بخش ۸۶ - دیدن خواجه طوطیان هندوستان را در دشت و پیغام رسانیدن از آن طوطی
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۸۶ - دیدن خواجه طوطیان هندوستان را در دشت و پیغام رسانیدن از آن طوطی به خوانش فرید حامد
بخش ۸۶ - دیدن خواجه طوطیان هندوستان را در دشت و پیغام رسانیدن از آن طوطی به خوانش عندلیب
حاشیه ها
"هرکه صبر آورد گردون بر رود"
تفسیر لطفا ؟؟ بخصوص معنی " گردون بر رود"
سلام ودرود
معنی این بیت به هر دو بیت قبلش گره خورده، وقتی که میگه :صبر باشد مشتهای زیرکان، هست حلوا آرزوی کودکان... منظورش از زیرک هم افراد آگاه و عاقله که میگه افراد عاقل بی گدار به آب نمیزنن وبرای مطرح کردن گله هاشون صبورن و دنبال فرصت مناسب میگردن(هر سخن جایی وهر نکته مکانی دارد!)، واینکه توی بیت قبلش میگه: اگه میخوای صحبت زیبایی انجام بدی در گفتن صحبتت صبور باش وتند زبانی نکن(صبر کن از حرص واین حلوا مخور... حلوا خوردن منظور کار خطا کردنه در این مصرع)، که توی بیت بعد که اولین بیتیه که خدمتتون گفتم میگه: حلوا آرزوی کودکانه، یعنی بچه ها سریع عکس العمل نشون میدن وصحبت نسنجیده میکنن. و در بیت آخر که شما فرمودید در مصر اول میگه: هر که صبر آورد گردون بَر رَوَد،خب گردون که به معنی روزگاره و منظورش اینه که هرکس صبوری کرد وباعجله وشتاب کاری نکرد یا حرفی نزد به اهدافش میرسه و روزگار بر وفق مرادش میگذره و درمصرع دومش که میگه: هر که حلوا خورد واپَس تر رَوَد... یعنی هرکس عجول بود و کار نسنجیده انجام داد پسرفت کرد و درواقع اوضاع زندگیشو خرابتر کرد
"هر که حلوا خورد واپستر رود"
معنی این مصرع و کل بیت را لطفا بفرمایید ؟با توجه به مصرع اول
حلوا خوردن یعنی کام شیرین دنیا را راندن و خوشی گذران و سپنجین جهان را گزیدن .
می فرماید شیرینی دنیا را بمزی از فرجام و هدفت دور تر می افتی .
این مگر خویشست با آن طوطیک
این مگر دو جسم بود و روح یک
بعد از افتادن طوطی به کف قفس ...بازرگان به گمان مردن اون پرنده با خودش گفت این پرنده با اون طوطی در قفس مگر نسبت و خویشی دارند که مانند دو جسم در یک کالبد هستند ....
این چرا کردم چرا دادم پیام
سوختم بیچاره را زین گفت خام
و بخودش با پشیمونی میگفت که این چه کاری بود کهه من کردم ... ازین گفته خام من جان این پرنده سوخت و تباه شد
این زبان چون سنگ و هم آهن وشست
وانچ بجهد از زبان چون آتشست
این زبان مثل سنگ و اهن میمونه که با هم تولید شراره آتش میکنه و پرتاب میشه و باعث سوختن میشه ......و تباهی و فتنه ببار میاره....
سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف
گه ز روی نقل و گه از روی لاف
پس این زبان را بیهوده بکار نبر ... سنگو آهن را برهم نزن ..... چه به شرح ماجرایی ویا به یاوه گویی و خودستایی(لاف)
زانک تاریکست و هر سو پنبهزار
درمیان پنبه چون باشد شرار
برای اینکه تو بصیرت دیدن نداری و حقایق و پیامد های کار برای تو تاریک و مبهم است .... مثل آتش رو شن کردن در میان پنبه زار میماند ...
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالمی را سوختند
ستمکارند آن کسانیکه چشم ها را میبندند و دهان میگشایند و جهانی را به فتنه میسوزانند
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهان مرده را شیران کند
سخنان فتنه انگیز میتونه عالمی رو خراب کنه و از کاه کوه بسازه .. و روباه رو شیر جلوه بده ...
