گنجور

بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم

من چنان مردم که بر خونی خویش
نوش لطف من نشد در قهر نیش
گفت پیغامبر به گوش چاکرم
کو برد روزی ز گردن این سرم
کرد آگه آن رسول از وحی دوست
که هلاکم عاقبت بر دست اوست
او همی‌گوید بکش پیشین مرا
تا نیاید از من این منکر خطا
من همی‌گویم چو مرگ من ز تست
با قضا من چون توانم حیله جست
او همی‌افتد به پیشم کای کریم
مر مرا کن از برای حق دو نیم
تا نه آید بر من این انجام بد
تا نسوزد جان من بر جان خود
من همی گویم برو جف القلم
زان قلم بس سرنگون گردد علم
هیچ بغضی نیست در جانم ز تو
زانک این را من نمی‌دانم ز تو
آلت حقی تو فاعل دست حق
چون زنم بر آلت حق طعن و دق
گفت او پس آن قصاص از بهر چیست
گفت هم از حق و آن سر خفیست
گر کند بر فعل خود او اعتراض
ز اعتراض خود برویاند ریاض
اعتراض او را رسد بر فعل خود
زانک در قهرست و در لطف او احد
اندرین شهر حوادث میر اوست
در ممالک مالک تدبیر اوست
آلت خود را اگر او بشکند
آن شکسته گشته را نیکو کند
رمز ننسخ آیة او ننسها
نات خیرا در عقب می‌دان مها
هر شریعت را که حق منسوخ کرد
او گیا برد و عوض آورد ورد
شب کند منسوخ شغل روز را
بین جمادی خرد افروز را
باز شب منسوخ شد از نور روز
تا جمادی سوخت زان آتش‌فروز
گرچه ظلمت آمد آن نوم و سبات
نه درون ظلمتست آب حیات
نه در آن ظلمت خردها تازه شد
سکته‌ای سرمایهٔ آوازه شد
که ز ضدها ضدها آمد پدید
در سویدا روشنایی آفرید
جنگ پیغامبر مدار صلح شد
صلح این آخر زمان زان جنگ بد
صد هزاران سر برید آن دلستان
تا امان یابد سر اهل جهان
باغبان زان می‌برد شاخ مضر
تا بیابد نخل قامتها و بر
می‌کند از باغ دانا آن حشیش
تا نماید باغ و میوه خرمیش
می‌کند دندان بد را آن طبیب
تا رهد از درد و بیماری حبیب
پس زیادتها درون نقصهاست
مر شهیدان را حیات اندر فناست
چون بریده گشت حلق رزق‌خوار
یرزقون فرحین شد گوار
حلق حیوان چون بریده شد بعدل
حلق انسان رست و افزونید فضل
حلق انسان چون ببرد هین ببین
تا چه زاید کن قیاس آن برین
حلق ثالث زاید و تیمار او
شربت حق باشد و انوار او
حلق ببریده خورد شربت ولی
حلق از لا رسته مرده در بلی
بس کن ای دون‌همت کوته‌بنان
تا کیت باشد حیات جان به نان
زان نداری میوه‌ای مانند بید
کآبرو بردی پی نان سپید
گر ندارد صبر زین نان جان حس
کیمیا را گیر و زر گردان تو مس
جامه‌شویی کرد خواهی ای فلان
رو مگردان از محلهٔ گازران
گرچه نان بشکست مر روزهٔ ترا
در شکسته‌بند پیچ و برتر آ
چون شکسته‌بند آمد دست او
پس رفو باشد یقین اشکست او
گر تو آن را بشکنی گوید بیا
تو درستش کن نداری دست و پا
پس شکستن حق او باشد که او
مر شکسته گشته را داند رفو
آنک داند دوخت او داند درید
هر چه را بفروخت نیکوتر خرید
خانه را ویران کند زیر و زبر
پس بیک ساعت کند معمورتر
گر یکی سر را ببرد از بدن
صد هزاران سر بر آرد در زمن
گر نفرمودی قصاصی بر جنات
یا نگفتی فی القصاص آمد حیات
خود که را زهره بدی تا او ز خود
بر اسیر حکم حق تیغی زند
زانک داند هر که چشمش را گشود
کان کشنده سخرهٔ تقدیر بود
هر که را آن حکم بر سر آمدی
بر سر فرزند هم تیغی زدی
رو بترس و طعنه کم زن بر بدان
پیش دام حکم عجز خود بدان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من چنان مردم که بر خونی خویش
