گنجور

بخش ۶

ملک گفت: اگر آنچه براهمه می‌گویند بر کوه گویند و آن بشارت به گوش روزگار رسانند اطراف کوه از هم جدا گردد و روی روز روشن سیاه شود.

و تو نیز در تفحص الحاح منمای که رنجور گردی اگر بشنوی. آن ملاعین صواب است دیده‌اند که ترا و پسر را و تمامی بندگان مخلص را و پیل سپید و دیگر پیلان را و جمازه‌بختی را جمله: بباید کشت تا شر خوابی که دیده‌ام دفع شود.

ایران‌دخت از آنجا که زیرکی او بود، چون این فصل بشنود خود را از جای نبرد و گفت: هون علیک و لا تشفق. تا ذات بزرگوار بر جای است زن و فرزند کم نیاید و تا ملک مستقیم باشد به خدمتگار و تجمل فروماندگی نباشد.

اما چون شر این خواب مدفوع گردد و خاطر پادشاه از این فکرت فارغ آید بیش بر آن جماعت اعتماد نباید کرد، خاصه در آنچه جانوری باطل خواهد شد، چه خون ریختن کاری صعب است و بی تامل در آن شرع پیوستن عاقبتی وخیم دارد، و پشیمانی و حسرت دران مفید نباشد، چه گذشته را باز نتوان آورد و کشته را زنده نتوان کرد.

و ملک را این یاد می‌باید داشت که همه براهمه او را دوست ندارند، و اگر چه در علم خوضی پیوسته‌اند بدان دالت هرگز سزاوار امانت نگردند و شایان تدبیر و مشورت نشوند، که بدگوهر لئیم به هیچ پیرایه جمال نگیرد و علم و مال، او را به زینت وفا و کرم آراسته نگرداند. اگر در ترشیح او سعی رود همچنان باشد که سگ را طوق مرصع فرمایند و خسته خرما را در زر گیرند. قال النبی صلی الله علیه و سلم: واضع العلم فی غیر اهله کمعلق الجوهر واللوءلو علی الخنازیر.

هر عصایی نه اژدها باشد
هر گیاهی نه کیمیا باشد

و غرض این مخاذیل در این تعبیر آنست که فرصت ایشان فایت نگردد، و بدین اشارت دردهایی را که از سیاست ملکانه در دل ایشان متمکن است شفا طلبند، و اول پسر را که نظیر نفس و عوض ذات ملک است - و مباد که از وی به عوض قانع باید گشت - هلاک کنند، وانگاه پسری با چندان نجابت و رشد و خرد و کیاست.

و پس بندگان مشفق را که بقای ملک به کفایت ایشان باز بسته است باطل گردانند، و دیگر اسباب جهان داری از پیل و اشتر و سلاح بربایند، و من بنده خود محلی ندارم و امثال من در خدمت، بسیارند. و چون ملک تنها ماند، و استیلای ایشان بر ملک و اهل مملکت مقرر شد کامی هرچه تمامتر برانند. تحرز ایشان تا این غایت از روی عجز و اضطرار بوده است، و چون اسباب امکان و مقدرت ملک هرچه ممهدتر می‌دیده‌اند، و یک‌دلی و مظاهرت بندگان او هرچه ظاهرتر مشاهده می‌کرده زَهره اقدام نداشته‌اند.

و اگر در آن، اندک و بسیار، نقصانی صورت کردندی و از ضمایر و عقاید بندگان، ایشان را آزاری و استزادتی معلوم گشتی دیرستی تا ملک میان خویش چنانکه معهود بوده است باز برده‌اندی، که هیچ موجب دلیری خصم را و استعلای دشمن را چون نفرت مخلصان و تفرق کلمه لشکر و رعیت نیست؛ اخبار متقدمان به ذکر این باب ناطق است و تواریخ گذشتگان بر تفصیل آن مشتمل.