"عالمی را یک سخن ویران کند..."....نقش تبلیغات در امور از دیر باز بر فرهیختگان این مرز و بوم روشن بوده، سعدی رحمت الله علیه نیز در ان شعر خود که شاعر شیطان را بخواب دیده،برهمین موضوع تاثیر شگرف تبلیغات بر امور زندگی صحه میگذارد:فرا رفت و گفت ای عجب!این توئی---فرشته نباشد بدین نیکوئی
معنی لغوی "مشت" چیست ؟ که گفته شده صبر باشد مشت های زیرکان
سلام
منظور از مشت،مطرح کردن گله واعتراض از وضع موجودشونه
زیرک هم که به معنای انسان آگاه و خردمنده
یعنی انسان آگاه و دانا برای بیان شکایاتش عجولانه صحبت نمیکنه (باتوجه به کل شعر).
مشتها هم ریشه با اشتها به معنای مطلوب و خواهش و مراد هست
این زبان چون سنگ و هم آهن وش است
من فکر می کنم ادر این مصرع بجای کلمه هم باید فم به معنای دهان باشد
با سلام جناب رحمانی
مشت های نیست، مُشتَهایِ هست. از مشتقات این فعل یکی هم اشتهاست که در فارسی مورد استعمال فراوان دارد چه اشتها به غذا یا مال یا سایر امیال.می گوید که اشتهای زیرکان به صبر است در حالی که میل و اشتهای کودکان به حلواست.
صحبت شما درسته جناب رحمانی، ولی من فکر میکنم اینجا به معنی همون مُشت هست، چون به کل شعرکه نگاه میکنم مفهوم کلی اون اینه که نسنجیده نباید صحبت کرد
کاربرد واژه ی مشت بهجای مشتها به شدت بی معنی هست و علاوه بر این در خود بیت معنای درخوری نداره باکلیت ابیات این قسمت هم سازگار نیست....
در مصرع گفت هر جانی مسیح اساستی معنای مصرع و کلمه ی اساستی چی میشه؟ چرا در فایل صوتی کلمه ی عیسی رو که باید عیسا تلفظ بشه عیسی تلفظ میکنه؟
ضمنا من مصرع یک زمان زخم اند و گاهی مرهمند, رو از استادی به این شکل شنیدم که میگه یک دمش زخم اند و دیگر مرهمند.
سلام ودرود
منظور از حجاب، جسم وکالبد هست، یعنی اگه انسان از جسمش خارج بشه ودر واقع جسمشو نادیده بگیریم تمام انسانها مانند حضرت عیسی که شفا دهنده و مداوا کننده بود،میتونن با صحبتها و کارهاشون مرهمی باشن برای درد و اندوه یکدیگر
مسیح آساستی... مسیح آسا+ستی(هست)، اگه به الفاظ روزانه دقت کرده باشید گاهی از کلمه ی آسا بجای مثل ومانند استفاده میکنیم، مثلا میگیم کشتی غول آسا، یعنی کشتی که اندازه ش مانند اندازه ی غوله... که اینجا مسیح آسا هم یعنی مانند مسیح
درمورد مصرعی هم که مطرح کردید هر دومصرع به یک معنا هستن تقریبا، یعنی انسان گاهی میتونه باصحبتهاش شخصی رو آروم کنه وبهش امید بده وگاهی میتونه وحشت زده وناامید وغمگین کنه
گرامی احسان
گفت هر جانی مسیح آساستی
آسا = مانند
مسیح آساستی = همانند مسیح است
سلام به دوستان. همه ی دوستان محبت کنند و دو بیت زیر رو کامل مفهومشو بگن یعنی حقیقتی که در دل خودش داره.
معنای کلمات دشوار رو هم محبت کنید بگین.