نوش لطف من نشد در قهر نیش
هوش مصنوعی: من به قدری دردمند و غمگینم که حتی خون خودم هم شایسته‌ی محبت و لطف من نبود و در زمان قهر و خشم، تنها آزار و زخم بر من نازل شد.
گفت پیغامبر به گوش چاکرم
کو برد روزی ز گردن این سرم
هوش مصنوعی: پیامبر به من گفت که گوش کن، شاید روزی چیزی از این سرم به گوش کسی برسد.
کرد آگه آن رسول از وحی دوست
که هلاکم عاقبت بر دست اوست
هوش مصنوعی: پیامبر از وحی الهی آگاه بود و متوجه شد که سرانجام، دست سرنوشت او تعیین‌کننده‌ی سرنوشت من است و من به خاطر او آسیب می‌بینم.
او همی‌گوید بکش پیشین مرا
تا نیاید از من این منکر خطا
هوش مصنوعی: او می‌گوید مرا به جلو ببر تا این اشتباهات از من دیگر بروز نکند.
من همی‌گویم چو مرگ من ز تست
با قضا من چون توانم حیله جست
هوش مصنوعی: من می‌گویم وقتی که مرگ من از توست، با سرنوشت چگونه می‌توانم چاره‌ای بسازم؟
او همی‌افتد به پیشم کای کریم
مر مرا کن از برای حق دو نیم
هوش مصنوعی: او به پیش من می‌آید و می‌گوید: ای کریم، برای من به خاطر خدا دو نیمه کن.
تا نه آید بر من این انجام بد
تا نسوزد جان من بر جان خود
هوش مصنوعی: تا زمانی که این سرنوشت بر من نرسیده، امیدوارم که جان من بر جان خودم آسیب نرساند.
من همی گویم برو جف القلم
زان قلم بس سرنگون گردد علم
هوش مصنوعی: من می‌گویم بروند و قلم را دور بیندازند، زیرا از این قلم علم به زیر می‌افتد و نابود می‌شود.
هیچ بغضی نیست در جانم ز تو
زانک این را من نمی‌دانم ز تو
هوش مصنوعی: درون من هیچ کینه و دلیلی وجود ندارد که از تو برآید، زیرا من واقعاً نمی‌دانم چه چیز باعث این احساسات شده است.
آلت حقی تو فاعل دست حق
چون زنم بر آلت حق طعن و دق
هوش مصنوعی: هرگاه من به وسیله‌ای که در دست دارم، به قدرت و اراده الهی اشاره می‌کنم و بر آن خرده می‌گیرم یا انتقاد می‌کنم، در واقع از قدرت و حکمت او انتقاد کرده‌ام.
گفت او پس آن قصاص از بهر چیست
گفت هم از حق و آن سر خفیست
هوش مصنوعی: او پرسید که چرا این قصاص را انجام می‌دهند، و پاسخ داد که این کار به خاطر حق است و دلیل آن پنهان و درونی می‌باشد.
گر کند بر فعل خود او اعتراض
ز اعتراض خود برویاند ریاض
هوش مصنوعی: اگر او به کارهای خود اعتراض کند، از آن اعتراض حسی به وجود می‌آید که می‌تواند سبب رشد و پرورش شود.
اعتراض او را رسد بر فعل خود
زانک در قهرست و در لطف او احد
هوش مصنوعی: اعتراض او به عمل خود می‌رسد، چون در خشم و لطف او هیچ کس نیست.
اندرین شهر حوادث میر اوست
در ممالک مالک تدبیر اوست
هوش مصنوعی: در این شهر، وقایع و حوادث تحت فرمان اوست و در سرزمین‌ها، مالکیت و تدبیر او حاکم است.
آلت خود را اگر او بشکند
آن شکسته گشته را نیکو کند
هوش مصنوعی: اگر کسی سرنوشت یا موقعیتی را که در آن قرار دارد، خراب کند، می‌تواند راهی پیدا کند تا آن وضعیت را به خوبی و بهبود بخشد.
رمز ننسخ آیة او ننسها
نات خیرا در عقب می‌دان مها
هوش مصنوعی: اگر چیزی را فراموش کنیم یا آن را تغییر دهیم، خداوند بهتر از آن را ارائه می‌دهد.
هر شریعت را که حق منسوخ کرد
او گیا برد و عوض آورد ورد
هوش مصنوعی: هر دینی که به حقیقت باطل شده و از اعتبار افتاده است، او (حضرت محمد) دینی جدید و جایگزین به ارمغان آورد.
شب کند منسوخ شغل روز را
بین جمادی خرد افروز را
