بخش ۱ - باب شیر و گاو
*رای هند فرمود برهمن را که: بیان کن از جهت من مَثَل دو تن که با یک دیگر دوستی دارند و به تضریب نَمّام خائن بنای آن خلل پذیرد و به عداوت و مفارقت کشد.
برهمن گفت: هرگاه دو دوست به مداخلت شریری مبتلا گردند هر آینه میان ایشان جدایی افتد. و از نظایر و اخوات آن آنست که:
بازرگانی بود بسیار مال و او را فرزندان در رسیدند و از کسب و حرفت اعراض نمودند. و دست اسراف به مال او دراز کردند. پدر موعظت و ملامت ایشان واجب دید و در اثنای آن گفت که: ای فرزندان، اهل دنیا جویان سه رتبتاند و بدان نرسند مگر به چهار خصلت. اما آن سه که طالب آنند فراخی معیشت است و، رفعت منزلت و، رسیدن به ثواب آخرت، و آن چهار که به وسیلت آن بدین اَغراض توان رسید الفَغدَن مال است از وجه پسندیده و، حسن قیام در نگاه داشت، و انفاق در «چه به صلاح معیشت و رضای اهل و توشه آخرت پیوندد، و صیانت نفس از حوادث آفات، آن قدر که در امکان آید. و هرکه از این چهار خصلت یکی را مهمل گذارد روزگار حجاب مناقشت پیش مرادهای او بدارد. برای آنچه هر که از کسب اعراض نماید نه اسباب معیشت خویش تواند ساخت و نه دیگران را در عهد خویش تواند داشت؛ و اگر مال بدست آرد و در تثمیر آن غفلت ورزد زود درویش شود. چنانکه خرج سرمه اگرچه اندک اندک اتفاق افتد آخِر فنا پذیرد؛ و اگر در حفظ و تثمیر آن جد ننماید و خرج بی وجه کند پشیمانی آرد و زبان طعن در وی گشاده گردد، و اگر مواضع حقوق را به امساک نامرعی گذراد به منزلت درویشی باشد از لذات نعمت محروم، و با این همه مقادیر آسمانی و حوادث روزگار آن را در معرض تلف و تفرقه آرد، چون حوضی که پیوسته در وی آب میآید و آن را بر اندازه مدخل مخرجی نباشد، لابد از جوانب راه جوید و بترابد یا رخنه ای بزرگ افتد و تمامی آن چیز ناچیز گردد.
پسران بازرگان عظت پدر بشنودند و منافع آن نیکو بشناخت. و برادر مهتر ایشان روی به تجارت آورد و سفر دور دست اختیار کرد. و با وی دو گاو بود یکی را شنزبه نام و دیگر را نندبه. و در راه خلابی پیش آمد شنزبه در آن بماند. به حیلت او را بیرون آوردند، حالی طاقت حرکت نداشت، بازرگان مردی را برای تعهد او بگذاشت تا وی را تیمار میدارد، چون قوت گیرد بر اثر وی ببرد. مزدور یک روز ببود، ملول گشت، شنزبه را بر جای رها کرد و برفت و بازرگان را گفت: سقط شد.
شنزبه را بمدت انتعاشی حاصل آمد. و در طلب چراخور میپویید تا به مرغزاری رسید آراسته به انواع نبات و اصناف ریاحین. از رشک او رضوان انگشت غیرت گزیده و در نظاره او آسمان چشم حیرت گشاده
شنزبه آن را بپسندید که گفته اند:
و اذا انتهیت الی السلامة فی مداک فلا تجاوز
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
سلام
خدا قوت
واقعاً تایپ متن دشواری مانند کلیله علاوه بر مهارت تایپ نیاز به داشتن آگاهی خاصّی بر سبک و درک معنا و مفهوم نسبتاً دشوار این اثر گران قدر دارد و این جای هیچ شکّی نیست امّا با این همه نباید از وجود اشتباه های بسیاری که
در کار شما دیده می شود چشم پوشید
مثلاً در همین صفحه با یک نگاه می شود از اغلاط متعدد زیر یاد کرد هراینه(آینه) -رفت(رفعت) - نگاه داستد(داشتند)- درانب بماند(در آن بماند) و...
پس با کمال ادب تقاضا می شود متن را اگر می توانید هر چه بیشتر به اصل کتاب نزدیک تر کنید تا به علاقه مندان کمک نمایید نه مأیوسشان کنید
ممنون
چون به سلامت در نهایت سفر خود رسیدی از آنجا مگذر
رای: راج - مهاراجه
با سلام
متن اصلی کلیله ثقیل هست اما نکته ای:اونچه ما بیشتر در سایت ها میبینیم و براش وقت گذاشته شده و در دسترسه متن ساده شده و به زبان سلیس و روان.
در ارزش کار شک نیست چون مطلب رو قابل فهم میکنه برای من مخاطب اما کاش خوانشی با متن اصلی و ثقیل رو داشتیم چون میبینم هیچ خوانشی وجود نداره برای کلیله و دمنه
یا شاید من ندیدم
موفق باشین
نَمّام: خبر چین
الفَغدَن مال : کسب مال
تثمیر: به ثمر رساندن-زیاد کردن
عظت: پند و نصیحت
خلاب: گل و لای
انتعاش: بهبود
ماغ: مرغابی