جان ها در اصل خود عیسی دمند
یک دمش زخم اند و دیگر مرهم اند
گر حجاب از جان ها برخاستی
گفت هر جانی مسیح اساستی
سلام ودرود
منظور از جان همون وجود انسانه، یعنی تمام انسانها ذاتا مثل حضرت عیسی پاک هستن و به همون صورت خلق شدن، اما گاهی میتونن دیگران رو آزار بدن و گاهی کمک کننده به دیگران باشن... البته در این مورد ``یک زمان``به دو معنی و منظور میتونه باشه که منظور اول، همون شخص مدنظر گاهی کمک کننده وگاهی آزار دهنده باشه
یا منظور طبق مصرع قبلیش این باشه که تمام انسانها ذاتا پاک هستند در ابتدای تولد،اما به مرور زمان واقتضای شرایط ممکنه بعضیاشون تبدیل به انسانی کمک کننده وبعضیاشون تبدیل به انسانی آزار دهنده بشن
شرح و تفسیر بیت 1587
چونکه تا اقصای هندُستان رسید / در بیابان ، طوطی چندی بدید
وقتی که بازرگان به دورترین نقطه هندوستان رسید . در بیابان چند طوطی را دید .
شرح و تفسیر بیت 1588
مَرکَب اِستانید پس آواز داد / آن سلام و آن امانت باز داد
بازرکان همانجا که طوطیان جمع شده بودند . مرکبش را متوقف کرد و طوطیان را صدا زد و سلام و پیغام طوطی قفس نشین را به آنها رسانید .
شرح و تفسیر بیت 1589
طوطیی زآن طوطیان ، لرزید بس / اوفتاد و مُرد و بُگسَستش نَفَس
ناگهان یکی از آن طوطیان ، سخت لرزید و بر زمین افتاد و نَفَسش بند آمد و جان سپرد .
شرح و تفسیر بیت 1590
شد پشیمان خواجه از گفتِ خبر / گفت : رفتم در هلاک جانور
بازرگان از رساندن پیغام طوطی ، پشیمان شد و از اینکه پیام آن طوطی را برای طوطیان هندوستان بازگو کرد . پشیمانی اظهار کرد و با خود گفت : حیف که باعث مرگ این حیوان شدم .
شرح و تفسیر بیت 1591
این مگر خویش است با آن طوطیک / این مگر دو جسم بود و روح ، یک ؟
بازرگان که گمان کرده بود آن طوطی واقعا مرده است . باز پیش خود گفت : عجبا ، مگر این طوطی با آن طوطی که در قفس من است خویشاوندی دارد ؟ مگر این دو طوطی ، یک روح در دو کالبد هستند ؟
شرح و تفسیر بیت 1592
این چرا کردم ؟ چرا دادم پیام ؟ / سوختم بیچاره را زین گفتِ خام
بازرگان با تاسف ادامه داد . آخر چرا این کار را کردم ؟ چرا از آن طوطی برای این طوطی پیام آوردم ؟ من با این سخن ناپخته ای که گفتم . جان عزیز او را تباه کردم و حیات او را به آتش کشیدم . [ از اینجا مولانا به گََزَندِ زبان و مَضًرّاتِ سخنان ناروا منتقل می شود و می فرماید . ]
شرح و تفسیر بیت 1593
این زبان چون سنگ و ، هم آهن وَش است / وآنچه بجهد از زبان ، چون آتش است
زبان آدمی در مَثَل به سنگ و آهن ماند و هر سخنی که از زبان بی عنان صادر شود . آتشبار است . [ همانطور که بر اثر تصادم سنگ چخماق و آهن ، اخگر تولید می شود . از حرکت زبان و تکلم اشخاص ادب ناآموخته نیز فتنه و غوغا پدید آید . ]
شرح و تفسیر بیت 1594
سنگ و آهن را مَزَن بر هم ، گِزاف / گَه ز روی نَقل و ، گَه از روی لاف
پس ای کوبنده ، سنگ و آهن را بیهوده بر هم مَزَن و زبانت را بیهوده گاهی جهت نَقلِ مسموعات یا از ره لاف زنی تکان مده .
شرح و تفسیر بیت 1595
زآنکه تاریکی است و هر سو پنبه زار / در میانِ پنبه ، چون باشد شرار ؟
زیرا این عالم به پنبه زاری تاریک ماند و اینک اندیشه کن که اگر شراره آتشی بدین پنبه زار افتد چه اتفاقی رُخ می دهد ؟ مسلما همه جا را به آتش می کشد . [ همینطور سخنان فتنه انگیز ، جهانی را به کام جنگ و ستیز اندر می سازد . چنانکه در بیت 79 همین دفتر فرماید : بی ادب تنها نه خود را داشت بد / بلکه آتش در همه آفاق زد ]
شرح و تفسیر بیت 1596
ظالم آن قومی که چشمان دوختند / زآن سخن ها ، عالمی را سوختند
ستمگرند آن کسانی که چشم بر هم می نهند و جهانی را با سخنان آتش انگیز خود می سوزانند .
