گنجور

بخش ۱۲۹ - هدیه بردن عرب سبوی آب باران از میان بادیه سوی بغداد به امیرالمؤمنین بر پنداشت آنک آنجا هم قحط آبست

گفت زن صدق آن بود کز بود خویش
پاک برخیزی تو از مجهود خویش
آب بارانست ما را در سبو
ملکت و سرمایه و اسباب تو
این سبوی آب را بردار و رو
هدیه ساز و پیش شاهنشاه شو
گو که ما را غیر این اسباب نیست
در مفازه هیچ به زین آب نیست
گر خزینه‌ش پر متاع فاخرست
این چنین آبش نباشد نادرست
چیست آن کوزه تن محصور ما
اندرو آب حواس شور ما
ای خداوند این خم و کوزهٔ مرا
در پذیر از فضلِ الله اشتری
کوزه‌ای با پنج لولهٔ پنج حس
پاک دار این آب را از هر نجس
تا شود زین کوزه منفذ سوی بحر
تا بگیرد کوزهٔ من خوی بحر
تا چو هدیه پیش سلطانش بری
پاک بیند باشدش شه مشتری
بی‌نهایت گردد آبش بعد از آن
پر شود از کوزهٔ من صد جهان
لوله‌ها بر بند و پر دارش ز خم
گفت غضوا عن هوا ابصارکم
ریش او پر باد کین هدیه کراست
لایق چون او شهی اینست راست
زن نمی‌دانست کانجا برگذر
هست جاری دجله‌ای همچون شکر
در میان شهر چون دریا روان
پر ز کشتیها و شست ماهیان
رو بر سلطان و کار و بار بین
حس تجری تحتها الانهار بین
این چنین حسها و ادراکات ما
قطره‌ای باشد در آن نهر صفا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت زن صدق آن بود کز بود خویش
پاک برخیزی تو از مجهود خویش
هوش مصنوعی: زن گفت: راست‌گو باید بود کسی که از ناپاکی و مشکلات خود پاک شود و به آرامی و صدق برخیزد.
آب بارانست ما را در سبو
ملکت و سرمایه و اسباب تو
هوش مصنوعی: آب باران به مانند سرمایه و دارایی ماست که در ظرف زندگی‌مان جمع شده و به ما کمک می‌کند.
این سبوی آب را بردار و رو
هدیه ساز و پیش شاهنشاه شو
هوش مصنوعی: این ظرف آب را بردار و آن را به عنوان هدیه‌ای برای پادشاه به او بده.
گو که ما را غیر این اسباب نیست
در مفازه هیچ به زین آب نیست
هوش مصنوعی: بگو که ما هیچ وسیله‌ای جز این نداریم و در بازارهای دنیا، هیچ چیز بهتر از این آب نیست.
گر خزینه‌ش پر متاع فاخرست
این چنین آبش نباشد نادرست
هوش مصنوعی: اگر خزانه‌اش پر از کالاهای با ارزش باشد، پس این نوع آب نباید اشتباه باشد.
چیست آن کوزه تن محصور ما
اندرو آب حواس شور ما
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به انسان و وجود او اشاره دارد. هدف از استفاده از "کوزه" نمادین برای بدن است و "آب حواس شور" نشانه‌ای از احساسات و تجربیات انسانی. به عبارتی، اشاره می‌کند که موجودیت ما همچون کوزه‌ای است که درونش احساسات و حواس مختلف در حال جوش و خروش هستند.
ای خداوند این خم و کوزهٔ مرا
در پذیر از فضلِ الله اشتری
هوش مصنوعی: ای خدا، لطفاً این خم و کوزه‌ی مرا بپذیر.
کوزه‌ای با پنج لولهٔ پنج حس
پاک دار این آب را از هر نجس
هوش مصنوعی: کوزه‌ای را در نظر بگیر که پنج لوله دارد و این لوله‌ها به پنج حس ما متصل هستند. این کوزه، آب پاکی را درون خود دارد که می‌تواند از هر گونه آلودگی و ناپاکی دور باشد.
تا شود زین کوزه منفذ سوی بحر
تا بگیرد کوزهٔ من خوی بحر
هوش مصنوعی: تا این کوزه راهی به سوی دریا پیدا کند، تا کوزه من صفاتی از دریا را به خود بگیرد.
تا چو هدیه پیش سلطانش بری
پاک بیند باشدش شه مشتری
هوش مصنوعی: به گونه‌ای که هدیه‌ای به پیشگاه سلطانی ببری که از پاکی او را ببیند و در نظرش ارزشمند باشد.
بی‌نهایت گردد آبش بعد از آن
پر شود از کوزهٔ من صد جهان
هوش مصنوعی: آب پس از پنجمین مرحله به بی‌نهایت می‌رسد و از کوزه من به اندازه صد جهان پر می‌شود.
لوله‌ها بر بند و پر دارش ز خم
گفت غضوا عن هوا ابصارکم
هوش مصنوعی: لوله‌ها را محکم ببندید و او را بالای سرش نگه‌دارید، زیرا چشم‌های شما از نگریستن به آسمان بازداری شود.
ریش او پر باد کین هدیه کراست
لایق چون او شهی اینست راست
هوش مصنوعی: ریش او به دلیل بزرگی و شایستگی‌اش پر از باد است. این هدیه به او تعلق دارد، زیرا او شاهی است که حقیقتاً شایستهٔ این مقام است.
زن نمی‌دانست کانجا برگذر
هست جاری دجله‌ای همچون شکر
هوش مصنوعی: زن نمی‌دانست که در اینجا درختان و گیاهانی وجود دارند که در کنار رودخانه‌ای مانند دجله، با شیرینی خاصی رشد کرده‌اند.
در میان شهر چون دریا روان
پر ز کشتیها و شست ماهیان
هوش مصنوعی: در وسط شهر، مانند یک دریا که پر از قایق‌ها و ماهی‌ها باشد، زندگی و فعالیت به شدت جاری است.
رو بر سلطان و کار و بار بین
حس تجری تحتها الانهار بین
هوش مصنوعی: به چهره‌ی پادشاه نگاه کن و به کارهایی که انجام می‌دهد، زیرا حس خوب زندگی مانند جوی‌های جاری زیر آن است.
این چنین حسها و ادراکات ما
قطره‌ای باشد در آن نهر صفا
هوش مصنوعی: حس‌ها و درک‌های ما تنها مانند یک قطره در دریای پاکی و روشنی است.

