بخش ۱۳۰ - در نمد دوختن زن عرب سبوی آب باران را و مهر نهادن بر وی از غایت اعتقاد عرب
مرد گفت آری سبو را سر ببند
هین که این هدیهست ما را سودمند
در نمد در دوز تو این کوزه را
تا گشاید شه به هدیه روزه را
کاین چنین اندر همه آفاق نیست
جز رحیق و مایهی اذواق نیست
زانک ایشان ز آبهای تلخ و شور
دایما پر علتاند و نیمکور
مرغ کاب شور باشد مسکنش
او چه داند جای آب روشنش
ای که اندر چشمهی شورست جات
تو چه دانی شط و جیحون و فرات
ای تو نارسته ازین فانی رباط
تو چه دانی محو و سکر و انبساط
ور بدانی نقلت از آب و جدست
پیش تو این نامها چون ابجدست
ابجد و هوز چه فاش است و پدید
بر همه طفلان و معنی بس بعید
پس سبو برداشت آن مرد عرب
در سفر شد میکشیدش روز و شب
بر سبو لرزان بُد از آفات دهر
هم کشیدش از بیابان تا به شهر
زن مصلا باز کرده از نیاز
رب سلم ورد کرده در نماز
که نگهدار آب ما را از خسان
یا رب آن گوهر بدان دریا رسان
گرچه شویم آگهست و پر فنست
لیک گوهر را هزاران دشمنست
خود چه باشد گوهر آب کوثرست
قطرهای زینست کاصل گوهرست
از دعاهای زن و زاری او
وز غم مرد و گرانباری او
سالم از دزدان و از آسیب سنگ
برد تا دار الخلافه بیدرنگ
دید درگاهی پر از انعامها
اهل حاجت گستریده دامها
دم بدم هر سوی صاحبحاجتی
یافته زان در عطا و خلعتی
بهر گبر و مؤمن و زیبا و زشت
همچو خورشید و مطر نی چون بهشت
دید قومی در نظر آراسته
قوم دیگر منتظر بر خاسته
خاص و عامه از سلیمان تا بمور
زنده گشته چون جهان از نفخ صور
اهل صورت در جواهر بافته
اهل معنی بحر معنی یافته
آنک بی همت چه با همت شده
وانک با همت چه با نعمت شده
بخش ۱۲۹ - هدیه بردن عرب سبوی آب باران از میان بادیه سوی بغداد به امیرالمؤمنین بر پنداشت آنک آنجا هم قحط آبست: گفت زن صدق آن بود کز بود خویشبخش ۱۳۱ - در بیان آنک چنانک گدا عاشق کرمست و عاشق کریم، کرمِ کریم هم عاشق گداست اگر گدا را صبر بیش بود کریم بر در او آید و اگر کریم را صبر بیش بود گدا بر در او آید اما صبر گدا کمال گداست و صبر کریم نقصان اوست: بانگ میآمد که ای طالب بیا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرد گفت آری سبو را سر ببند
هین که این هدیهست ما را سودمند
هوش مصنوعی: مرد گفت: بله، سبوی آب را ببند، زیرا این چیزی است که برای ما مفید خواهد بود.
در نمد در دوز تو این کوزه را
تا گشاید شه به هدیه روزه را
هوش مصنوعی: با دقت و مهارت در کار خود، این کوزه را بساز تا زمانی که پادشاه روزهای را به عنوان هدیه به تو بدهد.
کاین چنین اندر همه آفاق نیست
جز رحیق و مایهی اذواق نیست
هوش مصنوعی: این دنیا جز چیزهای لذتبخش و خوشمزه، چیزی برای ارائه ندارد و در هیچ جای جهان نمیتوان چیزی بهجز این را یافت.
زانک ایشان ز آبهای تلخ و شور
دایما پر علتاند و نیمکور
هوش مصنوعی: زیرا آنها همیشه از آبهای تلخ و شور روانهاند و به نوعی در درک نواقص خود ناتوان هستند.
مرغ کاب شور باشد مسکنش
او چه داند جای آب روشنش
هوش مصنوعی: مرغی که در فضایی بینظم و پرآشوب زندگی میکند، نمیداند کجاست و چگونه میتواند به مکان امن و آرامش بخشی دسترسی پیدا کند.
ای که اندر چشمهی شورست جات
تو چه دانی شط و جیحون و فرات
هوش مصنوعی: ای کسی که در چشمهی شور زندگی میکنی، تو چه میدانی دربارهی رودها و جیحون و فرات؟
ای تو نارسته ازین فانی رباط
تو چه دانی محو و سکر و انبساط
هوش مصنوعی: ای کسی که از این دنیای فانی جدا هستی، چه میدانی از حالتهای مستی و شادی و احساس سرخوشی؟
ور بدانی نقلت از آب و جدست
پیش تو این نامها چون ابجدست
هوش مصنوعی: اگر بدانی، داستان تو از گذشتهات و اصل و نسبت، پیش تو این نامها مانند الفبا هستند.
ابجد و هوز چه فاش است و پدید
بر همه طفلان و معنی بس بعید
هوش مصنوعی: این بیت به این نکته اشاره دارد که الفبای زبان، یک چیز عمومی و شناخته شده برای همه است، اما معانی عمیق و باطن آنها برای بیشتر افراد خاص و دور از دسترس است. به عبارت دیگر، درک عمیق از سخنان و نمادها تنها به چند نفر محدود میشود و برای دیگران ممکن است سخت یا ناشناخته باشد.
