شمارهٔ ۲۷
سیدمحمد آنکه فلک از وفات او
پنهان دریغ میخورد و آشکار حیف
زین گلستان نچیده گلی شد برون دریغ
زین بوستان نخورده بری بست بار حیف
نخلش ز پا فتاد ز جور سپهر آه
سروش نگون شد از ستم روزگار حیف
غافل ز رشته در سادات بر زمین
افتاده گم شد آن گهر ابدار حیف
القصه از جفای فلک چون بباد رفت
آن گل که بود چندیش از ساخسار حیف
مشتاق گفت از پی تاریخ رحلتش
زان کوکب سپهر سیادت هزار حیف
شمارهٔ ۲۶ - تاریخ قتل محمدنبی: گشته جور محمد نبی خسته جگرشمارهٔ ۲۸ - تاریخ فوت شمس النساء: ازین محنتسرا گردید چون شمسالنساء بیرون
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سیدمحمد آنکه فلک از وفات او
پنهان دریغ میخورد و آشکار حیف
هوش مصنوعی: سیدمحمد کسی است که آسمان به خاطر فوت او دلتنگ و غمگین است و این احساس را پنهان میکند، ولی در عین حال به وضوح مشخص است که فوت او سبب تاسف و افسوس است.
زین گلستان نچیده گلی شد برون دریغ
زین بوستان نخورده بری بست بار حیف
هوش مصنوعی: از این گلستان گلی چیده نشد، ای کاش! از این بوستان هنوز میوهای نخوردم. افسوس که بار زندگی به دوش میکشم.
نخلش ز پا فتاد ز جور سپهر آه
سروش نگون شد از ستم روزگار حیف
هوش مصنوعی: نخل او به خاطر فشار زمان از پا افتاد و صدای سروش هم از ظلم روزگار نالهکنان، بیحال و خراب شد. افسوس که این چنین شده است.
غافل ز رشته در سادات بر زمین
افتاده گم شد آن گهر ابدار حیف
هوش مصنوعی: در این بیت، به شخصی اشاره میشود که از رشتهای که به سادات متصل است غافل شده و در نتیجه، آن گوهر گرانبها که نمایانگر ارزش و پاکی است، بر زمین افتاده و گم شده است. این موضوع به نوعی حسرت و افسوس را درباره از دست دادن نعمتها و فرصتهای باارزش بیان میکند.
القصه از جفای فلک چون بباد رفت
آن گل که بود چندیش از ساخسار حیف
هوش مصنوعی: در نهایت، از بیمحلی آسمان، آن گلی که در آغوش خاک بود و زیباییهایش را داشت، به باد رفت و به حالش افسوس میخورم.
مشتاق گفت از پی تاریخ رحلتش
زان کوکب سپهر سیادت هزار حیف
هوش مصنوعی: عاشق به یاد تاریخ مرگ او میگوید که این ستاره در آسمان بزرگی، هزاران افسوس دارد.