گنجور

بخش ۱۴

شیر پرسید که: کدام موضع است که ازان مدخل توان؟ گفت: گویند «در دل بنده تو وحشتی حادث شده است بدانچه در حق او فرمودی و امروز مستزید و آزرده ست»، و این جایگاه بدگمانی است خاصه ملک را در باب کسانی که عقوبت و جفا دیده باشند یا از منزلت خویش بیفتاده یا به عزلی مبتلا گشته یا خصمی را که در رتبت کم ازو بوده باشد برو تقدمی افتاده، هرچند این خود هرگز نتواند بود، و بر خردمند پوشیده نماند که پسِ چنین حوادث اعتقادها از جانبین صافی‌تر گردد، چه اگر در ضمیر مخدوم به سبب تقصیری و اهمالی که از جهت خدمتگار رسانند کراهیتی باشد چون خشم خود براند و تعریکی فراخور حال آن کس بفرماید لاشک اثر آن زایل شود و اندک و بسیار چیزی باقی نماند، و مغمز تمویهات قاصدان هم بشناسد و بیش میل به ترهات اصحاب اغواض ننماید و فرط اخلاص و مناصحت و کمال هنر و کفایت این کس بهتر مقرر گردد، که تا بنده‌ای کافی مخلص نباشد در معرض حسد و عداوت نیفتد و یاران در حق او به تزویر نگرایند. و راست گفته‌اند که:

دارنده مباش وز بلاها رستی.

و اگر در دل خدمتگار خوفی و هراسی باشد چون مالش یافت هم ایمن گردد و از انتظار بلا فارغ آید. و استزادت چاکر از سه روی بیرون نتوان بود: جاهی که دارد به اهمال مخدوم نقصانی پذیرد، یا خصمان بر وی بیرون آیند، یا نعمتی که الفغده باشد از دست بشود. و هرگاه رضای مخدوم حاصل آورد اعتماد پادشاه بر وی تازه ماند و خصم بمالد و مال کسب کند، که جز جان همه چیز را عوض ممکن است. خاصه در خدمت ملوک و اعیان روزگار، و چون این معانی را تدارک بود آزار از چه وجه باقی تواند بود؟ و قدر این نعمتها اول و آخر که به هم پیوندد کسانی توانند شناخت که به صلاح اسلاف مذکور باشند و به نزاهت جانب و عفت ذات مشهور.

و با این همه امید دارم که ملک معذور فرمایند و بار دیگر در دام آفت نکشد، و بگذارد تا در این بیابان ایمن و مرفه می‌گردم. شیر گفت: این فصل معلوم شد، الحق آراسته و معقول بود، دل قوی دار و بر سر خدمت خویش باش، که تو از آن بندگان نیستی که چنین تهمتها را در حق مجال تواند بود؛ اگر چیزی رسانند آن را قبولی و رواجی صورت نبندد. ما ترا شناخته‌ایم و به حقیقت بدانسته که در جفا صبور باشی و در نعمت شاکر، و این هر دو سیرت را در احکام خرد و شرایع اخلاص فرضی متعین شمری، و عدول نمودن ازان در مذهب عبودیت و دین حفاظ و فتوت محظور مطلق دانی، و هرچه به خلاف مروّت و دیانت و سداد و امانت باشد آنرا مستنکر و محال و و مستبدع و باطل شناسی. بی موجبی خویشتن را هراسان مدار و متفکر مباش و به عنایت و رعاطت ما ثقت افزای، که ظن ما در راستی و امانت تو امرز به تحقیق پیوست و گمان که در خرد و حصافت تو می‌داشتیم پس از این حادثه به یقین کشید، و به هیچ وجه از وجوه بیش سخن خصم را مجال و محل استماع نخواهد بود، و هر رنگ که آمیزند بر قصد صریح حمل خواهد افتاد.

در جمله، دل او گرم کرد و بر سر کار فرستاد و هر روز در اکرام او می‌افزود، و به وفور صلاح و سداد او واثق‌تر می‌گشت.

اینست داستان ملوک در آنچه میان ایشان و اتباع حادث شود پس از اظهار سخط و کراهیت. و بر عاقل مشتبه نگردد که غرض از وضع این حکایات و مراد از بیان و ایراد این مثال چه بوده است، و هرکه به تأیید آسمانی مخصوص باشد و به سعادت این سری مقید گشته همّت بر تفهیم این اشارات مقصور گرداند و نهمت بر استشکاف رموز علما مصروف.