هوش مصنوعی: شب کارهای روز را بی‌اعتبار می‌کند، اما در میانه‌ی یخ و خواب، خردی روشن و تابناک وجود دارد.
باز شب منسوخ شد از نور روز
تا جمادی سوخت زان آتش‌فروز
هوش مصنوعی: شب به پایان رسید و نور روز به درخشید، و در اثر آن، تمام چیزهای بی‌جان و سرد نیز از آن آتش روشن‌کننده دچار تغییر و تحول شدند.
گرچه ظلمت آمد آن نوم و سبات
نه درون ظلمتست آب حیات
هوش مصنوعی: اگرچه تاریکی و خواب آلودگی به وجود می‌آید، اما در دل این تاریکی، آب حیات نهفته است.
نه در آن ظلمت خردها تازه شد
سکته‌ای سرمایهٔ آوازه شد
هوش مصنوعی: در آن تاریکی، ذهن‌ها تازه نمی‌شوند و یک ضربه‌ مغزی، به شهرتی بدل می‌شود.
که ز ضدها ضدها آمد پدید
در سویدا روشنایی آفرید
هوش مصنوعی: از تضادها و مخالفت‌ها،‌ چیزهای جدیدی به وجود می‌آید و در تاریکی، روشنی و نور را خلق می‌کند.
جنگ پیغامبر مدار صلح شد
صلح این آخر زمان زان جنگ بد
هوش مصنوعی: در این زمانه‌ی آخر، پیامبر به عنوان نماد صلح شناخته شده و درگیری‌ها، نه تنها صلح را به ارمغان نیاورده، بلکه باعث بروز مشکلات و دشواری‌هایی شده است.
صد هزاران سر برید آن دلستان
تا امان یابد سر اهل جهان
هوش مصنوعی: دلبر زیبا و دلنشینی که برای آرامش خود، جان‌های بسیاری را فدای خودش کرده است، تا این که دیگران در امان باشند.
باغبان زان می‌برد شاخ مضر
تا بیابد نخل قامتها و بر
هوش مصنوعی: باغبان به خاطر مضر بودن برخی شاخ و برگ‌ها آنها را می‌برد تا بتواند درختان بلندتر و زیباتر را پرورش دهد.
می‌کند از باغ دانا آن حشیش
تا نماید باغ و میوه خرمیش
هوش مصنوعی: از باغ دانا، گیاه کوچک و بی‌ارزشی را می‌چیند تا زیبایی و شکوه باغ و میوه‌های خوشمزه‌اش را نشان دهد.
می‌کند دندان بد را آن طبیب
تا رهد از درد و بیماری حبیب
هوش مصنوعی: دندان خراب را آن پزشک می‌کشد تا محبوبش از درد و بیماری رهایی یابد.
پس زیادتها درون نقصهاست
مر شهیدان را حیات اندر فناست
هوش مصنوعی: در واقع، بسیاری از چیزهای اضافه و اضافی در درون نقص‌ها و کمبودها وجود دارد. این نشان می‌دهد که زندگی شهیدان در واقع در میان فانی بودن و از دست رفتن است.
چون بریده گشت حلق رزق‌خوار
یرزقون فرحین شد گوار
هوش مصنوعی: وقتی که روزیِ شخصی قطع می‌شود، آن روزی‌دهندگان خوشحال می‌شوند.
حلق حیوان چون بریده شد بعدل
حلق انسان رست و افزونید فضل
هوش مصنوعی: زمانی که حلقه حیوان بریده شود، حکمت و فضیلت انسان در او رشد کرده و به کمال می‌رسد.
حلق انسان چون ببرد هین ببین
تا چه زاید کن قیاس آن برین
هوش مصنوعی: به محض اینکه حلق انسان بریده شود، نگاهی به آن بینداز و ببین تا چه چیزی از آن به وجود می‌آید. حال می‌توانی این موضوع را با چیزهای دیگر مقایسه کنی.
حلق ثالث زاید و تیمار او
شربت حق باشد و انوار او
هوش مصنوعی: حلقه سوم به وجود می‌آید و مراقبت او مانند نوشیدنی حقیقت است و نورهای او را در بر دارد.
حلق ببریده خورد شربت ولی
حلق از لا رسته مرده در بلی
هوش مصنوعی: اگرچه گلو بریده است و شربت می‌نوشد، اما گلو از زندگی رسته و مرده است.
بس کن ای دون‌همت کوته‌بنان
تا کیت باشد حیات جان به نان
هوش مصنوعی: بس کن ای کسی که همت تو پایین است، تا کی می‌خواهی زندگی‌ات به نان و خوراک محدود باشد؟
زان نداری میوه‌ای مانند بید
