گنجور

بخش ۳۴ - منازعت امرا در ولی عهدی

یک امیری زان امیران پیش رفت
پیش آن قوم وفا اندیش رفت
گفت اینک نایب آن مرد من
نایب عیسی منم اندر زمن
اینک این طومار برهان منست
کین نیابت بعد ازو آن منست
آن امیر دیگر آمد از کمین
دعوی او در خلافت بد همین
از بغل او نیز طوماری نمود
تا برآمد هر دو را خشم جهود
آن امیران دگر یک‌یک قطار
برکشیده تیغهای آبدار
هر یکی را تیغ و طوماری به دست
درهم افتادند چون پیلان مست
صد هزاران مرد ترسا کشته شد
تا ز سرهای بریده پشته شد
خون روان شد همچو سیل از چپ و راست
کوه کوه اندر هوا زین گرد خاست
تخم‌های فتنه‌ها کو کِشته بود
آفت سرهای ایشان گَشته بود
جوزها بشکست و آن کان مغز داشت
بَعد کشتن روح پاک نغز داشت
کشتن و مردن که بر نقش تنست
چون انار و سیب را بشکستنست
آنچ شیرینست او شد ناردانگ
وانک پوسیده‌ست نبود غیر بانگ
آنچ با معنیست خود پیدا شود
وانچ پوسیده‌ست او رسوا شود
رو بمعنی کوش ای صورت‌پرست
زانک معنی بر تن صورت‌ پُرست
همنشین اهل معنی باش تا
هم عطا یابی و هم باشی فتی
جان بی‌معنی درین تن بی‌خلاف
هست همچون تیغ چوبین در غلاف
تا غلاف اندر بود باقیمتست
چون برون شد سوختن را آلتست
تیغ چوبین را مبر در کارزار
بنگر اول تا نگردد کار زار
گر بود چوبین برو دیگر طلب
ور بود الماس پیش آ با طرب
تیغ در زرادخانهٔ اولیاست
دیدن ایشان شما را کیمیاست
جمله دانایان همین گفته همین
هست دانا رحمة للعالمین
گر اناری می‌خری خندان بخر
تا دهد خنده ز دانهٔ او خبر
ای مبارک خنده‌اش کو از دهان
می‌نماید دل چو دُر از دُرج جان
نامبارک خندهٔ آن لاله بود
کز دهان او سیاهی دل نمود
نارِ خندان باغ را خندان کند
صحبت مردانت از مردان کند
گر تو سنگ صخره و مرمر شوی
چون به صاحب دل رسی گوهر شوی
مهر پاکان درمیان جان نشان
دل مده الا به مهر دلخوشان
کوی نومیدی مرو اومیدهاست
سوی تاریکی مرو خورشیدهاست
دل ترا در کوی اهل دل کشد
تن ترا در حبس آب و گل کشد
هین غذای دل بده از همدلی
رو بجو اقبال را از مقبلی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک امیری زان امیران پیش رفت
پیش آن قوم وفا اندیش رفت
هوش مصنوعی: یک سلطان از میان سلطان‌ها پیش رفت و به سوی قومی رفت که به وفا و صداقت معروف بودند.
گفت اینک نایب آن مرد من
نایب عیسی منم اندر زمن
هوش مصنوعی: شخصی گفت که من نماینده آن مرد هستم، و در این زمان، نماینده عیسی نیز من هستم.
اینک این طومار برهان منست
کین نیابت بعد ازو آن منست
هوش مصنوعی: این طومار دلیل من است که نشان می‌دهد این جانشینی بعد از من خواهد بود.
آن امیر دیگر آمد از کمین
دعوی او در خلافت بد همین
هوش مصنوعی: امیر دیگری از کمین بیرون آمد و مدعی خلافت شد.
از بغل او نیز طوماری نمود
تا برآمد هر دو را خشم جهود
هوش مصنوعی: او از کنار او دور شد و در نتیجه، هر دوی آنها خشمگین شدند.
آن امیران دگر یک‌یک قطار
برکشیده تیغهای آبدار
هوش مصنوعی: آن فرمانروایان دیگر به نوبت شمشیرهای تیز و براق خود را از غلاف بیرون آورده‌اند.
هر یکی را تیغ و طوماری به دست
درهم افتادند چون پیلان مست
هوش مصنوعی: هر شخصی در دستش سلاحی و نوشته‌ای دارد، و آن‌ها مانند فیل‌های مست به هم در هم پیچیده شده‌اند.
صد هزاران مرد ترسا کشته شد
تا ز سرهای بریده پشته شد
هوش مصنوعی: چندین هزار نفر از پیروان دینی دیگر جان باختند تا سرهای بریده به انبوهی جمع شود.
خون روان شد همچو سیل از چپ و راست
کوه کوه اندر هوا زین گرد خاست
هوش مصنوعی: خون به شکل سیلی از دو طرف جاری شد و در آسمان، غبار و گردی به وجود آمد که از کوه‌ها بالا رفت.
تخم‌های فتنه‌ها کو کِشته بود
آفت سرهای ایشان گَشته بود
هوش مصنوعی: تخم‌های فتنه‌ها در کجا کاشته شده بود که آفت به سرهای آن‌ها آسیب رسانده بود.
جوزها بشکست و آن کان مغز داشت
بَعد کشتن روح پاک نغز داشت
هوش مصنوعی: گردوها شکسته شد و آن‌هایی که مغز داشتند، بعد از اینکه روح نیکو و پاکی را به قتل رساندند.
کشتن و مردن که بر نقش تنست
چون انار و سیب را بشکستنست