شرح و تفسیر بیت 1597
عالمی را یک سخن ، ویران کند / روبَهانِ مرده را شیران کند
یک سخن فتنه انگیز جهانی را به ویرانی در می کشد و روباهان ناتوان را به شیران تبدیل می کند . یعنی خدعه گران ضعیف النفس و بزدل که شهامت همراهی با حقیقت را ندارند در سایه سخنان فتنه انگیز ، جانی می گیرند و قدرت نمایی می کنند .
شرح و تفسیر بیت 1598
جان ها در اصل ، خود عیسی دَم است / یک دَمَش زخم است و ، دیگر مَرهم است
همه جانها در اصل گوهرین خود ، خاصیّت نَفَسِ مسیحایی را دارند . یعنی مردگان را زنده می کنند و بیماران را شفا می دهند . اما وقتی جانهای لطیف اسیر نفسانیّات و مادیّات شوند . خاصیت حیات بخشی و درمان گری خود را از دست می دهند و موجب تباهی جانهای دیگر شوند و چون به حجاب نفسانیّات دچار نیایند همچو عیسی زندگی دهند و درمان کنند . [ این بیت مبتنی است بر تکرار حقیقت نوعیه انبیا و اولیاء در همه اعصار که مورد اعتقاد جمهور صوفیان و از جمله مولاناست . ]
شرح و تفسیر بیت 1599
گر حجاب از جان ها برخاستی / گفتِ هر جانی ، مسیح آساستی
پس هرگاه حجاب نفسانی از روی جانها واپس رود . سخن هر جانی مسیح آسا گردد . یعنی آن سخن ، مُرده دلان را حیات طیبه بخشد و بیماران اخلاقی و نفسانی را درمان کند و مُردگان جهل را نیز به اکسیر علم و معرفت زنده گرداند . [ حجاب در لغت به معنی پرده و پوشش آمده ولی در اصطلاح اهل الله ، هر آن چیزی است که انسان را از قرب الهی دور سازد . (کشاف اصطلاحات الفنون ، ج 1 ، ص 276) ]
– حجاب بر دو نوع است . یکی حجاب ظلمانی و دیگر حجاب نورانی . حجاب ظلمانی مستقیماََ از کُنِشِ نفس امّاره پدید می آید ولی حجاب نورانی ، برای شخص ، ظاهراََ از نفس قدسی پدید می آید در حالیکه بر حسب باطن موجِدِ آن حجاب نیز شیطان و هواهای نفسانی است . چنانکه در حدیث نبوی آمده است « برای خدا ، بر سر راه سالک هفتاد هزار حجاب ظلمانی و نورانی قرار دارد » (اشعة اللمعات ، ص 89 تا 93) . آنچه که برای سالک خطرناک است حُجُب نورانی است واِلّا حُجُبِ ظلمانی کاملا شناخته شده است و پرهیز از آن میسّر . ولی آنجا که شرک و ریا به لباس طاعت و عبادت درمی آید . تشخیص آن امری دشوار است . از اینرو است که امام علی (ع) در مناجات شعبانیه گوید : « معبودا ، مرا به کمال گسستگی از خلق و پیوستگی به خود برسان و دیده قلب ما را با فروغی که بدان تو را مشاهده کنند روشن فرما تا دیده دل ما ، حجابهای نورانی را بر دَرَد » . مولانا راه برطرف کردن این حجابها را نشان داده است و رفع این حُجُب ممکن نشود الّا به مجاهدات بسیار و مجاهده ها به انواع است . اعظم مجاهدات ، آمیختن است با یارانی که روی به حق آورده اند و از این عالم اِعراض کرده اند . (فیه ما فیه ، ص 234) . شمس نیز گوید : همه حجابها یک حجاب است و جز آن یکی هیچ حجابی نیست . آن حجاب این « وجود » است . (مقالات شمس ، ص 103) و سعدالدین حمویه گوید : بدان که هیچ حجابی در راه خدای تعالی ، ماورای هوی نیست . در مُلکِ خدا هیچ کس و هیچ چیزی با خدا جز هوی مقابله نکرده است . (المصباح فی التصوف ، ص 74) .