والله اعلم و هو الهادی الی سواء السبیل.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شیر پرسید که: کدام موضع است که ازان مدخل توان؟ گفت: گویند «در دل بنده تو وحشتی حادث شده است بدانچه در حق او فرمودی و امروز مستزید و آزرده ست»، و این جایگاه بدگمانی است خاصه ملک را در باب کسانی که عقوبت و جفا دیده باشند یا از منزلت خویش بیفتاده یا به عزلی مبتلا گشته یا خصمی را که در رتبت کم ازو بوده باشد برو تقدمی افتاده، هرچند این خود هرگز نتواند بود، و بر خردمند پوشیده نماند که پسِ چنین حوادث اعتقادها از جانبین صافی‌تر گردد، چه اگر در ضمیر مخدوم به سبب تقصیری و اهمالی که از جهت خدمتگار رسانند کراهیتی باشد چون خشم خود براند و تعریکی فراخور حال آن کس بفرماید لاشک اثر آن زایل شود و اندک و بسیار چیزی باقی نماند، و مغمز تمویهات قاصدان هم بشناسد و بیش میل به ترهات اصحاب اغواض ننماید و فرط اخلاص و مناصحت و کمال هنر و کفایت این کس بهتر مقرر گردد، که تا بنده‌ای کافی مخلص نباشد در معرض حسد و عداوت نیفتد و یاران در حق او به تزویر نگرایند. و راست گفته‌اند که:
هوش مصنوعی: شیر پرسید: کدام جاست که از آن می‌توان به ورود دست یافت؟ گفتند: «در دل بندۀ تو وحشتی به خاطر آنچه در حق او فرمودی به وجود آمده و امروز در حال استیصال و آزرده خاطر است». این نقطه بدگمانی است، به ویژه برای پادشاهان در مورد کسانی که مجازات و بی‌مهری را تجربه کرده‌اند یا از مقام خود افتاده‌اند یا دچار برکناری شده‌اند، یا دشمنی که در رتبه‌ای پایین‌تر از آنها بوده، به پیشرفت‌هایی دست یافته است. هرچند این وضعیت هرگز نباید وجود داشته باشد و بر عقلای امور پوشیده نیست که پس از چنین حوادثی، اعتقادات از طرفین پاک‌تر می‌شود. زیرا اگر در دل آقایی به خاطر کم‌کاری‌ها یا سهل‌انگاری‌های خدمتکار کینه‌ای پیدا شود و او خشم خود را براند، به احتمال زیاد اثر آن زائل خواهد شد و چیزی جز اندکی باقی نخواهد ماند. همچنین او شناختی از تقلب‌های دسیسه‌گران خواهد داشت و کمتر به شایعات بد درباره دیگران توجه خواهد کرد. وفاداری و نیک‌خواهی و مهارت و شایستگی آن فرد بیشتر مشخص می‌شود، زیرا تا زمانی که شخصی به اندازه کافی مخلص نباشد، در معرض حسادت و دشمنی قرار نمی‌گیرد و دوستان به او به چشم تزویر نگاه نمی‌کنند. درسته که مردم گفته‌اند:
دارنده مباش وز بلاها رستی.
هوش مصنوعی: به دیگران وابسته نباش و از مشکلات رهایی یاب.
و اگر در دل خدمتگار خوفی و هراسی باشد چون مالش یافت هم ایمن گردد و از انتظار بلا فارغ آید. و استزادت چاکر از سه روی بیرون نتوان بود: جاهی که دارد به اهمال مخدوم نقصانی پذیرد، یا خصمان بر وی بیرون آیند، یا نعمتی که الفغده باشد از دست بشود. و هرگاه رضای مخدوم حاصل آورد اعتماد پادشاه بر وی تازه ماند و خصم بمالد و مال کسب کند، که جز جان همه چیز را عوض ممکن است. خاصه در خدمت ملوک و اعیان روزگار، و چون این معانی را تدارک بود آزار از چه وجه باقی تواند بود؟ و قدر این نعمتها اول و آخر که به هم پیوندد کسانی توانند شناخت که به صلاح اسلاف مذکور باشند و به نزاهت جانب و عفت ذات مشهور.
هوش مصنوعی: اگر خدمتگزاری در دل خود ترس و نگرانی داشته باشد، وقتی که به مال و ثروت دست یابد، احساس امنیت می‌کند و از انتظار بلای ناگهان آزاد می‌شود. او نمی‌تواند از سه جنبه رهایی یابد: یکی اینکه مقامش به دلیل سهل‌انگاری مخدومش دچار نقصان شود، دیگری اینکه دشمنان بر او حمله کنند و سوم اینکه نعمت مطلوب از دست برود. هر زمان که راضی بودن مخدوم به دست آید، اعتماد پادشاه به او تجدید می‌شود و دشمنان از او دور می‌شوند و ثروت به دست می‌آورد، زیرا جز جان، هر چیزی قابل تعویض است. این امر به‌ویژه در خدمت پادشاهان و شخصیت‌های بارز زمان خود مصداق دارد. اگر این نکات رعایت شود، آسیبی از چه جهتی می‌تواند باقی بماند؟ تنها کسانی می‌توانند قدر این نعمت‌ها را بشناسند که به خوبی نسل‌های پیشین خود توجه داشته و در پاکیزگی و عفت شهرت دارند.
