گنجور

بخش ۱۴

چون ملک این فصل بشنود از هلاک زن بترسید، گفت: به یک کلمه که در حال خشم بر زبان ما رفت تعلق کردی و نفس بی‌نظیر را باطل گردانیدی، و دران چنانکه لایق حال ناصحان تواند بود تأملی و تثبُّتی به‌جای نیاوردی؟ در اثنای این عبارت بر لفظ راند که: سخت اندوهناک شدم به هلاک ایران‌دخت‌. وزیر گفت: دو تن همیشه اسیر اندوه و بستهٔ غم باشند: یکی آنکه نهمت به بد‌کرداری مصروف دارد؛ و دیگر آنکه در حال قدرت‌، نیکویی کردن فرض نشمرَد، مدت دولت و تمتع نعمت به دنیا ایشان را اندک دست دهد و غم و حسرت در آخرت بسیار.

ملک گفت: از تو دور و درست. گفت: *از دو تن دوری باید گزید: یکی آنکه نیکی و بدی یکسان پندارد و عقاب عقبی را انکار آرَد، و دیگر آنکه چشم را از نظر حرام و گوش را از سماع و فحش و غیبت و فرج را از ناشایست، و دل را از اندیشه حرص و حسد و ایذا باز نتواند داشت.

ملک گفت: حاضر‌جواب مردی، ای بلار! گفت: سه تن بر این سیرت نتوانند بود: پادشاهی که در ذخایر خویش لشکر و رعیت را شرکت دهد. و زن که برای جفت ‌ِخویش ساخته و آماده آید، و عالِمی که اَعمال او به توفیق آراسته باشد.

ملک گفت: رنجور گردانید تعزیت تو مرا، ای بلار! گفت: صفت رنجوری بر دو تن درست آید. سوار اسپ نیکو منظر‌ زشت مخبر‌؛ و شوی زن‌ِ با جمال که دست اکرام، و انعام و تعهد او ندارد، پیوسته از وی ناسزا شنود.

ملک گفت: ملکه را هلاک کردی به سعی ضایع بی‌حق متوجه. گفت: سعی سه تن ضایع باشد: آنکه جامه‌ای سپید پوشد و شیشه‌گر‌ی کند؛ و گازر‌ی که همت‌ِ جامهْ مرتفع دارد و همه روز در آب ایستد؛ و بازرگانی که زن نیکو و کودک گزیند و عمر در سفر گذارد.

ملک گفت: سزاوار‌ی که در تعذیب تو مبالغت رود. گفت: دو تن شایان این معاملت توانند بودن: یکی آنکه بی‌گناه را عقوبت فرماید؛ دیگر آنکه در سؤال با مردمان الحاح کند و اگر عذری گویند نشنود.