کآبرو بردی پی نان سپید
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که اگر در زندگی به دنبال برطرف کردن نیازهای اولیه و امکانات اولیه نباشی، مانند بید که در کنار آب رشد می‌کند و می‌داند چگونه به زندگی ادامه دهد، به جایی نخواهی رسید. در اینجا، آبرو و تلاش برای به دست آوردن نیازها بر اهمیت کار و کوشش در زندگی تأکید می‌کند.
گر ندارد صبر زین نان جان حس
کیمیا را گیر و زر گردان تو مس
هوش مصنوعی: اگر نمی‌توانی بر نان این دنیای فانی صبر کنی، جان خود را به هنر تبدیل کن و آن را به طلا مبدل ساز.
جامه‌شویی کرد خواهی ای فلان
رو مگردان از محلهٔ گازران
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی پاکت کنی، ای فلان، از محلهٔ گازران دور نشوید.
گرچه نان بشکست مر روزهٔ ترا
در شکسته‌بند پیچ و برتر آ
هوش مصنوعی: هرچند که نان در روزه‌ات خلل ایجاد می‌کند، اما باید از این مشکلات فراتر بروی و بالاتر از آنچه هستی قرار بگیری.
چون شکسته‌بند آمد دست او
پس رفو باشد یقین اشکست او
هوش مصنوعی: زمانی که کسی با مهارت و دقت کار بازسازی و ترمیم را انجام می‌دهد، می‌توان به راحتی فهمید که نشانه‌های آسیب را به خوبی پوشانده و ترمیم کرده است.
گر تو آن را بشکنی گوید بیا
تو درستش کن نداری دست و پا
هوش مصنوعی: اگر تو آن را بشکنی، می‌گوید بیا و خودت درستش کن، چون تو دست و پای لازم برای اصلاحش را نداری.
پس شکستن حق او باشد که او
مر شکسته گشته را داند رفو
هوش مصنوعی: پس می‌توان گفت که شکستن حق او درست نیست، زیرا او کسی را که دچار نقص شده است، به خوبی می‌شناسد و می‌تواند او را ترمیم کند.
آنک داند دوخت او داند درید
هر چه را بفروخت نیکوتر خرید
هوش مصنوعی: کسی که توانایی دوختن دارد، همچنین می‌داند چگونه باید پارچه را پاره کند. هر چیزی که او بفروشد، بهتر از آنچه که خریده است، به نظر می‌رسد.
خانه را ویران کند زیر و زبر
پس بیک ساعت کند معمورتر
هوش مصنوعی: خانه را می‌تواند در یک ساعت به گونه‌ای ویران کند که دوباره آن را آبادتر بسازد.
گر یکی سر را ببرد از بدن
صد هزاران سر بر آرد در زمن
هوش مصنوعی: اگر کسی یک سر را از بدن جدا کند، در همان حال صدها هزار سر دیگر نیز در زمین به وجود می‌آید.
گر نفرمودی قصاصی بر جنات
یا نگفتی فی القصاص آمد حیات
هوش مصنوعی: اگر درباره قصاص چیزی نمی‌فرمودی که در بهشت وجود دارد، یا نمی‌گفتی که در قصاص حیات است، به معنای این است که زندگی و حیات در اجرای عدالت نهفته است.
خود که را زهره بدی تا او ز خود
بر اسیر حکم حق تیغی زند
هوش مصنوعی: کسی که جرأت ندارد، چطور می‌تواند بر دیگران تسلط پیدا کند و با قدرت عدالت را اجرا کند؟
زانک داند هر که چشمش را گشود
کان کشنده سخرهٔ تقدیر بود
هوش مصنوعی: هر کسی که چشمش را باز کند، می‌فهمد که آنچه سرنوشت برایش رقم زده، نشانهٔ قدرت و تاثیر آن سرنوشت است.
هر که را آن حکم بر سر آمدی
بر سر فرزند هم تیغی زدی
هوش مصنوعی: هر کسی که دچار سرنوشتی خاص و سخت شده باشد، همان سرنوشت می‌تواند بر سر فرزندان او نیز بیفتد.
رو بترس و طعنه کم زن بر بدان
پیش دام حکم عجز خود بدان
هوش مصنوعی: از کسانی که بدی می‌کنند، بترس و کمتر به آن‌ها طعنه بزن، زیرا در برابر آن‌ها، نشان‌دهنده ناتوانی خودت هستی.

