خود را نماینده خدا میدانی، چگونه میتوانی به دستورات او تخطی کنی، در حالی که حتی یک گاو هم به رعایت اصول درستی پایبند است؟
پیش گاوی سجده کردی از خری
گشت عقلت صید سحر سامری
هوش مصنوعی: تو برای گاوی سجده میکنی و عقلت همانند خری به دام جادوگری سامری گرفتار شده است.
چشم دزدیدی ز نور ذوالجلال
اینت جهل وافر و عین ضلال
هوش مصنوعی: نگاه تو از نور خداوند بزرگ دور است و این نشاندهنده جهل و نادانی توست.
شه بر آن عقل و گزینش که تراست
چون تو کان جهل را کشتن سزاست
هوش مصنوعی: این بیت به این اشاره دارد که برای انتخاب و تصمیمگیری، باید بر عقل و آگاهی خود تکیه کنی. اگر تو به جهل و نادانی خود غلبه کنی، آن وقت واجب است که آن را کنار بگذاری و بکشید. به عبارتی دیگر، شناخت و آگاهی باید بر نادانی و جهل غلبه یابد.
گاو زرین بانگ کرد، آخر چه گفت؟
کاحمقان را این همه رغبت شکفت؟
هوش مصنوعی: گاو طلایی صدایی بلند کرد، حالا چه چیز را اعلام کرد؟ چرا این همه علاقه و خواسته در میان دانایان به وجود آمده است؟
زان عجبتر دیدهایت از من بسی
لیک حق را کی پذیرد هر خسی؟
هوش مصنوعی: از من چیزهای شگفتانگیزی دیدهای، اما چه کسی میتواند حقیقت را بپذیرد؟ هر کسی که بیارزش و نادان باشد.
باطلان را چه رباید؟ باطلی
عاطلان را چه خوش آید؟ عاطلی
هوش مصنوعی: باطلان در اینجا به کسانی اشاره دارد که به بیهودگی و پوچی میپردازند، و سوال مطرح شده این است که چه چیزی میتواند آنها را تحت تأثیر قرار دهد. همچنین، از عاطلان (کسانی که در حالت بیتحولی یا غفلت هستند) پرسیده میشود که چه چیزی میتواند برایشان دلچسب باشد. به نوعی، این بیت به تردید و سؤال درباره ارزش و جذابیت باطل و بیهدف بودن میپردازد.
زانک هر جنسی رباید جنس خود
گاو سوی شیر نر کی رو نهد؟
هوش مصنوعی: چون هر چیزی به دنبال همنوع و همجنس خود میروید، مانند اینکه گاو به سوی نر نمیرود.
گرگ بر یوسف کجا عشق آوَرَد؟
جز مگر از مکر تا او را خورد
هوش مصنوعی: گرگ نمیتواند به یوسف عشق بورزد؛ جز اینکه با نیرنگ او را فریب دهد تا خورده شود.
چون ز گرگی وا رهد محرم شود
چون سگ کهف از بنیآدم شود
هوش مصنوعی: وقتی کسی از خطر و تهدیدی رهایی یابد، مانند وارثی میشود که در ایمنی قرار میگیرد. به نوعی، او ممکن است به خلوص و بیگناهی باز گردد، همانطور که یک موجود وفادار و مطیع نسبت به انسانها عمل میکند.
چون ابوبکر از محمد برد بو
گفت هذا لیس وجه کاذب
هوش مصنوعی: وقتی ابوبکر بوی محمد را استشمام کرد، گفت: این صورت دروغگو نیست.
چون نبد بوجهل از اصحاب درد
دید صد شق قمر باور نکرد
هوش مصنوعی: وقتی بوجهل، یکی از دوستان اهل درد و اندیشه، صد شق القمر را مشاهده نکرد، به آن باور نداشت.
دردمندی کش ز بام افتاد طشت
زو نهان کردیم حق پنهان نگشت
هوش مصنوعی: کسی که دچار درد و رنج است، وقتی از بام سقوط کند، ما طشت او را پنهان میکنیم، اما حقیقت پنهان نمیشود.
وانک او جاهل بُد از دردش بعید
چند بنمودند و او آن را ندید
هوش مصنوعی: اگر کسی دردی دارد، اما به خاطر نادانیاش نمیتواند آن را درک کند، حتی اگر دیگران آن درد را برایش نشان دهند، او قادر به دیدن و فهمیدن آن نخواهد بود.
آینهٔ دل صاف باید تا درو
وا شناسی صورت زشت از نکو
هوش مصنوعی: برای اینکه توانایی تشخیص خوب و بد را داشته باشی، باید دلتو پاک و صاف کنی. اگر دلات خالص باشد، میتوانی به درستی زیباییها و زشتیها را بشناسی.
حاشیه ها
1398/08/24 18:10
نیما
در بیت:گاو می شاید خدایی را به لاف
در رسولی چون منی صد اختلاف...
در بیشتر نسخ چنین دیدم. و البته وزن و آهنگ شعر نیز بهتر حفظ می شود.