در جمله، اگر در آنچه صواب دیده‌اند تفرج است البته تاخیر نشاید کرد و زودتر عزیمت را به امضا باید رسانید، و اگر توقف را مجالی هست یک احتیاط دیگر باقی است و به فرمان توان نمود. ملک مثال داد که: بباید گفت، مقبول و مسموع باشد، و دواعی ریبت و شوائب شبهت را در حوالی آن گذاشته نیاید. گفت: کارایدون حکیم برجای است، هرچند اصل او به براهمه نزدیک است اما در صدق و دیانت بریشان راجح است و حوادث عالم بیشتر پیش چشم دارد. و در عواقب کارها نظر او نافذتر است و علم و حلم او را جمع شده‌ست؛ و کدام فضیلت است ازین دو منقبت فراتر؟ قال النبی صلی الله علیه: ما جمع شیء الی شیء افضل من حلم الی علم. اگر رای او را کرامت محرمیت ارزانی دارد و کیفیت خواب و تعبیر براهمه بر وی کشف فرماید، از حقایق آن ملک را خبر دهد، اگر تاویل هم بر آن مزاج گوید که ایشان، شبهت زایل گردد و امضا و تنفیذ آن لازم آید، و اگر به خلاف آن اشارتی کند رای ثاقب ملک میان حق و باطل ممیز باشد و نصیحت از خیانت نیکو شناسد و نفاذ فرمان او را مانعی و حایلی نیست، و هر وقت که این مثال دهد چرخ و دهر را بدان استدراک ممکن نگردد.