خوانش ها

بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم به خوانش بامشاد لطف آبادی
بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1389/08/06 15:11
فاضل

بطور کلی شاعر صوفی است و افکار صوفیانه خود را به شعر در آورده است این اشاعر پر از مطالب غلط است بخصوص جریان این که حضرت امیر از ابن ملجم بدش نمی آید و او را آلت حق می داند که در این صورت از هیچ جنایت کاری نمی توان بد گفت. و هر کس دیگری را به زند یا به ناموسش تجاوز کند می تواند بگوید من آلت حق ام با من دشمنی نکن. نتیجه افکار جبری شاعر بهتر از این نمی شود.

1389/12/05 09:03
بلال بحرانی

بیت «زان نداری میوه‌ای مانند بید
کب رو بردی پی نان سپید» به صورت زیر اصلاح می گردد:
زان نداری میوه‌ای مانند بید
کابرو بردی پی نان سپید
(کابرو = مخفف "که آبرو")

1396/09/04 18:12
محمد حافظ کل قران کریم

در تایید فاضل و رد فردی به نام محمد
ای فرزندان آدم در حقیقت ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که عورتهای شما را پوشیده می دارد و [برای شما] زینتی است و[لی] بهترین جامه [لباس] تقوا است این از نشانه‏ های [قدرت] خداست باشد که متذکر شوند (26)
ای فرزندان آدم زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و لباسشان را از ایشان برکند تا عورتهایشان را بر آنان نمایان کند در حقیقت او و قبیله‏ اش شما را از آنجا که آنها را نمی ‏بینید می ‏بینند ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمی ‏آورند (27)
و چون کار زشتی کنند می‏ گویند پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعا خدا به کار زشت فرمان نمی‏ دهد آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت می‏ دهید (28)
بگو پروردگارم به دادگری فرمان داده است و [اینکه] در هر مسجدی روی خود را مستقیم [به سوی قبله] کنید و در حالی که دین خود را برای او خالص گردانیده‏ اید وی را بخوانید همان گونه که شما را پدید آورد [به سوی او] برمی‏ گردید (29)
[در حالی که] گروهی را هدایت نموده و گروهی گمراهی بر آنان ثابت‏ شده است زیرا آنان شیاطین را به جای خدا دوستان [خود] گرفته‏ اند و می ‏پندارند که راه‏یافتگانند (30)
ای فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازی برگیرید و بخورید و بیاشامید و[لی] زیاده‏ روی مکنید که او اسرافکاران را دوست نمی دارد (31)

1396/09/04 18:12
محمد حافظ کل قران کریم

خصوصا در ترجمه دو ایه زیر دقت کنید
ای فرزندان آدم زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و لباسشان را از ایشان برکند تا عورتهایشان را بر آنان نمایان کند در حقیقت او و قبیله‏ اش شما را از آنجا که آنها را نمی ‏بینید می ‏بینند ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمی ‏آورند (27)
و چون کار زشتی کنند می‏ گویند پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعا خدا به کار زشت فرمان نمی‏ دهد آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت می‏ دهید (28)
که شامل دو عبارت 1-"زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد"و 2-"و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعا خدا به کار زشت فرمان نمی‏ دهد آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت می‏ دهید " است

1396/09/04 18:12
محمد حافظ کل قران کریم

در واقع با توجه به ایه 28، این امام علی ع بودند که به فرمان خداوند در مسجد به نماز ایستادند
و این ابن ملجم بود که بر خلاف فرمان خداوند و با پیروی از فتنه شیطان یا نفس خود مانع عبادت امام علی شد و امام را در محراب بر خلاف دستور و رضایت خداوند شهید کرد و اجازه نداد امام به عبادت خالصانه خداوند ادامه دهند.

خدایا به وجاهت امیر المومنین دست ما را بیش از پیشبگیر

1396/09/04 19:12
محمد حافظ کل قران کریم

همچنین در ایه سوره انعام امده است
آنان که شرک آوردند خواهند گفت: اگر خدا می‌خواست ما و پدرانمان مشرک نمی‌شدیم و چیزی را حرام نمی‌کردیم. بدین گفتار، پیشینیان ایشان نیز تکذیب (رسل) کردند تا آنکه طعم عذاب ما را چشیدند. بگو: آیا شما بر این سخن مدرک قطعی دارید تا به ما ارائه دهید؟ همانا شما پیروی جز از خیالات باطل نمی‌کنید و جز به گزافه و دروغ سخن نمی‌گویید. (148)
لذا مشرک شدن اینها به اجبار از خدا نبودهو خداوند به انها اختیار داده.
بله اگر خدا میخواست مشرک نمیشدند اگر خدا میخواست ابن ملجم توان و اراده کشتن امام را نمی داشت
و اگر خدا می‌خواست آنها شرک نمی‌آوردند، و ما تو را نگهبان ایشان نکردیم و تو وکیل آنها نیستی. (107)
اما خداوند میخواهد ما اختیار داشته باشیم و از حتی اینکه پیامبر مردم را بر ایمان اجبار کنند نهی میکند
و اگر پروردگار تو می‏ خواست قطعا هر که در زمین است همه آنها یکسر ایمان می ‏آوردند پس آیا تو مردم را ناگزیر می ‏کنی که بگروند (99)