هوش مصنوعی: زندگی و مرگ فقط به ظاهر و تن مربوط نیست، مانند این است که انار و سیب را بشکنید.
آنچ شیرینست او شد ناردانگ
وانک پوسیده‌ست نبود غیر بانگ
هوش مصنوعی: آنچه شیرین و دلنشین است، اکنون به جای خود ناپیداست و آنچه که کهنه و بی‌فایده شده، فقط سر و صدایش باقی مانده است.
آنچ با معنیست خود پیدا شود
وانچ پوسیده‌ست او رسوا شود
هوش مصنوعی: چیزهایی که ارزش و معنا دارند، خودشان را نشان می‌دهند و آنچه که بی‌ارزش و کهنه است، رسوا و نمایان می‌شود.
رو بمعنی کوش ای صورت‌پرست
زانک معنی بر تن صورت‌ پُرست
هوش مصنوعی: به چهره‌پرستان بگویید که تلاش کنند، زیرا حقیقت و معنا فراتر از ظواهر و شکل‌ ظاهر است.
همنشین اهل معنی باش تا
هم عطا یابی و هم باشی فتی
هوش مصنوعی: با افرادی که به عمق معنا و آگاهی رسیده‌اند، دوستی کن تا هم خودت از نعمت‌های آنها بهره‌مند شوی و هم به سعادتی بزرگ نایل شوی.
جان بی‌معنی درین تن بی‌خلاف
هست همچون تیغ چوبین در غلاف
هوش مصنوعی: زندگی بدون معنا در این جسم بی‌اختیار وجود دارد، مانند یک تیغ چوبین که در غلافش قرار دارد و فاقد کارایی است.
تا غلاف اندر بود باقیمتست
چون برون شد سوختن را آلتست
هوش مصنوعی: تا زمانی که چیزی در پوشش و حفاظ خود قرار دارد، ارزشمند است، اما همین که از آن خارج شود، تبدیل به وسیله‌ای برای سوزاندن می‌شود.
تیغ چوبین را مبر در کارزار
بنگر اول تا نگردد کار زار
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، پیش از اینکه به تیغ چوبی حمله کنی، ابتدا دقت کن تا کار به درستی پیش برود.
گر بود چوبین برو دیگر طلب
ور بود الماس پیش آ با طرب
هوش مصنوعی: اگر چیزهایی که داری چوبی است، دیگر به دنبال آن نرو، اما اگر الماس در دست داری، بیاید و با شادی به سراغش برو.
تیغ در زرادخانهٔ اولیاست
دیدن ایشان شما را کیمیاست
هوش مصنوعی: دیدن شخصیت‌های بزرگ و اولیا مانند کشف گنجی ارزشمند است که در دل یک زره‌خانه پنهان شده است.
جمله دانایان همین گفته همین
هست دانا رحمة للعالمین
هوش مصنوعی: تمامی اهل علم و دانش بر این باور هستند که این سخن حقیقت دارد. دانا به عنوان منبع رحمت برای همه موجودات شناخته می‌شود.
گر اناری می‌خری خندان بخر
تا دهد خنده ز دانهٔ او خبر
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی اناری بخری، اناری را انتخاب کن که خوشحال و سرزنده باشد، زیرا این انار به تو می‌گوید که دانه‌هایش هم خوب و خوشمزه هستند.
ای مبارک خنده‌اش کو از دهان
می‌نماید دل چو دُر از دُرج جان
هوش مصنوعی: خنده‌ی زیبا و دلنشین او، همچون دُر درون جواهری گرانبها، نشان‌دهنده‌ی شادی و سرزندگی اش است.
نامبارک خندهٔ آن لاله بود
کز دهان او سیاهی دل نمود
هوش مصنوعی: خندهٔ آن لاله، که خوشایند نیست، باعث شد که darkness در دلها بوجود آید.
نارِ خندان باغ را خندان کند
صحبت مردانت از مردان کند
هوش مصنوعی: گل‌های باغ با لبخند خود سرزندگی را به باغ می‌بخشند و گفت‌وگوهای مردان با یکدیگر، بر روحیه و رفتار دیگران نیز تأثیر مثبت می‌گذارد.
گر تو سنگ صخره و مرمر شوی
چون به صاحب دل رسی گوهر شوی
هوش مصنوعی: اگر تو به سختی و استحکام سنگ و مرمر هم باشی، وقتی به دل کسی که صاحب احساس و محبت است برسی، مانند گوهری ارزشمند و زیبا خواهی شد.
مهر پاکان درمیان جان نشان
دل مده الا به مهر دلخوشان
هوش مصنوعی: عشق و محبت واقعی را فقط از دل افراد خوشحال و شاداب بپذیر و به کسی که پاک و بی‌آلایش است، دل نشان نده.
کوی نومیدی مرو اومیدهاست
سوی تاریکی مرو خورشیدهاست
هوش مصنوعی: به جایی نرو که امیدی در آن نیست، زیرا امیدها به سوی روشنی و روشنایی می‌رسند.
دل ترا در کوی اهل دل کشد
تن ترا در حبس آب و گل کشد
هوش مصنوعی: دل تو را به سوی راه و روش عاشقان می‌برد، اما جسم تو در قید و بند مادیات و دنیای خاکی گرفتار است.
هین غذای دل بده از همدلی
رو بجو اقبال را از مقبلی
هوش مصنوعی: بشتاب و دل را با دوستی سیراب کن و از نیروی همدلی، خوشبختی را از کسی که در نزدیکی‌ات است، جستجو کن.