نهاده گوش به فرمان او قضا و قدر

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ملک گفت: اگر آنچه براهمه می‌گویند بر کوه گویند و آن بشارت به گوش روزگار رسانند اطراف کوه از هم جدا گردد و روی روز روشن سیاه شود.
هوش مصنوعی: ملک گفت: اگر آنچه درباره براهمه گفته می‌شود، بر قلّه کوه بیان شود و این خبر به گوش زمان برسد، اطراف کوه از هم جدا خواهد شد و روز روشن تیره و تار خواهد گشت.
و تو نیز در تفحص الحاح منمای که رنجور گردی اگر بشنوی. آن ملاعین صواب است دیده‌اند که ترا و پسر را و تمامی بندگان مخلص را و پیل سپید و دیگر پیلان را و جمازه‌بختی را جمله: بباید کشت تا شر خوابی که دیده‌ام دفع شود.
هوش مصنوعی: و تو نیز تلاش نکن که بیش از حد پرس‌وجو کنی، چون اگر بشنوی دلتنگ و مبتلا خواهی شد. آن نفرین‌شدگان به درستی دیده‌اند که تو، پسرت و همه بندگان وفادار باید کشته شوید، همچنین فیل سپید و دیگر فیل‌ها و جماعت بختی، تا خیالی که در سر دارم، برطرف شود.
ایران‌دخت از آنجا که زیرکی او بود، چون این فصل بشنود خود را از جای نبرد و گفت: هون علیک و لا تشفق. تا ذات بزرگوار بر جای است زن و فرزند کم نیاید و تا ملک مستقیم باشد به خدمتگار و تجمل فروماندگی نباشد.
هوش مصنوعی: ایران‌دخت با توجه به هوش و درایتی که داشت، پس از شنیدن این موضوع از جای خود تکان نخورد و گفت: این را بپذیر و نگران نباش. تا زمانی که وجود بزرگ خداوند پایدار است، زن و فرزند نخواهند بود و تا زمانی که حکومت به خوبی اداره می‌شود، نیازی به خدمتگزار و تجمل نخواهد بود.
اما چون شر این خواب مدفوع گردد و خاطر پادشاه از این فکرت فارغ آید بیش بر آن جماعت اعتماد نباید کرد، خاصه در آنچه جانوری باطل خواهد شد، چه خون ریختن کاری صعب است و بی تامل در آن شرع پیوستن عاقبتی وخیم دارد، و پشیمانی و حسرت دران مفید نباشد، چه گذشته را باز نتوان آورد و کشته را زنده نتوان کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که شر و بدی این خواب به فراموشی سپرده شود و پادشاه از این اندیشه رهایی یابد، نباید بیش از این به آن گروه اعتماد کرد، به ویژه در مورد مسائلی که منجر به مرگ یا از بین رفتن جانوری می‌شود. زیرا ریختن خون کاری دشوار است و اگر بدون فکر و تدبر انجام شود، عواقب بسیار بدی خواهد داشت و هیچ پشیمانی در آن مفید نخواهد بود؛ چرا که نمی‌توان زمان گذشته را برگرداند و جان باخته را زنده کرد.
و ملک را این یاد می‌باید داشت که همه براهمه او را دوست ندارند، و اگر چه در علم خوضی پیوسته‌اند بدان دالت هرگز سزاوار امانت نگردند و شایان تدبیر و مشورت نشوند، که بدگوهر لئیم به هیچ پیرایه جمال نگیرد و علم و مال، او را به زینت وفا و کرم آراسته نگرداند. اگر در ترشیح او سعی رود همچنان باشد که سگ را طوق مرصع فرمایند و خسته خرما را در زر گیرند. قال النبی صلی الله علیه و سلم: واضع العلم فی غیر اهله کمعلق الجوهر واللوءلو علی الخنازیر.
هوش مصنوعی: پادشاه باید به این نکته توجه داشته باشد که همه او را دوست ندارند. اگرچه برخی به علم و دانش متوسل می‌شوند، اما هیچ‌گاه شایسته اعتماد و مشورت نخواهند شد. انسان‌های پست نمی‌توانند زیبا و ارزشمند شوند و حتی علم و ثروت هم آنها را به فضیلت و نیکوکاری نمی‌آراید. اگر تلاش شود که آنها را به گونه‌ای زینت دهی، باز هم نتیجه‌ای نخواهد داشت، مانند اینکه به سگی گردن‌بند زینتی بزنند یا خمیر خرما را در طلای گرانبها بگذارند. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده‌اند: قرار دادن علم در دست نادرست مانند آویختن مروارید به گردن خوک‌هاست.
هر عصایی نه اژدها باشد
هر گیاهی نه کیمیا باشد
هوش مصنوعی: هر چیزی که به نظر می‌رسد، همیشه دارای ویژگی‌های خاصی نیست. ممکن است چیزی ظاهری بزرگ و ترسناک داشته باشد، اما در واقع قدرتی نداشته باشد. همچنین، ممکن است چیزهایی که به نظر ارزشمند می‌آیند، در واقع بی‌ارزش باشند.
و غرض این مخاذیل در این تعبیر آنست که فرصت ایشان فایت نگردد، و بدین اشارت دردهایی را که از سیاست ملکانه در دل ایشان متمکن است شفا طلبند، و اول پسر را که نظیر نفس و عوض ذات ملک است - و مباد که از وی به عوض قانع باید گشت - هلاک کنند، وانگاه پسری با چندان نجابت و رشد و خرد و کیاست.
هوش مصنوعی: هدف از این مسائل در این بیان این است که به فرصت آن‌ها لطمه‌ای وارد نشود و با این اشاره، دردهایی را که از سیاست‌های سلطنتی در دل آن‌ها وجود دارد، درمان کنند. همچنین به این نکته اشاره می‌کند که نخستین پسر که نماد نفس و جانشین واقعی پادشاهی است نباید هلاک شود، و سپس باید پسری با ویژگی‌های نجابت، هوش و تدبیر متولد گردد.