شرح و تفسیر بیت 1600
گر سخن خواهی که گویی چون شِکَر / صبر کن از حِرص و ، این حلوا مَخَور
ای گوینده ، اگر می خواهی سخنی شیرین و دلنشین همچون شِکَر بگویی از آزمندی و طمع دست بدار و شیرینی نفسانیّات را مخور . [ منظور از حلوا حظوظ نفسانی و لذایذ دنیوی است . امام علی (ع) فرماید : « همانا شما را از دنیا بیم دهم که دنیا سبز و شیرین است » پس بی تحمل ریاضت و تهذیب نفس ، سخن موثر و صفا بخش نتوان گفت . ]
شرح و تفسیر بیت 1601
صبر باشد مُشتَهایِ زیرکان / هست حلوا ، آرزوی کودکان
صبر بر تلخی ها و ناملایمات ، خواسته و مطلوب هوشمندان است و شیرینی امیال و خواسته های سخیف ، آرزوی دل مردمان کودک صفت است . [ خردمندان حقیقی بر نفس خود لگام ریاضت و تقوی زنند و بر جاذبه های ظاهری هوی نفس صبر می کنند و اسیر آن نمی شوند . ولی مردم طفل سیرت ، همواره جویای امیال بهیمی هستند . پس همانطور که طبع کودکان متوجه شیرینی است . طبع کودک صفتان نیز متمایل به شیرینی های نفسانی است . ]
شرح و تفسیر بیت 1602
هر که صبر آرد ، گردون بَر رَوَد / هر که حلوا خورد ، واپس تر شود
هر کس صابر باشد به افلاک گام نهد یعنی صبر موجب کمال والای آدمی شود و هر کس حلوا خورَد یعنی به لذایذ حیوانی و هواهای نفسانی گراید پست تر و خوارتر گردد . [ مقام منیع فقر ، مستلزم صبر است و اگر سالک در فقر و محنت ، صبر را شعار خود نسازد از سلوکش نتیجه ای حاصل نمی آید . از اینرو صوفیه صبر را نیمه ای از ایمان بلکه تمام ایمان دانند . ]
– به جا آوردن هر فریضه و ترک هر معصیت و شهوت بدون صبر میسر نیست . (تاریخ تصوف در اسلام ، ص 283) . صوفیه صبر بر نعمت را از صبر بر بلا و محنت سخت تر شمرده اند . چه طبع آدمی به گونه ای است که با سخت ترین وضعیت سازگار می شود اما همینکه در برابر وفور نعمت و موقعیت های پرجاذبۀ دنیوی قرار می گیرد زمام صبر را از کف فرو می هلد و بی عنان می رود . در قسمتی از آیه 200 سوره آل عمران آمده است « ای مومنان صبر پیشه کنید و یکدیگر را به صبر فراخوانید … »
– در مورد صبر گفته اند : « بیشتر مردمان از گرانباری صبر می گریزند و به خواهش و اسباب ظاهری پناه می برند و بدان چنان تکیه می کنند که گویی خواجه و صاحب ایشان است » (اللمع فی التصوف ، ص 49) . و همچنین گفته اند : « صبر ، تحمّل نفس است بر دشواری ها و چشیدن تلخی ها و این آخر مقامهای مریدان است » (آداب المریدین ، ص 75) . و باز گفته اند : « صبر ، بیرون آمدن است به اختیار ، از حظوظ نفس به کوشش و رنج و اختیار . این از برای تربیت نفس است و فرو مردن میل های او تا که مستقیم شود بر راه پسندیده . و از آن منحرف نشود و غرض از این آنست که دل صافی شود از کدورت نفس . صبر از اهمّ مقامات سالکان است » (الاصول العشرة ، ص 71) . و گفته اند : صبر در ابتدا ترک رویت اعمال است و در انتها ، ترک دعاوی و اعتراضات . صبر ، کیمیایی است که مس وجود سالک به برکت آن به زرِ خالص بَدَل گردد » (لُبّ لُبابِ مثنوی ، ص 252) .
خیلی ممنونم، عالی بود 👌🏻
ممنونم از شما که تفسیر کاملش رو پیدا کردید🙏🌹
درود خدا بر شما بزرگواران..