خوانش ها

بخش ۳۴ - منازعت امرا در ولی عهدی به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
بخش ۳۴ - منازعت امرا در ولی عهدی به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/08/28 03:10
امین کیخا

صخره به برابر فارسی اش خیلی می ماند ( خرسنگ) . مر مر به فارسی ارژن است .

1392/08/28 03:10
امین کیخا

زراد خانه به فارسی زینستان هم می شود ، استان الأنبار عراق به این دلیل نامش الأنبار بوده که زینستان سپاه ایران بوده است .

1396/03/17 08:06

جهت خوانش صحیح و بهتر، پیشنهاد می شود،
در بیت 4، "بد" به "بُد"
در بیت 9، "چپ" به "چپّ"
در بیت 10، "کشته" به "کِشته"
در بیت 25، "خندهء" به "خنده ای"
تغییر یابد.

1396/03/17 08:06

جوزها بشکست و آن کان مغز داشت
بعد کشتن روح پاک نغز داشت
شباهت زیادی بین گردو (پوست و مغز آن) و سر انسان وجود دارد که به نظرم مولوی در این بیت به آن نظر داشته است.

1396/03/17 08:06

رو بمعنی کوش ای صورت‌پرست
زانک معنی بر تن صورت‌پرست
در این بیت، باز هم جهت خوانش بهتر و آسان تر، لطفا "صورت پرست" در مصرع دوم، به صورت "صورت، پَر است" نگاشته شود. منظور این است که معنی برای تن مانند بال و پر می باشد.