1396/09/05 04:12

جناب حافظ کل قرآن.
مراد انعام با صدای زبر است یا انعام با زیر؟؟

1396/09/05 11:12
محمد حافظ کل قران کریم

دوستدار عزیز؛ منظور بنده حقیر سوره مبارکه أنعام به فتح همزه بود بحمد الله بنده دقت دارم و کل قرآن را با زیر و زبر و رعایت تمام جزئیات اعراب و تفکیک و تمییز مشابهات آن از حفظ میخوانم و این لطف خداست .
اینکه ترجمه ها را اوردم برای سهولت استفاده و سرعت نتیجه بود.
در واقع با توجه به ایه 28، این امام علی ع بودند که به فرمان خداوند در مسجد به نماز ایستادند
و این ابن ملجم بود که بر خلاف فرمان خداوند و با پیروی از فتنه شیطان یا نفس خود مانع عبادت امام علی شد و امام را در محراب بر خلاف دستور و رضایت خداوند شهید کرد و اجازه نداد امام به عبادت خالصانه خداوند ادامه دهند.
خدایا به وجاهت امیر المومنین دست ما را بیش از پیشبگیر

1396/09/05 11:12
محمد حافظ کل قران کریم

شماره همراه که زنگ بزنیند سوال حفظ از کل قرآن بپرسید: که خیلی دوست دارم
09154775648
بحمد الله بنده موفق به دریافت مدرک تخصصی درجه 3 سازمان تبلیغات در حفظ کل قران کریم شدم.
من حتی یکبارهم مثنوی را که بقول خود او اصل اصول اصول دین! است را نخوانده ام و دست نگرفته ام ولی قرآن کریم را نسخه شفای خود میدانم و می بینید که با آن ثابت میکنم بعضی ابیات مثنوی غلط است کما اینکه علامه جعفری هم می فرمایند غلط های فراوان به جلال الدین گرفته اند.

1396/10/20 12:01
سید

با درود سلام بر مدیران این درگاه اطلاعاتی بسیار مفید و به همه دوستان عزیزی که در اینجا یادداشتی به جا گذاشته اند.
مثنوی به قول دکتر الهی قمشه ای متنی دمکراتیک است و یکی از موضوعات پر مناقشه بحث جبر واختیار است. مولانا خود در آخرین بیت این بخش میگوید:
رو بترس و طعنه کم زن بر بدان
پی اش دام حکم عجز خود بدان
قوانین واحکام الهی عادلانه جاریست. این عدالت حق است که جبر است وبرای برقراری این نظام وجود ضد لازم است وگر نه در عدم حق هیچ نیست و هیچ جبری هم نیست. در دفتر ششم در قصه کودکی که به اسیری سلطان محمود گرفتار شده میگوید:
ای دهنده عقلها فریاد رس
گر نخواهی تو نخواهد هیچکس
هم بگو تو هم تو بشنو هم توباش
ما همه لاشیم با چندین تراش
زین حواله رغبت افزا در سجود
کاهلی جبر مفرست و خمود
اگر مفهوم جبر واختیار را با دقت نگاه کنیم تنها تفاوت در صبر است. که شیطان بر حکم حق صبر نکرد تا حکمت آن را دریابد و ما نیز زمانی که بر حکم حق که حادث در هر لحظه است صبر نکنیم به دام می افتیم و شروع به قضاوت از نفس میکنیم. داستان خضر وموسی بهترین مثال بر این حکایت است. وخدا میداند وبس.

1396/12/02 14:03
محمد حافظ

سلام اقای سید
گفته اید:" این عدالت حق است که جبر است ...."
یا "اگر مفهوم جبر واختیار را با دقت نگاه کنیم تنها تفاوت در صبر است. ....."
روشن نیست شما موافقید یا مخالف و تعریف دقیق شما چیست
چندین شرح باید بر همین کامنت شما نوشته شود تا مقصود شما مشخص شود خیلی مبهم و غیر قابل فهم نوشته اید.
بالاخره شما موافقید با نظر مولوی یا مخالفید اولا
ثانیا منظور شما از ذکر "در عدم حق هیچ کس نیست" و"قصه موسی و خضر""صبر بر حکم حق " چیست چگونه استدلال کرده اید به ارتبازط اینها با بحث جبر و اختیار؟
خیلی غامظ و پیچیده نوشته اید و غیر قابل فهم و کاربرد