خوانش ها

بخش ۱۲۹ - هدیه بردن عرب سبوی آب باران از میان بادیه سوی بغداد به امیرالمؤمنین بر پنداشت آنک آنجا هم قحط آبست به خوانش بامشاد لطف آبادی
بخش ۱۲۹ - هدیه بردن عرب سبوی آب باران از میان بادیه سوی بغداد به امیرالمؤمنین بر پنداشت آنک آنجا هم قحط آبست به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1389/10/17 10:01
zahra

در اینجا تن انسان را به کوزه با پنج لوله که منظور همان پنج حس می باشد مشابه می داند که مرد عرب قصد دارد انرا به شاه هدیه کند تا از این طریق و ارتباط با بحر وجود شاه کوزه وجودش پر شود.
در حقیقت ارتباط با دریای بیکران وجود شاه می توان به دانشهایی دست یافت که به اندازه صد جهان است.

1393/08/16 20:11
حسین ملیحی شجاع

ای خداوند این خم و کوزهٔ مرا
در پذیر از فضل الله اشتری
منظور از فضل الله اشتری اشاره به ایه111 سوره توبه است

1399/12/10 23:03
هادی

ما از دریچه پنج حس عالم بیرون را درک میکنیم .
پنج تا دریچه به عالم ماده (پنج حس)!
و این دریچه ها در اثر زندگی در جامعه کاملا کدر شده اند و زنگار بسته اند. پس ما نمی‌توانیم محیط پیرامون را آنطور که باید درک کنیم.
در کانال تفسیر صوتی مثنوی معنوی مولانا به ادرس زیر مفصل توضیح داده شده است.
@masnavimanavi7