1396/03/17 08:06

همنشین اهل معنی باش تا
هم عطا یابی و هم باشی فتی
همنشینی و مجالست با اهل معنی و دانایان و دانشمندان و علماء که در این بیت به آن تاکید شده، مورد توصیه بزرگان دین نیز می باشد. در دعای ابوحمزه ثمالی، حضرت زین العابدین، علی بن الحسین س خطاب به خدا در علت حال و احوال بد خود چنین سوال می پرسد و می گوید:
...اَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنی مِنْ مَجالِسِ الْعُلَمآءِ فَخَذَلْتَنی...
...یا شاید مرا در مجلس علما، نیافته‌ای پس خوارم کرده‌‌ای...

1396/03/19 12:06

مهر پاکان درمیان جان نشان
دل مده الا به مهر دلخوشان
در قرآن آیات زیادی وجود دارد که شدیداً مومنین را نهی کرده از اینکه غیر خدا، شیاطین، کافرین، و حتی برخی اهل کتاب را ولی خود قرار دهند. آیه زیر به عنوان نمونه آورده شده است:
لَا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَیُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ ﴿آل عمران:28﴾
مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان به دوستی بگیرند و هر که چنین کند در هیچ چیز [او را] از [دوستی] خدا [بهره‏ ای] نیست مگر اینکه از آنان به نوعی تقیه کند و خداوند شما را از [عقوبت] خود می‏ ترساند و بازگشت [همه] به سوی خداست (28)
اگرچه بنظر می رسد طیف معنایی ولایت، گستره است و از محبت و دوستی تا رهبری و امامت و حتی عبادت را می تواند شامل شود.

1396/04/22 13:06
نادر..

حامد عزیز..
ضمن سپاس از مطالبی که نوشته و به اشتراک گذاشته اید، در مورد نوشته آخرتان گله کوچکی داشتم و نوشتم .. اما پس از بازبینی، درج نگردید..
راه ارتباطی دیگری با شما دوست عزیز نیافتم..

1396/04/03 09:07

نادر جان
سلام
از لطف شما سپاس گزارم و بسیار خوشحال خواهم شد که نظر/گله شما را دریافت کنم. از گنجور عزیز خواهشمندم که نوشته شما را در صورت امکان نمایش دهد. یا اینکه ایمیل تان را بفرمایید تا خدمت تان تماس بگیرم.
پیروز باشید.

1396/04/03 18:07
نادر..