پس سبو برداشت آن مرد عرب
در سفر شد میکشیدش روز و شب
هوش مصنوعی: مرد عرب سبویی را برداشت و در راه سفر به حرکت درآمد و روز و شب آن را مستانه حمل میکرد.
بر سبو لرزان بُد از آفات دهر
هم کشیدش از بیابان تا به شهر
هوش مصنوعی: جرم سبو در برابر نابسامانیهای زمانه به حرکت درآمد و آن را از بیابان به شهر منتقل کرد.
زن مصلا باز کرده از نیاز
رب سلم ورد کرده در نماز
هوش مصنوعی: زنی بستر نماز را آماده کرده و با نیاز و طلب، در حال عبادت و دعا است.
که نگهدار آب ما را از خسان
یا رب آن گوهر بدان دریا رسان
هوش مصنوعی: ای خدا، آب ما را از دست کسانی که به ما آسیب میزنند حفظ کن و آن گوهری را که داریم به دریا برسان.
گرچه شویم آگهست و پر فنست
لیک گوهر را هزاران دشمنست
هوش مصنوعی: هرچند که ما از مسائل و فنون آگاهیم، اما گوهر و ارزش واقعی همیشه در معرض خطرهای زیادی قرار دارد.
خود چه باشد گوهر آب کوثرست
قطرهای زینست کاصل گوهرست
هوش مصنوعی: وجود و ارزش انسان چه میزان است؟ او همچون قطرهای از دریای بیکران ذات الهی است، و در واقع جوهر او همانند جوهر آب کوثر، ارزشمند و بینهایت است.
از دعاهای زن و زاری او
وز غم مرد و گرانباری او
هوش مصنوعی: از نالهها و درخواستهای زن و از غم و بار سنگین مرد،
چیزی بر میآید که نشاندهندهی درد و رنجهای عمیق آنهاست.
سالم از دزدان و از آسیب سنگ
برد تا دار الخلافه بیدرنگ
هوش مصنوعی: سالم و بیخطر از دست دزدان و خطرات دیگر به سوی پایتخت حرکت کرد.
دید درگاهی پر از انعامها
اهل حاجت گستریده دامها
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در اینجا به یک دروازهای اشاره شده است که پر از نعمتها و برکتهاست و افرادی که نیاز دارند، میتوانند از آن بهرهمند شوند و از آنجا خواستههای خود را برآورده کنند. در واقع، مکانی است که برای کسانی که به دنبال حمایت و کمک هستند، فراهم شده است.
دم بدم هر سوی صاحبحاجتی
یافته زان در عطا و خلعتی
هوش مصنوعی: هر لحظه، افرادی که به دنبال حاجت و خواستههای خود هستند، از آن در به درون میآیند و از لطف و هدیهای برخوردار میشوند.
بهر گبر و مؤمن و زیبا و زشت
همچو خورشید و مطر نی چون بهشت
هوش مصنوعی: همچنان که خورشید و باران به همه میتابند و به همه میرسند، انسانهای نیک و بد، زیبا و زشت نیز در زندگی به یک اندازه و بدون تبعیض با هم برخورد میشوند.
دید قومی در نظر آراسته
قوم دیگر منتظر بر خاسته
هوش مصنوعی: مردم یک گروه در حال تماشا و مطالعهی زیباییهای خود هستند، در حالی که قوم دیگر منتظر هستند تا توجهشان جلب شود.
خاص و عامه از سلیمان تا بمور
زنده گشته چون جهان از نفخ صور
هوش مصنوعی: همه مردم، از سلیمان تا بقیه، زنده شدهاند انگار که مانند جهان با دمیدن در صور (شیپور) جان گرفتهاند.
اهل صورت در جواهر بافته
اهل معنی بحر معنی یافته
هوش مصنوعی: افرادی که به ظواهر و جلوههای ظاهری توجه دارند، با استفاده از جواهرات و زیورآلات خود را میآرایند، اما کسانی که به عمق و معنا پرداختهاند، به درک و دریای معانی دست پیدا کردهاند.
آنک بی همت چه با همت شده
وانک با همت چه با نعمت شده
هوش مصنوعی: آن کسی که بیهدف و تلاش است، چگونه به جایی نخواهد رسید و آن کسی که با انگیزه و کوشش میکند، به نعمت و کامیابی خواهد رسید.
خوانش ها
بخش ۱۳۰ - در نمد دوختن زن عرب سبوی آب باران را و مهر نهادن بر وی از غایت اعتقاد عرب به خوانش بامشاد لطف آبادی
بخش ۱۳۰ - در نمد دوختن زن عرب سبوی آب باران را و مهر نهادن بر وی از غایت اعتقاد عرب به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1393/08/17 12:11
حسین ملیحی شجاع
رحیق یعنی شراب اشار به ایه 25 سوره مطففین
1395/05/12 13:08
سینا
بیت ششم مصرع اول
ای که اندر چشمهٔ شورست جاث / جات (جای تو )
با تشکر
1399/12/11 00:03
هادی
جامعه بما القا کرده است که کارهای خوب خود را مدام نشخوار کنیم
در نمد در دوز تو این کوزه را
تا گشاید شه بهدیه روزه را
این خوداشعاریست بعبارتی اشعار به کار نیک خویش است و این نمیتواند فضیلت به معنای اصیل باشد.
مواظب کوزه اعمال خود بودن !
در کانال تفسیر صوتی مثنوی معنوی مولانا با آدرس زیر مفصل توضیح داده شده است :
@masnavimanavi7