گنجور

شمارهٔ ۳۰۳

رهبر باوست هر نقش از کارگاه هستی
آغاز حق پرستیست انجام بت‌پرستی
قانع بقطره‌ای چند از بهر بی‌نیازی
همچون صدف نداریم پروای تنگدستی
هر مشت خاک از این دیر گاهی سبوست گه خم
هست اختلاف صورت این نیستی و هستی
صد نامه‌ات نوشتم بهر جوابی و تو
خطی نمی‌نویسی پیکی نمی‌فرستی
حاصل چه غیر افسوس زین عمر ما که بگذشت
نیمی بخواب غفلت نیمی دگر بمستی
ای سست عهد با ما پیمان دوستداری
بستن چه بود اول آخر چو می‌شکستی
جایت کنون نباشد جز در کنار اغیار
یاد آنزمان که بی‌ما جائی نمی‌نشستی
پا بست باش مشتاق در آن چه ز نخدان
از کف کمند زلفش بهر چه می‌گسستی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رهبر باوست هر نقش از کارگاه هستی
آغاز حق پرستیست انجام بت‌پرستی
هوش مصنوعی: هر نقشی که در کارگاه هستی وجود دارد، نشان‌دهنده این است که از حق‌پرستی آغاز می‌شود و در نهایت به بت‌پرستی می‌انجامد.
قانع بقطره‌ای چند از بهر بی‌نیازی
همچون صدف نداریم پروای تنگدستی
هوش مصنوعی: به خاطر خودکفایی، به چند قطره‌ای اکتفا نمی‌کنیم و مانند صدف، از تنگدستی نگران نیستیم.
هر مشت خاک از این دیر گاهی سبوست گه خم
هست اختلاف صورت این نیستی و هستی
هوش مصنوعی: هر تکه خاکی از این معبد، گاهی می‌تواند به شکل سبو (پیاله) در آید. این تغییر شکل، نشانه اختلاف میان چیزی که وجود دارد و چیزی که نیست، است.
صد نامه‌ات نوشتم بهر جوابی و تو
خطی نمی‌نویسی پیکی نمی‌فرستی
هوش مصنوعی: من برای تو صد نامه نوشتم تا پاسخی بگیرم، اما تو هیچ نامه‌ای نمی‌فرستی و هیچ پیامبری را نمی‌فرستی.
حاصل چه غیر افسوس زین عمر ما که بگذشت
نیمی بخواب غفلت نیمی دگر بمستی
هوش مصنوعی: در عمر ما، چه به جز افسوس باقی مانده است؟ نیمی از آن در خواب غفلت گذشت و نیمی دیگر هم در مستی.
ای سست عهد با ما پیمان دوستداری
بستن چه بود اول آخر چو می‌شکستی
هوش مصنوعی: ای کسی که در دوستی‌ات وفادار نیستی، چه دلیلی داشت که به ما پیمان دوستی بستی، وقتی که می‌دانستی این پیمان در نهایت خواهد شکست؟
جایت کنون نباشد جز در کنار اغیار
یاد آنزمان که بی‌ما جائی نمی‌نشستی
هوش مصنوعی: جایگاه تو حالا فقط در کنار دیگران است و یادآور آن زمان است که بدون من هیچ جا نمی‌نشستی.
پا بست باش مشتاق در آن چه ز نخدان
از کف کمند زلفش بهر چه می‌گسستی
هوش مصنوعی: با دل و جان در آرزوی عشق او باش و بدان که چرا از زلفش که در دستانت است، رها می‌شوی.