بزرگوارید حامد جان.. با کمال میل در خدمت دوستان عزیز هستم:
nader_tavaz@yahoo.com

1397/11/08 01:02
کتایون فرهادی

شرح و تفسیر بیت 696
یک امیری زان امیران ، پیش رفت / پیش آن قوم وفااندیش رفت
یکی از امیران برخاست و پیش رفت و نزد آن قوم وفادار رفت .
شرح و تفسیر بیت 697
گفت : اینک نایب آن مرد ، من / نایب عیسی ، منم اندر زمن
آن امیر گفت : اینک من جانشین آن وزیر هستم و در حال حاضر نایب عیسی (ع) منم . [ زمن به معنی زمان و دوران است و نشان می دهد در هر دوره ای باید ولی خاص باشد که مردم را ارشاد کند ] .
شرح و تفسیر بیت 698
اینک این طومار ، برهان من است ، کین نیابت بعد از او ، آن من است
اکنون این طومار دلیل و حجتی بر حقانیت و زعامت من است و این همان طوماری است که وزیر به من داده است . پس منم جانشین بر حق او .
شرح و تفسیر بیت 699
آن امیر دیگر آمد از کمین / دعوی او در خلافت ، بد همین
پیشوای دیگری از عیسویان از جایگاه خود بیرون آمد و ادعائی نظیر ادعای آن شخص کرد .
شرح و تفسیر بیت 700
از بغل او نیز طوماری نمود / تا برآمد هر دو را خشم جهود
او نیز از پهلویش طوماری بیرون آورد و به مردم نشان داد و این تعدد ادعا باعث شد که هر دو پیشوا بر یکدیگر سخت خشمگین شوند .
شرح و تفسیر بیت 701
آن امیران دگر ، یک یک قطار / بر کشیده ، تیغ های آبدار
پیشوایان دیگر عیسویان نیز یکایک صف کشیدند و همین ادعا را کردند و طومار خود را به رخ دیگری کشیدند و چون سخت به خشم آمدند شمشیرهای تیز را بر ضد یکدیگر برآهیختند .
شرح و تفسیر بیت 702
هر یکی را تیغ و طوماری به دست / در هم افتادند چون پیلان مست
در دست هر کدامشان تیغ و طوماری بود و مانند فیلان مست و وحشی به جان هم افتادند .
شرح و تفسیر بیت 703
صد هزاران مرد ترسا کشته شد / تا ز سرهای بریده پشته شد
صد هزار مرد عیسوی در این جنگ کشته شدند بطوریکه از سرهای بریده تلی بوجود آمد .
شرح و تفسیر بیت 704
خون روان شد همچو سیل از چپ و راست / کوه کوه اندر هوا ، زین گرد خاست
خون کشته شدگان از چپ و راست و از هر سو مانند سیل روان شد و بر اثر این جنگ هولناک گرد و غبار غلیظی چون کوه به هوا خاست .
شرح و تفسیر بیت 705
تخم های فتنه ها ، کو کشته بود / آفت سرهای ایشان گشته بود
بذرهای فتنه و آشوبی که وزیر مکار کاشته بود بلای جان پیشوایان عیسوی شد و در نتیجه سرهای بسیاری به باد رفت .
شرح و تفسیر بیت 706
جوزها بشکست و ، کان هم مغز داشت / بعد کشتن ، روح پاک نغز داشت
جسد کشته شدگان مانند گردو (جوز) بود و چون شکسته شد آنکه دارای ایمان بود دارای روح لطیف و پاکی بود .
– روح انسانی هر گاه در این نشاة محسوسه به صفات نیک متصف شود و به کمال معنوی رسد مطابق عقیده حکما به سعادت ابدی نائل آید و اگر به اوصاف بد و زشت متصف گردد به شقاوتی جاودانه دچار آید بنابراین مرگ آزمایشی است که پرده از اعمال و احوال نیکان و بدان بر می دارد . پس “گردوی مغزدار” تمثیل است برای حال نیکان و “شکستن گردو” کنایه از مرگ و در هم شکسته شدن کالبد عنصری است . نیکلسون می گوید “جوز پر مغز” جسم موحد است . آنگاه که پوست جوز بشکند محتویات آن آشکار می آید . به همین روش وقتی که مرگ جسم موحد را در هم می شکند . روح او را پالوده و مبرا می یابی زیرا که به نور معرفت ، ایمان و عشق منور می شود و اتحاد ذاتی آن باحق تحقق می یابد . بجز این ، روح به هیچ کار نمی آید .
شرح و تفسیر بیت 707
کشتن و مردن که بر نقش تن است / چون انار و سیب را بشکستن است
مردن و کشته شدن که بر بدن عارض می شود در مثل مانند فشردن انار و سیب است یعنی همانطور که با فشردن انار و سیب عصاره آن آشکار می شود با مرگ و درهم شکسته شدن قفس تن ، احوال درونی و اسرار باطنی انسان آشکار می شود .
شرح و تفسیر بیت 708
آنچه شیرین است ، آن شد ناردانگ / و آنکه پوسیده است ، نبود غیر بانگ
