گنجور

بخش ۴۱ - گفتن نابینای سایل کی دو کوری دارم

بود کوری کو همی‌گفت الامان
من دو کوری دارم ای اهل زمان
پس دوباره رحمتم آرید هان
چون دو کوری دارم و من در میان
گفت یک کوریت می‌بینیم ما
آن دگر کوری چه باشد وا نما
گفت زشت‌آوازم و ناخوش نوا
زشت‌آوازی و کوری شد دوتا
بانگ زشتم مایهٔ غم می‌شود
مهر خلق از بانگ من کم می‌شود
زشت آوازم بهر جا که رود
مایهٔ خشم و غم و کین می‌شود
بر دو کوری رحم را دوتا کنید
این چنین ناگنج را گنجا کنید
زشتی آواز کم شد زین گله
خلق شد بر وی برحمت یک‌دله
کرد نیکو چون بگفت او راز را
لطف آواز دلش آواز را
وانک آواز دلش هم بد بود
آن سه کوری دوری سرمد بود
لیک وهابان که بی علت دهند
بوک دستی بر سر زشتش نهند
چونک آوازش خوش و مظلوم شد
زو دل سنگین‌دلان چون موم شد
نالهٔ کافر چو زشتست و شهیق
زان نمی‌گردد اجابت را رفیق
اخسؤا بر زشت آواز آمدست
کو ز خون خلق چون سگ بود مست
چونک نالهٔ خرس رحمت‌کش بود
ناله‌ات نبود چنین ناخوش بود
دان که با یوسف تو گرگی کرده‌ای
یا ز خون بی گناهی خورده‌ای
توبه کن وز خورده استفراغ کن
ور جراحت کهنه شد رو داغ کن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بود کوری کو همی‌گفت الامان
من دو کوری دارم ای اهل زمان
هوش مصنوعی: شخصی وجود داشت که دائم می‌گفت: "نجاتم بدهید! من دو مشکل بزرگ دارم." ای مردم زمان، به وضعیت من توجه کنید.
پس دوباره رحمتم آرید هان
چون دو کوری دارم و من در میان
هوش مصنوعی: پس ای دوستان، مرا دوباره مورد رحمت قرار دهید، زیرا که من در میان دو نفر نادان قرار دارم.
گفت یک کوریت می‌بینیم ما
آن دگر کوری چه باشد وا نما
هوش مصنوعی: گفت یک بینا را می‌بینیم، اما این کور دیگر چه طور می‌تواند آن کوری را نشان دهد؟
گفت زشت‌آوازم و ناخوش نوا
زشت‌آوازی و کوری شد دوتا
هوش مصنوعی: او گفت که صدای من زشت و ناهنجار است و به خاطر این ناهنجاری، هم صدا و هم عشق آسیب دیده است.
بانگ زشتم مایهٔ غم می‌شود
مهر خلق از بانگ من کم می‌شود
هوش مصنوعی: صدای ناخوشایند من باعث ناراحتی دیگران می‌شود و محبت آن‌ها نسبت به من کمتر می‌شود.
زشت آوازم بهر جا که رود
مایهٔ خشم و غم و کین می‌شود
هوش مصنوعی: صدای زشت من هر جا که برود، باعث خشم و اندوه و کینه می‌شود.
بر دو کوری رحم را دوتا کنید
این چنین ناگنج را گنجا کنید
هوش مصنوعی: بر درد و رنج دو انسان ناتوان ترحم کنید و به آن‌ها کمک کنید تا این وضع سخت و ناگوار را به شرایطی بهتر تبدیل کنید.
زشتی آواز کم شد زین گله
خلق شد بر وی برحمت یک‌دله
هوش مصنوعی: آواز زشت کمتر شد و به این ترتیب، از دل مردم نسبت به آن، رحمت و محبت بیشتری شکل گرفت.
کرد نیکو چون بگفت او راز را
لطف آواز دلش آواز را
هوش مصنوعی: وقتی او راز را به خوبی بیان کرد، صدای دلنشینش مانند آواز دلش، زیبا و دلپذیر شد.
وانک آواز دلش هم بد بود
آن سه کوری دوری سرمد بود
هوش مصنوعی: صدای دل او نیز ناخوشایند بود، و آن سه کوری که در دوردست بودند، همیشگی و ابدی به نظر می‌رسیدند.
لیک وهابان که بی علت دهند
بوک دستی بر سر زشتش نهند
هوش مصنوعی: اما وهابی‌ها که بدون دلیل به دیگران نیکی می‌کنند، شاید دستی بر سر زشت خود بکشند.
چونک آوازش خوش و مظلوم شد
زو دل سنگین‌دلان چون موم شد
هوش مصنوعی: وقتی صدایش زیبا و دلنشین شد، دل‌های سنگین و سخت مانند موم نرم و پذیرای آن شدند.
نالهٔ کافر چو زشتست و شهیق
زان نمی‌گردد اجابت را رفیق
هوش مصنوعی: ناله و فریاد کافر زیبا نیست و به همین دلیل، پاسخ به آن فریاد هم انجام نمی‌شود.
اخسؤا بر زشت آواز آمدست
کو ز خون خلق چون سگ بود مست
هوش مصنوعی: بگذارید آنکه با صدای زشت و ناخوشایندش آمده، همچون سگی که از خون مردم سیراب شده، خوار و ذلیل شود.
چونک نالهٔ خرس رحمت‌کش بود
ناله‌ات نبود چنین ناخوش بود
هوش مصنوعی: چون صدای خرس به خاطر رحمت خداست، صدای تو اینقدر ناگوار نیست.
دان که با یوسف تو گرگی کرده‌ای
یا ز خون بی گناهی خورده‌ای
هوش مصنوعی: بدان که اگر با یوسف تو به دور از حقیقت سخن گفته‌ای، یا از ناحق و بی‌دلی خون بی‌گناهی را ریخته‌ای.
توبه کن وز خورده استفراغ کن
ور جراحت کهنه شد رو داغ کن
هوش مصنوعی: توبه کن و از آنچه که خورده‌ای، خودت را پاک کن. اگر زخم کهنه‌ای داری، بر آن زخم مرهم بگذار و آن را مداوا کن.