بسیار از حاشیه هایی که گذاشتید بهره بردم ..
تا باد چنین بادا...
مثنوی معنوی :: در سکوت.... بشنوید
یگانه پروردگارا بنامت
درود بر همزبانان گرامی
با اجازهی اساتید، این کمترین نیز نظر خود را بیان کند
از محتوای اشعار این کتاب بنظر میرسد این پندها برای انسانی است که در مسیر عرفان قدم نهاده است، و به نوعی اندرزهایی است که حضرت مولانا به شاگردانش علیالخصوص جناب حسامالدین داشته است.
با درنظر گرفتن این موضوع میتوان نتایج شفافتری از این ابیات دریافت.
این چرا کردم چرا دادم پیام
سوختم بیچاره را زین گفتِ خام
این زبان چون سنگ و فم آهن وشست
وانچ بجهد از زبان چون آتشست
سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف
گه ز روی نقل و گه از روی لاف
زانک تاریکست و هر سو پنبهزار
درمیان پنبه چون باشد شرار
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالمی را سوختند
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهان مرده را شیران کند
در تمام این ابیات به افرادی که در مسیر عرفان سالک هستند گوشزد میکند که، هنوز سالک هستید و هنوز پخته نیستید، مبادا بهجهت خودنمایی یا از روی لاف زدن و یا حتی با نقلقولی از استاد، مطالب و موضوعاتی که هنوز کامل درک نکردهاید(گفت خام) رو جایی بیان کنید و ملتی رو به بیراهه بکشونید و باعث بشید که منیتها (روبهان) در وجود مخاطبتان یا خودتان شعلهور شود.....
جانها در اصل خود عیسی دمند
یکزمان زخمند و گاهی مرهمند
گر حجاب از جانها برخواستی
گفت هر جانی مسیح آساستی
در مورد دو بیت بالا، چون معنای دقیق و قانعکنندهای برای مصرع «یکزمان زخمند و گاهی مرهمند» درنیافتم، و بنظرم هر ۴ مصرع باهم مرتبطند، ترجیح میدهم گفت خامی بر زبان نیاورم.
گر سخن خواهی که گویی چون شکر
صبر کن از حرص و این حلوا مخور
صبر باشد مشتهای زیرکان
هست حلوا آرزوی کودکان
هرکه صبر آورد گردون بر رود
هر که حلوا خورد واپستر رود
در این سه بیت پایانی، حضرت مولانا باز هم مورد مهمی را گوشزد میکنند که، اگر میخواهی از گردون بالاتر روی، اگر میخواهی به درجات بالای کمال نایل بشی، و درنتیجه سخنهای چون شکر بگویی و گفتارت از خامی به پختگی برسد، باید صبر کنی....
در مسیر عرفان درصورت داشتن پیر و راهنما به سبب راهنماییهای پیر و استاد و همچنین به سبب ریاضت مستمر، در اواسط راه به شهوداتی خواهی رسید، و کمی بالاتر قدرتهایی نیز داده خواهد شد.
مولانای جان، این شهودات و تاییدات و کلا این علم و کمال نصفهونیمه را به «حلوا» تشبیه کرده، و گوشزد میکند که، تو که هنوز بچهای تو این راه به این حلوا قانع نشو، که این قانع شدن و لذت بردن از این حلوا، خودش یک منیت جدید هست، یک منه جدید، که بله من کسی شدم و چنین شهوداتی دارم، و مولانا این مطلب رو با «واپستر رود» بیان کرده....
و گفته صبر کن، یعنی ایمان داشته باش به قوانین برنامهریزی شدهی این کائنات (نه که با بیحوصلگی منتظر باش و فقط زمان بگذره)
صبر کن و ایمان داشته باش به مسیری که پروردگار یگانه و هستی یگانه برای انسان طراحی کرده، و مشتاقانه ادامه بده
مشتاقانه و با اطمینان کامل از حمایت پروردگارت به مسیر ادامه بده و با موانع دست و پنجه نرم کن، به حلوا راضی مشو، و ....
و برس به جایی که لیاقتشو داری
( شعر بعد نیز در راستای همین ابیات میباشد)
پوزش بابت دانسته ناچیز و نامطمئن، و اینکه وقتتون رو گرفتم
سربلند باشید