آنکس که باطنی شیرین داشته و به زیور کمالات اخلاقی و مکارم معنوی آراسته باشد مانند انار شیرین و پرفایده خواهد بود و مقبول حق و حق باوران . و اما کسی که باطنی سیاه و تباه داشته باشد مانند انار پوک و فاسد فقط صدائی دارد و لاغیر .
شرح و تفسیر بیت 709
آنچه با معنی است ، خود پیدا شود / و آنچه پوسیده است ، آن رسوا شود
آنکه دارای معنویت است پس از مرگ حقیقت باطنی او آشکار گردد و به سعادت جاودانه رسد و آنکه از معنویت خالی باشد به رسوائی و شقاوت ابدی دچار آید .
شرح و تفسیر بیت 710
رو به معنی کوش ای صورت پرست / ز آنکه معنی ، بر تن صورت ، پرست
ای صورت پرست برو و برای دستیابی به معنا کوشش کن زیرا که معنا برای کالبد آدمی مانند پر و بال است برای پرنده ، همانطور که پرنده بدون پر وبال قادر به پرواز نیست . کالبد آدمی بدون پرنده جان ، قادر به پرواز نخواهد بود .
شرح و تفسیر بیت 711
همنشین اهل معنی باش تا / هم عطا یابی و ، هم باشی فتی
با اهل معنا همنشینی کن تا به برکت این همنشینی ، هم به عطای معنوی آنان دست یابی و هم جوانمرد و با فتوت شوی .
– فتی به معنی جوانمرد و با فتوت و جمع آن فتیان است . یکی از مباحث جالب تصوف ایران ، مرام جوانمردی است که آن را به عربی فتوت گویند . این آیین نیز از مانویان تاثیر گرفته است . لوطی ، داش مشدی و داش از همین مرام ریشه گرفته است . این آیین و مرام موثرترین راه جلب عامه مردم بوده است . آیین فتوت یا جوانمردی یکی از سنن صاحبدلان و عارفان است که علاوه بر جنبه روحی و باطنی ، جنبه های اجتماعی و تعاون و دستگیری از مساکین را نیز دارد . جوانمرد راستین کسی است که از هوی و هوس ، خودپرستی و خودبینی گذشته باشد .
شرح و تفسیر بیت 712
جان بی معنی در این تن ، بی خلاف / هست همچون تیغ چوبین ، در غلاف
جانی که فاقد معنویت است بی گمان در این کالبد جسمانی مانند شمشیر چوبینی است که در نیام باشد . [ مولانا تمثیل تیغ چوبین را در دفتر پنجم از بیت 3591 به بعد در توصیف روح کمال نایافته ای بکار برده که هنوز به ولادت روحانی نرسیده است ] .
شرح و تفسیر بیت 713
تا غلاف ، اندر بود ، با قیمت است / چون برون شد ، سوختن را آلت است
مادام که شمشیر چوبین در نیام است به نظر ارزشمند می آید و چون از نیام بدر آید تنها به درد سوزاندن می خورد . [ تمثیل “شمشیر چوبین در غلاف” تمثیلی است که مولانا برای اهل نفاق که یکی مصادیق آن ، وزیر عیسوی کش بود . همانطور که شمشیر چوبین ابزار بازی کودکان است و به درد عرصه کارزار نمی خورد . روح اهل نفاق نیز ابزار بی ارزشی است که در عرصه حقیقت بکار نیاید .
شرح و تفسیر بیت 714
تیغ چوبین را مبر در کارزار / بنگر اول ، تا نگردد کار ، زار
شمشیر چوبین را به آوردگاه مبر و پیش از رفتن به میدان جنگ به شمشیرت نگاه کن تا کارت زار نشود .
شرح و تفسیر بیت 715
گر بود چوبین ، برو دیگر طلب / ور بود الماس ، پیش آ با طرب
اگر در این جهان روح و روانی چوبین و فاقد نشاط معنوی داری برو روح دیگری طلب کن که واجد کمال باشد و اگر روحت الماسین است با نشاط و شادی پیش آ . [ “دیگر طلبیدن” در اینجا کنایه از تکمیل کردن روح و آراستن آن به زیور کمالات است ] .
شرح و تفسیر بیت 716
تیغ در زرادخانه اولیاست / دیدن ایشان ، شما را کیمیاست
شمشیر تیز و درخشان در نزد اولیاءالله است یعنی حقیقت و کمال معنا در قلب اولیاءالله است و دیدار و مصاحبت آنان مانند کیمیاست . یعنی وجود کامل آنها وجود ناقص شما را کمال می بخشد . [ از این بیت به بعد اهمیت مصاحبت با پیران راه دان و کسب فیض از محضر آنان مورد تصریح واقع شده است و این از مبانی مکتب مولاناست که سلوک باید تحت عنایت مرشد و هادی راستین باشد . آنان با کیمیای معنا ، مس وجود طالبان را به طلای ناب کمال مبدل می سازند ] .