ملک گفت: صفت سفاهت بر تو درست می‌آید و کسوت وقاحت بر تو چست. گفت: سه تن بابت این سمت باشند: درودگر‌ی که چوب تراشد و تراشه در خانه می‌گذارد تا خانه بر وی تنگ شود؛ و حلافی که در کار خویش مهارتی ندارد، سر مردمان مجروح می‌گرداند و از اجرت محروم مانَد؛ و توانگر‌ی که در غربت مقام کند و مال او به‌دست دشمن افتد و به اهل و فرزند نرسد.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون ملک این فصل بشنود از هلاک زن بترسید، گفت: به یک کلمه که در حال خشم بر زبان ما رفت تعلق کردی و نفس بی‌نظیر را باطل گردانیدی، و دران چنانکه لایق حال ناصحان تواند بود تأملی و تثبُّتی به‌جای نیاوردی؟ در اثنای این عبارت بر لفظ راند که: سخت اندوهناک شدم به هلاک ایران‌دخت‌. وزیر گفت: دو تن همیشه اسیر اندوه و بستهٔ غم باشند: یکی آنکه نهمت به بد‌کرداری مصروف دارد؛ و دیگر آنکه در حال قدرت‌، نیکویی کردن فرض نشمرَد، مدت دولت و تمتع نعمت به دنیا ایشان را اندک دست دهد و غم و حسرت در آخرت بسیار.
هوش مصنوعی: وقتی ملک این فصل از نابودی زن خبر شنید، ترسید و گفت: با یک کلمه که در حالت خشم از زبان ما خارج شد، به این سرنوشت گرفتار شدی و نفس بی‌نظیرت را باطل کردی، در حالی که باید به‌دقت و تأمل عمل می‌کردی به گونه‌ای که شایستهٔ نصیحت‌کنندگان باشد؟ در میان این صحبت احساس کرد که به شدت ناراحت شده‌است که ایران‌دخت نابود شده است. وزیر گفت: دو دسته از مردم همیشه در اسارت اندوه و غم قرار دارند؛ یکی کسانی که وقت خود را به بدی صرف می‌کنند و دیگری کسانی که در زمان قدرت، نیکی را فرضی نمی‌دانند. دوران حکومت و لذت بردن از نعمت‌های دنیا برای این افراد بسیار کوتاه است و غم و حسرت در آخرت برایشان بسیار خواهد بود.
ملک گفت: از تو دور و درست. گفت: *از دو تن دوری باید گزید: یکی آنکه نیکی و بدی یکسان پندارد و عقاب عقبی را انکار آرَد، و دیگر آنکه چشم را از نظر حرام و گوش را از سماع و فحش و غیبت و فرج را از ناشایست، و دل را از اندیشه حرص و حسد و ایذا باز نتواند داشت.
هوش مصنوعی: ملک گفت: باید از برخی افراد فاصله گرفت. گفت: *باید از دو نوع آدم دوری کرد: اول کسی که نیکی و بدی را یکسان می‌داند و عواقب کارها را انکار می‌کند، و دوم کسی که نتواند نگاهش را از حرام‌ها و گوشش را از سخنان ناپسند و حرف‌های زشت و غیبت و همچنین دلش را از فکر کردن به حرص و حسد و آزار دیگران باز نگه دارد.
ملک گفت: حاضر‌جواب مردی، ای بلار! گفت: سه تن بر این سیرت نتوانند بود: پادشاهی که در ذخایر خویش لشکر و رعیت را شرکت دهد. و زن که برای جفت ‌ِخویش ساخته و آماده آید، و عالِمی که اَعمال او به توفیق آراسته باشد.
هوش مصنوعی: ملک گفت: ای بلار، مردی که به سرعت جواب می‌دهد، باید بدانی که سه نفر نمی‌توانند به این شکل باشند: نخست پادشاهی که در منابع خود، سپاه و رعیت را سهیم کند. دوم زنی که برای شوهرش آماده و ساخته شده باشد. سوم عالمی که اعمالش با توفیق خداوند به خوبی انجام گیرد.
ملک گفت: رنجور گردانید تعزیت تو مرا، ای بلار! گفت: صفت رنجوری بر دو تن درست آید. سوار اسپ نیکو منظر‌ زشت مخبر‌؛ و شوی زن‌ِ با جمال که دست اکرام، و انعام و تعهد او ندارد، پیوسته از وی ناسزا شنود.
هوش مصنوعی: ملک گفت: غم و اندوه تو مرا رنجور کرد، ای بلار! بلار پاسخ داد: صفت رنجوری بر دو نفر می‌تواند صدق کند. یکی سواری که اسب خوش‌چهره‌ای دارد اما خود زشت است؛ و دیگری شوهری که همسر زیبایی دارد اما از او محبت و احترام ندارد و همیشه از او بدگویی می‌کند.
ملک گفت: ملکه را هلاک کردی به سعی ضایع بی‌حق متوجه. گفت: سعی سه تن ضایع باشد: آنکه جامه‌ای سپید پوشد و شیشه‌گر‌ی کند؛ و گازر‌ی که همت‌ِ جامهْ مرتفع دارد و همه روز در آب ایستد؛ و بازرگانی که زن نیکو و کودک گزیند و عمر در سفر گذارد.
هوش مصنوعی: ملک گفت که تو ملکه را به خاطر تلاش بی‌مورد و ناحق خود هلاک کرده‌ای. او ادامه داد که سه نوع تلاش بی‌فایده وجود دارد: اول، کسی که لباس سپیدی بر تن کرده و شیشه‌گری می‌کند؛ دوم، کسانی که برای برقراری مرتبتی از لباس، هر روز در آب می‌ایستند؛ و سوم، بازرگانی که همسر و فرزند خوب انتخاب می‌کند و تمام عمرش را در سفر می‌گذرانند.
ملک گفت: سزاوار‌ی که در تعذیب تو مبالغت رود. گفت: دو تن شایان این معاملت توانند بودن: یکی آنکه بی‌گناه را عقوبت فرماید؛ دیگر آنکه در سؤال با مردمان الحاح کند و اگر عذری گویند نشنود.
هوش مصنوعی: ملک گفت: سزاوار است که در تنبیه تو زیاده‌روی شود. فرد جواب داد: دو نفر هستند که سزاوار این نوع رفتار قرار می‌گیرند: یکی کسی که بی‌گناهی را مجازات کند؛ دیگری کسی که در هنگام پرسش از مردم تعلل نشان دهد و اگر عذری از آنها بشنود، به آن توجه نکند.
ملک گفت: صفت سفاهت بر تو درست می‌آید و کسوت وقاحت بر تو چست. گفت: سه تن بابت این سمت باشند: درودگر‌ی که چوب تراشد و تراشه در خانه می‌گذارد تا خانه بر وی تنگ شود؛ و حلافی که در کار خویش مهارتی ندارد، سر مردمان مجروح می‌گرداند و از اجرت محروم مانَد؛ و توانگر‌ی که در غربت مقام کند و مال او به‌دست دشمن افتد و به اهل و فرزند نرسد.
هوش مصنوعی: ملک گفت: تو به صفاتی چون نادانی و بی‌شرمی شناخته می‌شوی. او ادامه داد: سه نوع آدم هستند که این صفات بر آن‌ها صدق می‌کند: اولین شخص، نجاری است که چوب را می‌تراشد و تکه‌های چوب را در خانه می‌گذارد تا وقتی که خانه به‌طور کامل بر او تنگ شود؛ دوم، شخصی است که در کار خود مهارت ندارد و باعث آسیب به دیگران می‌شود و از مزد خود نیز محروم می‌ماند؛ و سوم، فردی ثروتمند است که در غریبتی زندگی می‌کند و ثروتش به دست دشمنانش می‌افتد و این ثروت به خانواده و فرزندانش نمی‌رسد.