و پس بندگان مشفق را که بقای ملک به کفایت ایشان باز بسته است باطل گردانند، و دیگر اسباب جهان داری از پیل و اشتر و سلاح بربایند، و من بنده خود محلی ندارم و امثال من در خدمت، بسیارند. و چون ملک تنها ماند، و استیلای ایشان بر ملک و اهل مملکت مقرر شد کامی هرچه تمامتر برانند. تحرز ایشان تا این غایت از روی عجز و اضطرار بوده است، و چون اسباب امکان و مقدرت ملک هرچه ممهدتر می‌دیده‌اند، و یک‌دلی و مظاهرت بندگان او هرچه ظاهرتر مشاهده می‌کرده زَهره اقدام نداشته‌اند.
هوش مصنوعی: بندگان مهربان که بقا و استمرار حکومت به توانایی‌های آن‌ها بستگی دارد، به گونه‌ای از کار افتاده و ناتوان می‌شوند. ابزارهای امانت‌داری جهان مانند فیل و شتر و سلاح نیز از دست می‌رود. من و امثال من در خدمت این بندگان هستیم و خود را به عنوان افراد بی‌مقدار می‌بینیم. وقتی که حکومت تنها و بی‌یاور می‌شود، قدرت این بندگان بر سرزمین و مردم آن تثبیت می‌گردد و به شدت پیش می‌روند. محافظت آن‌ها در این وضع، ناشی از ناتوانی و اضطراب بوده و زمانی که ابزارهای حکمرانی و قدرت در دسترس‌تر شده و اتحاد و حمایت بندگان او بیشتر نمایان می‌شود، آن‌ها از اقدام و عمل بازمی‌مانند.
و اگر در آن، اندک و بسیار، نقصانی صورت کردندی و از ضمایر و عقاید بندگان، ایشان را آزاری و استزادتی معلوم گشتی دیرستی تا ملک میان خویش چنانکه معهود بوده است باز برده‌اندی، که هیچ موجب دلیری خصم را و استعلای دشمن را چون نفرت مخلصان و تفرق کلمه لشکر و رعیت نیست؛ اخبار متقدمان به ذکر این باب ناطق است و تواریخ گذشتگان بر تفصیل آن مشتمل.
هوش مصنوعی: اگر در این میان کم و کاستی‌ای پیش آمده باشد و از نظرات و احساسات مردم، آزردگی یا نقصانی احساس شده باشد، این نشان می‌دهد که وضعیت به گونه‌ای تغییر کرده که کشور به سمتی بازگشته که قبلاً بوده است. هیچ چیز به اندازه دلخوری حامیان و تفرقه در میان لشکر و مردم نمی‌تواند به دشمن جرات دهد و او را قوی‌تر کند. اخبار و تاریخ‌های گذشته به وضوح بیانگر این موضوع هستند.
در جمله، اگر در آنچه صواب دیده‌اند تفرج است البته تاخیر نشاید کرد و زودتر عزیمت را به امضا باید رسانید، و اگر توقف را مجالی هست یک احتیاط دیگر باقی است و به فرمان توان نمود. ملک مثال داد که: بباید گفت، مقبول و مسموع باشد، و دواعی ریبت و شوائب شبهت را در حوالی آن گذاشته نیاید. گفت: کارایدون حکیم برجای است، هرچند اصل او به براهمه نزدیک است اما در صدق و دیانت بریشان راجح است و حوادث عالم بیشتر پیش چشم دارد. و در عواقب کارها نظر او نافذتر است و علم و حلم او را جمع شده‌ست؛ و کدام فضیلت است ازین دو منقبت فراتر؟ قال النبی صلی الله علیه: ما جمع شیء الی شیء افضل من حلم الی علم. اگر رای او را کرامت محرمیت ارزانی دارد و کیفیت خواب و تعبیر براهمه بر وی کشف فرماید، از حقایق آن ملک را خبر دهد، اگر تاویل هم بر آن مزاج گوید که ایشان، شبهت زایل گردد و امضا و تنفیذ آن لازم آید، و اگر به خلاف آن اشارتی کند رای ثاقب ملک میان حق و باطل ممیز باشد و نصیحت از خیانت نیکو شناسد و نفاذ فرمان او را مانعی و حایلی نیست، و هر وقت که این مثال دهد چرخ و دهر را بدان استدراک ممکن نگردد.
هوش مصنوعی: در یک تصمیم‌گیری، اگر موضوعی که درست و مناسب به نظر می‌رسد نیاز به سریعت دارد، نباید تأخیر کرد و باید هرچه زودتر آن را تأیید کرد. اما اگر فرصت برای توقف و فکر کردن وجود دارد، احتیاط بیشتری لازم است و می‌توان از دستورات برای پیشبرد کار بهره برد. مثالی از یک شخص حکیم یا عالم ذکر شده است که هرچند ریشه‌اش به یک نقطه خاص برمی‌گردد، ولی او در صداقت و دیانت خود برتری دارد و در مواجهه با حوادث جهان دیدگاه وسیع‌تری دارد. او در ارزیابی عواقب کارها دقت بیشتری دارد و بینش و بردباری‌اش یکجا جمع شده است. چه فضیلتی بالاتر از این دو خصوصیت می‌تواند باشد؟ همچنین، اگر رأی او مورد احترام قرار گیرد و تلاش کند خواب و تعبیر خواب را روشن کند، می‌تواند حقایق را به خوبی منتقل کند، به گونه‌ای که اگر اشتباهی هم در تأویل حادثه وجود داشته باشد، ابهامات از بین برود و تأیید و اجرای آن ضروری باشد. اگر رأی او به چیزی مخالف از حق اشاره کند، او به خوبی بین حق و باطل تفکیک می‌کند و نصیحت او از خیانت مناسب‌تر به نظر می‌رسد. فرمان او نیز بدون مانع اجرا خواهد شد و هر بار که این مثال به میان آید، نمی‌توان چرخ زمان و حوادث را به روش دیگری متوقف کرد.
نهاده گوش به فرمان او قضا و قدر
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تمام چیزها تحت کنترل و مدیریت قضا و قدر قرار دارند و به نوعی به آن گوش داده می‌شود.