شرح و تفسیر بیت 717
جمله دانایان همین گفته ، همین / هست دانا را رحمة للعالمین
همه فرزانگان جهان همین سخن را گفته اند و این دانایان برای همه جهانیان رحمت و برکت هستند . [ در آیه 107 سوره انبیا آمده است ” و ما تو را (ای پیامبر) نفرستادیم مگر آنکه برای جهانیان رحمتی باشی . صوفیان عقیده دارند که هادیان الهی ، رحمت و عطیه آسمانی هستند زیرا مردم را از شر نفس اماره و خودبینی می رهانند ] .
شرح و تفسیر بیت 718
گر اناری می خری ، خندان بخر / تا دهد خنده ز دانه او خبر
برای مثال اگر اناری می خری ، اناری بخر که خندان باشد یعنی اناری که از غایت رسیدگی پوستش شکافته و خنده آن دانه هایش را آشکار کند . [ انار در اینجا تمثیلی است برای عارف راهبر که وقتی دهان به سخن می گشاید کلمات زیبا و نورانی اش حکایت از باطن تابناک او می کند ] .
شرح و تفسیر بیت 719
ای مبارک خنده اش ، کو از دهان / می نماید دل ، چو در از درج جان
فرخنده بادا خنده آن انار ، مبارک باد کلام آن عارفی که مروارید اسرار را از صندوقجه دلش نشان می دهد و سالکان را به حقایق عرفانی می رساند .
شرح و تفسیر بیت 720
نامبارک ، خنده آن لاله بود / کز دهان او ، سیاهی دل نمود
اما نامبارک است خنده لاله ، یعنی سخنان مرشد نمایان فریبکار مبارک نیست و گفتارشان بر سیاهی دلشان دلالت می کند .
شرح و تفسیر بیت 721
نار خندان ، باغ را خندان کند / صحبت مردانت ، از مردان کند
انار خندان و رسیده باغ را خندان و با نشاط می کند و همنشینی با پیران حقیقت ، تو را در شمار حقیقت باوران درمی آورد .
شرح و تفسیر بیت 722
گر تو سنگ صخره و مرمر شوی /چون به صاحبدل رسی ، گوهر شوی
اگر تو در سختی و عدم انعطاف و استعداد مانند سنگ خارا و سنگ مرمر باشی . همینکه به عارفان صاحبدل برسی و با آنان مصاحبت کنی سنگ بی فرهنگ وجود ترا به گوهر معنا بدل کنند .
شرح و تفسیر بیت 723
مهر پاکان در میان جان ، نشان / دل مده الا به مهر دلخوشان
ای طالب حقیقت ، دوستی و محبت پاکان را در میان جانت قرار ده . دل مده مگر به دوستی و مهر دلخوشان .
شرح و تفسیر بیت 724
کوی نومیدی مرو ، امیدهاست / سوی تاریکی مرو ، خورشیدهاست
به محله ناامیدی نرو زیرا که امیدهائی وجود دارد یعنی نومید مشو که حضرت پروردگار الطاف خفیه بی شمار دارد و به طرف تاریکی ها مرو که خورشیدهای ولایت و هدایت اولیاءالله وجود دارد و سالکان را هدایت می کند .
شرح و تفسیر بیت 725
دل تو را در کوی اهل دل کشد / تن تو را در حبس آب و گل کشد
دل تو را به کوی صاحبدلان می برد ولی تن و امور نفسانی ، تو را در زندان آب و گل حبس می کند . [ اگر تابع دل شوی بر اثر همنشینی با صاحبدلان به دولت معنوی و ابدی خواهی رسید و اگر شیفته فرمانروایی تن و نفسانیات شوی در زندان آب و گل خوار و ذلیل خواهی شد ] .
شرح و تفسیر بیت 726
هین غذای دل بده از همدلی / رو بجو اقبال را از مقبلی
به هوش باش که از همدلی و وحدت به دل و جانت غذا دهی و جویا باش که از کسانی که به اقبال حقیقی دست یافته اند اقبال حقیقی را به دست آوری

1400/10/15 18:01
نواب قلی پور

❤🙏

1399/04/20 10:07
مسلم فلاح

با عرض ادب
یک توضیح در مورد رحمه للعالمین بودن پیامبر در ارتباط با شرح بیت 717 توسط استاد فرهاد:
معنی آیه 107 انبیا این نیست که پیامبر برای جهانیان رحمت است.بلکه معنی اش این است که که ما پیامبر را نفرستادیم مگر ازروی رحمت خودمان .یعنی اگر نمیفرستادیم کسی نمیتوانست ما را بازخواست کند وبه کسی نیز بدهکار نبودیم اگر فرستادیم از روی رحمت بوده است
مفاهیم آیات 56 قصص،3و99 یونس،272 بقره ،35 انعام و86و87 اسرا ،31 رعد وسایر آیات مشابه به این موضوع دلالت دارند.

1402/03/31 18:05
بنده خدا

بسیار زیبا

1402/10/18 01:01
در سکوت

مثنوی را "در سکوت" بشنوید:

پیوند به وبگاه بیرونی