گنجور

شمارهٔ ۱

مخوان ز دیرم به کعبه زاهد که برده از کف دل من آنجا
به ناله مطرب به عشوه ساقی به خنده ساغر به گریه مینا
به عقل نازی حکیم تا کی به فکرت این ره نمی‌شود طی
به کنه ذاتش خرد برد پی اگر رسد خس به قعر دریا
چو نیست بینش به دیده دل رخ ار نماید حقت چه حاصل
که هست یکسان به چشم کوران چه نقش پنهان چه آشکارا
چو نیست قدرت به عیش و مستی بساز ای دل به تنگدستی
چو قسمت این شد ز خوان هستی دگر چه خیزد ز سعی بیجا
ربوده مهری چو ذره تابم ز آفتابی در اضطرابم
که گر فروغش به کوه تابد ز بی‌قراری درآید از پا
در این بیابان ز ناتوانی فتادم از پا چنانکه دانی
صبا پیامی ز مهربانی ببر ز مجنون به سوی لیلا
همین نه مشتاق در آرزویت مدام گیرد سراغ کویت
تمام عالم به جستجویت به کعبه مومن به دیر ترسا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مخوان ز دیرم به کعبه زاهد که برده از کف دل من آنجا
به ناله مطرب به عشوه ساقی به خنده ساغر به گریه مینا
هوش مصنوعی: به آن زاهد که به میخانه‌ام نرود، نگو که دل من از عشق به آنجا پر است. در آن‌جا صدای ساز و ناله‌ام مرا می‌کشد، و دل‌ربایی ساقی با خنده و شادمانی، و همچنین می‌گریم به خاطر عشق و شوقی که در مینا وجود دارد.
به عقل نازی حکیم تا کی به فکرت این ره نمی‌شود طی
به کنه ذاتش خرد برد پی اگر رسد خس به قعر دریا
هوش مصنوعی: عقل حاکم و دانا را تا کی باید تحسین کرد؟ این راه هرگز با فکر و اندیشه قابل طی شدن نیست. اگر خرد به عمق وجود او برسد، ممکن است آن خس به ته دریا برود.
چو نیست بینش به دیده دل رخ ار نماید حقت چه حاصل
که هست یکسان به چشم کوران چه نقش پنهان چه آشکارا
هوش مصنوعی: وقتی که در دل بینشی وجود نداشته باشد، حتی اگر حقیقت خود را به وضوح نشان دهد، چه فایده‌ای دارد؟ چون برای افراد نابینا، همه چیز یکسان است و تفاوتی بین چیزهای پنهان و آشکار وجود ندارد.
چو نیست قدرت به عیش و مستی بساز ای دل به تنگدستی
چو قسمت این شد ز خوان هستی دگر چه خیزد ز سعی بیجا
هوش مصنوعی: وقتی که قدرت لذت بردن از زندگی و خوشگذرانی را نداری، ای دل، باید به زندگی ساده‌تر و تنگدستی راضی باشی. حالا که این سرنوشت از دنیای هستی برای تو مقدر شده، دیگر برای چه تلاش بیهوده کنی؟
ربوده مهری چو ذره تابم ز آفتابی در اضطرابم
که گر فروغش به کوه تابد ز بی‌قراری درآید از پا
هوش مصنوعی: عشق و محبت من مانند ذره‌ای درخشان است، اما آنقدر تحت تأثیر خورشید قرار دارم که در حال بی‌قراری و آشفتگی هستم. اگر نور او بر کوه‌ها بتابد، این ناامیدی و بی‌قراری از پا درخواهد آمد.
در این بیابان ز ناتوانی فتادم از پا چنانکه دانی
صبا پیامی ز مهربانی ببر ز مجنون به سوی لیلا
هوش مصنوعی: در این بیابان، به خاطر ناتوانی‌ام به زمین افتاده‌ام. به گونه‌ای که می‌دانی، نسیم لطیف پیامی از لطافت و محبت را به همراه داشته باشد و آن را از مجنون به سمت لیلا برساند.
همین نه مشتاق در آرزویت مدام گیرد سراغ کویت
تمام عالم به جستجویت به کعبه مومن به دیر ترسا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در عشق و آرزوی تو، هر کسی به دنبال تو می‌گردد و تمام دنیا در جستجوی تو هستند. حتی مؤمنان به سمت کعبه و مسیحیان به سوی دِیر می‌روند، ولی در حقیقت همه به تو فکر می‌کنند.