1397/03/07 01:06
سید حسین

جناب حافظ
شما حافظی نه مفسر
جهت اطلاعتون گفتم

1398/02/23 09:04

با سلام . حضرت حافظ بر خلاف شما به نظر من، نظر سید بسیار هم قابل فهم بوده و هیچ نکته نامفهومی ندارد . و به نظر هم میاد درست باشه . طبق فرمایش ایشان جبر در مقابل اختیار نیست

1398/09/12 22:12
کمال دانش

باسلام خدمت همه عزیزان و سروران گرامی.
هدف شاعر از به شعر در آوردن برخی داستانها و روایات بیان واقعیتها و اصل ماجرا نیست بلکه هدف او بیان خصیصه های اصلی شخصیت داستان است/هدف مولانا از بیان این داستان این بوده است که می خواهد مهمترین صفات امیرالمومنین را گوشزد بکند،او خواسته بگوید که امیرمومنان بی جهت لقب واقعی کلیم الله را بر خود نگرفته و واقعا شایسته این لقب است/او(مولانا) به بهترین وجه ممکن صفت بخشندگی و عدم علاقه حضرت را به دنیای فانی بیان داشته.
به جرأت می توان گفت از دوره بعد از اسلام تاکنون هیچکس مانند مولانا شخصیت واقعی حضرت علی را تشریح نکرده است.
بنابراین، این حقیر سراپا تقصیر تأکید می کند در اشعار شاعران بخصوص در مثنوی به دنبال اصل ماجرا و چگونگی بیان روایات نباشید.
با تشکر از محمد و سایر عزیزان.
در این شک نکنید که مولانا به درستی واقعیت وجودی خداوند و بندگان صالح او را درک کرد

1399/02/13 01:05
حسین

سلام خدمت دوستان
اگر به این شعر مولوی دقت کنید متوجه می شوید که خود مولوی انسان را موجودی مختار می داند و اختیار انسان نیز تحت اختیار خداوند است. یعنی اختیار خداوند بر این است که انسان موجودی مختار باشد.
آن یکی می‌رفت بالای درخت
می‌فشاند آن میوه را دزدانه سخت
صاحب باغ آمد و گفت ای دنی
از خدا شرمیت کو چه می‌کنی
گفت از باغ خدا بندهٔ خدا
گر خورد خرما که حق کردش عطا
عامیانه چه ملامت می‌کنی
بخل بر خوان خداوند غنی
گفت ای ایبک بیاور آن رسن
تا بگویم من جواب بوالحسن
پس ببستش سخت آن دم بر درخت
می‌زد او بر پشت و ساقش چوب سخت
گفت آخر از خدا شرمی بدار
می‌کشی این بی‌گنه را زار زار
گفت از چوب خدا این بنده‌اش
می‌زند بر پشت دیگر بنده خوش
چوب حق و پشت و پهلو آن او
من غلام و آلت فرمان او
گفت توبه کردم از جبر ای عیار
اختیارست اختیارست اختیار

1399/12/19 16:02
زمانیان

گمان کنم منظور اشعار قبل از ترور ان حضرت بدست ابن ملجم بوده و ان حضرت براساس پیشگویی پیامبر با ابن مجم سخن میگفته
لذا ابن ملجم هنوز گناهی مرتکب نشده که مورد غضب باشد وحضرت علی میفرماید که من کینه ای بابت کار نکرده از تو ندارم

1400/11/17 05:02
الف. دانائی

تحلیل‌هایی که دوستان در حاشیه‌ها برشمردن به‌نوبه‌ی خود جالب بود... این شاعر هم مثل من و شما معصوم، نبی و ... نیست. هست؟!

1401/02/29 23:04
هاله نوحی

سلام قولا من رب رحیم

بهترین پاسخ به قشری گرایان و ظاهربینانی چون آقایان ایکس و ایگرگ که درین حواشی به خیال خام خود ایراد بر مولانا گرفته و سهو سخن او را دریافته‌اند، الحق که همین مصرع خود اوست، که "هرکسی از ظن خود شد یار من"

ضمنا جناب محمد حافظ هم توجه داشته باشد که غامض صحیح است و نه غامظ، که از بهره فراوان وی از علم قرآن بنا به مدعای خودش، چنین خطایی جدا استبعاد دارد.