حاشیه ها

1392/08/13 12:11
امین کیخا

نا گنج و ناگنجا یعنی بی ظرفیت و جالب است به انگلیسی هم accommodating که معنی جادار است معنی مهمان نواز و خوشرو هم می شود به لری جادار یعنی باظرفیت و صفت انسان است و معنی خانواده دار هم می دهد .

1392/08/13 12:11
امین کیخا

رحمت کش می شود مهر آور و آورنده مهر

1393/03/04 11:06
علی علیمردانی

این حکایت از هر دو بعد ظاهری و معنایی به حکایت سعدی در گلستان ( باب فواید خاموشی ) شباهت دارد :
ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همی خواند. صاحبدلی بر او بگذشت گفت: تو را مشاهره چندست؟ گفت: هیچ. گفت: پس این زحمت خود چندان چرا همی دهی؟ گفت: از بهر خدا می خوانم. گفت: از بهر خدا ، مخوان.
گر تو قرآن بدین نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی

1402/08/17 13:11
کوروش

توبه کن وز خورده استفراغ کن

ور جراحت کهنه شد رو داغ کن

یعنی چی داغ کن ؟

 

1402/08/17 22:11
رضا از کرمان

سلام کوروش جان 

 در قدیم برای درمان جراحتهای مزمن ،و  با عدم وجود آنتی بیوتیک،اجبارا زخمهای کهنه را با فلز گداخته شده میسوزاندند یا اصطلاحا داغ میکردند 

 شاد باشی

1402/08/18 11:11
کوروش

سپاسگزارم