و با این همه امید دارم که ملک معذور فرمایند و بار دیگر در دام آفت نکشد، و بگذارد تا در این بیابان ایمن و مرفه می‌گردم. شیر گفت: این فصل معلوم شد، الحق آراسته و معقول بود، دل قوی دار و بر سر خدمت خویش باش، که تو از آن بندگان نیستی که چنین تهمتها را در حق مجال تواند بود؛ اگر چیزی رسانند آن را قبولی و رواجی صورت نبندد. ما ترا شناخته‌ایم و به حقیقت بدانسته که در جفا صبور باشی و در نعمت شاکر، و این هر دو سیرت را در احکام خرد و شرایع اخلاص فرضی متعین شمری، و عدول نمودن ازان در مذهب عبودیت و دین حفاظ و فتوت محظور مطلق دانی، و هرچه به خلاف مروّت و دیانت و سداد و امانت باشد آنرا مستنکر و محال و و مستبدع و باطل شناسی. بی موجبی خویشتن را هراسان مدار و متفکر مباش و به عنایت و رعاطت ما ثقت افزای، که ظن ما در راستی و امانت تو امرز به تحقیق پیوست و گمان که در خرد و حصافت تو می‌داشتیم پس از این حادثه به یقین کشید، و به هیچ وجه از وجوه بیش سخن خصم را مجال و محل استماع نخواهد بود، و هر رنگ که آمیزند بر قصد صریح حمل خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: امید دارم که مقام سلطنت عذر مرا بپذیرد و دوباره در دام بلا نیفتم، به من اجازه دهد که در این بیابان با امنیت و راحتی زندگی کنم. شیر گفت: این بحث تمام شد و واقعاً مرتب و منطقی بود. دل قوی داشته باش و به خدمت خود ادامه بده، زیرا تو از آن بندگانی نیستی که بتوانند درباره‌ات این‌گونه اتهامات را مطرح کنند؛ اگر حرفی هم زده شود، هیچ‌گاه پذیرفته نمی‌شود. ما تو را شناخته‌ایم و می‌دانیم که در سختی صبور و در نعمت شکرگزار هستی. این دو ویژگی را در قوانین عقل و اصول دیانت، ضروری می‌دانیم و انحراف از آن را در مسیر عبودیت و دین، ممنوع می‌شناسیم. هرچه با مروت، دیانت و امانت مغایرت داشته باشد، آن را ناپسند و باطل می‌دانیم. بدون دلیل خود را نترسان و نگران نباش و اعتماد به عنایت و محبت ما داشته باش، زیرا ما به راستی و امانت تو یقین داریم و بعد از این واقعه، اعتقاد ما به خرد و تدبیر تو مستحکم‌تر شده است. دیگر هیچ سخن دشمنان را نخواهی پذیرفت و هرگونه ادعا را بر اساس حقیقت تحلیل خواهی کرد.
در جمله، دل او گرم کرد و بر سر کار فرستاد و هر روز در اکرام او می‌افزود، و به وفور صلاح و سداد او واثق‌تر می‌گشت.
هوش مصنوعی: دل او را شاد کرد و او را به سر کار فرستاد و هر روز بر احترام و ارادت خود به او می‌افزود و به مرور زمان به توانایی و شایستگی او بیشتر اطمینان پیدا می‌کرد.
اینست داستان ملوک در آنچه میان ایشان و اتباع حادث شود پس از اظهار سخط و کراهیت. و بر عاقل مشتبه نگردد که غرض از وضع این حکایات و مراد از بیان و ایراد این مثال چه بوده است، و هرکه به تأیید آسمانی مخصوص باشد و به سعادت این سری مقید گشته همّت بر تفهیم این اشارات مقصور گرداند و نهمت بر استشکاف رموز علما مصروف.
هوش مصنوعی: این داستان درباره حاکمان و مسائلی است که بین آن‌ها و پیروانشان رخ می‌دهد بعد از ابراز نارضایتی و عدم رضایت. بر عاقل پوشیده نمی‌ماند که هدف از روایت این حکایت‌ها و بیان این مثال‌ها چیست. هر کسی که به تأییدات آسمانی خاصی دست یافته و به سعادت این روند پایبند شده، باید کوشش خود را بر فهم این نشانه‌ها متمرکز کند و تلاش خود را بر کشف رازهای علمای بزرگ قرار دهد.
والله اعلم و هو الهادی الی سواء السبیل.
هوش مصنوعی: خداوند داناتر است و اوست که راه درست را نشان می‌دهد.