والسلام

1402/05/28 21:07
مهدی مدرسی

سلام 

الاعمال بالنیات 

یعنی اینکه نیت ها تعیین میکنند که عملی که از ما سر میزند پذیرفته شده یا رد 

لایکلف الله نفسا الا وسعها

یعنی خدا باندازه وسع شما را تکلیف میکند 

ان الله مع الصابرین

یعنی خدا با صابران همنشین است

و

مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ

هیچ مصیبتی در زمین و نه در وجود شما روی نمی‌دهد مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است؛ و این امر برای خدا آسان است

پس در مواجهه با حوادث میتوان راه حق  و درست را پیش گرفت و پیروز ماجرا  بود و یا میتوان راه مقاومت یا ستیزه را پیش گرفت و شکست خورده ی ماجرا بود

همانند ماجرای امام حسین که بنا بر احادیث از آدم( ماجرای جبرئیل و دعای یا قدیم الاحسان بحق الحسین)تا خاتم که حضرت  محمد در بدو تولد حضرت حسین گلوی حسین ع را میبوسند، قرار بود صد درصد در روز عاشورا و در محل کربلا کشته شوند.

امام حسین میتوانست با ناحق بیعت کرده و با دست قضا در روز عاشورا بناچار کشته شود و یا میتوانست راه خدا را پیش گرفته و همه چیزش را در راه حق فدا کرده و شهید شود.

پس نیت ما انسانها همان اختیار ما در مواجهه با جبر مقدر است. 

و همچنین صبر که افضل الاعمال است راهی دیگر در مواجهه با جبر تقدیر 

 

1402/05/28 22:07
مهدی مدرسی

وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ ۖ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَٰذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ ۖ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ ۖ وَنُودُوا أَنْ تِلْکُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

و زنگار هر کینه را از آیینه دل آنان بزداییم و در بهشت بر زیر قصرهایشان نهرها جاری شود و گویند: ستایش خدای را که ما را بر این مقام رهنمایی کرد، که اگر هدایت و لطف الهی نبود ما به خود به این مقام راه نمی‌یافتیم، همانا رسولان خدایمان به حق آمدند (و ما را بر این مقام رهبری کردند). و اهل بهشت را ندا کنند که این است بهشتی که از اعمال صالح شما را به ارث داده‌اند.

آیا مولای متقیان می‌تواند کینه ی شخصی را حمل کند در حالی که در بهشت جایی برای قلب های کینه ورز نیست!

و لکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب لعلکم تتقون

«و برای شما در قصاص حیات و زندگی است‌ای صاحبان خرد، تا شما تقوی پیشه کنید»

کمی تامل لطفا

 

 

 

1402/05/02 15:08
اسماء جوان
از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند در جایی دیگر در بحارالانوار جلد52ص190 پیامبر فرمود : زمانی برسد که از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند ، آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد. در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مومنانشان در میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند ، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند .
1402/05/02 15:08
اسماء جوان
از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند در جایی دیگر در بحارالانوار جلد52ص190 پیامبر فرمود : زمانی برسد که از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند ، آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد. در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مومنانشان در میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند ، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند . قابل توجه حافظان قرآن
1402/05/02 15:08
اسماء جوان
مثنوی باشد چو قرآن مدل عده ای را سود و بعضی را مضل. ما ز قرآن مغز را برداشتیم. پوستش بهر خران بگذاشتیم. حرف قرآن را ندان که ظاهر است. زیر ظاهر باطنی هم قاهر است. زیر آن باطن یکی بطن دگر. که در آن خیره شود نوع بشر. زیر آن باطن یکی بطن سوم. که در او گردد خردها جمله گم. بطن چارم از نبی کس خود ندید. جز نبی بی نظیر بی ندید. الغرض تا هفت بطن ای بوالکرم. رو بجو اندر حدیث محتشم. ان للقرآن ظهرأ و بطنأ و لبطنه بطنأ الی سبعته البطن.
1402/07/05 09:10
کوروش

رمز ننسخ آیة او ننسها

نات خیرا در عقب می‌دان مها

نات خیر چیست ؟

 

1403/10/02 11:01
سعید

با سلام .  نَأۡتِ صیغه متکلم مع الغیر از ماده اتی یاتی به معنی میاوریم .نات خیرا یعنی بهتر از آن را میاوریم .آیه 106 سوره بقره  

مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَایَةٍ أَوۡ نُنسِهَا نَأۡتِ بِخَیۡر مِّنۡهَآ أَوۡ مِثۡلِهَآۗ أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَیٰ کُلِّ شَیۡء قَدِیرٌ .[حکمِ‌] هر آیه‌ای را که [بر اساس مصالح مردم و مقتضای زمان] از میان برداریم یا به تأخیر اندازیم، بهتر از آن یا مانندش را می‌آوریم. آیا ندانسته‌ای که خدا بر هر کاری تواناست‌؟!
1402/07/05 09:10
کوروش

گر ندارد صبر زین نان جان حس

کیمیا را گیر و زر گردان تو مس

 

منظور از کیمیا چیست ؟