گنجور

بخش ۱۹

ملک گفت از خدمتگاران درگاه ترا چنان یافتم که لطف گفتار تو بجمال کردار مقرون بود، و بنفاذ عزم و ثبات حزم مهمی بدین بزرگی کفایت توانستی کردن تا ایزد تعالی بیمن نقیبت و مبارکی غرت تو مارا این نصرت ارازنی داشت، که در آن غصه نه حلاوت طعام و شراب یافته می‌شد و نه لذت خواب و قرار. چه هرکه بدشمنی غالب و خصمی قاهر مبتلا گشت تا از وی نرهد پای از سر و کفش از دستار و روز از شب نشناسد. و حکما گویند «تا بیمار را صحتی شامل پدید نیامد از خوردنی مزه نیابد، و حمال تا بار گران ننهاد نیاساید، و مردم هزار سال تا از دشمن مستولی ایمن نگردد گرمی سینه او نیارامد. » اکنون باز باید گفت که سیرت و سریرت ملک ایشان در بزم و رزم چگونه یافتی.

گفت: بنای کار او برقاعده خویشتن بینی و بطر و فخر و کبر نه در موضع دیدم، و با این همه عجز ظاهر و ضعف غالب، و از فضیلت رای راست محروم و از مزیت اندیشه بصواب بی نصیب. و تمامی اتباع از این جنس. مگر آنکه بکشتن من اشارت می‌کرد. ملک پرسید که: کدام خصلت او در چشم تو بهتر آمد و دلایل عقل او بدان روشن تر گشت؟ گفت: اول رای کشتن من، و دیگر آنکه هیچ نصیحت از مخدوم نپوشانیدی، اگرچه دانستی که موافق نخواهد بود و بسخط و کراهیت خواهد کشید، و دران آداب فرمان برداری نگاه داشتی و عنفی و تهتکی جایز نشمردی. و سخن نرم و حدیث برسم می‌گفتی، و حانب تعظیم مخدوم را هرچه بسزاتر رعایت کردی. و اگر در افعال وی خطایی دیدی تنبیه در عبارتی بازراندی که در خشم بر وی گشاده نگشتی، زیرا که سراسر بر بیان امثال و تعریضات شیرین مشتمل بودی، و معایب دیگران در اثنای حکایت مقرر می‌گردانیدی و خود سهوهای خویشتن در ضمن آن می‌شناختی و بهانه ای نیافتی که او را بدان مواخذت نمودی. روزی شنودم که ملک را می‌گفت که: جهان داری را منزلت شریف و درجت عالی است. و بدان محل بکوشش و آرزو نتوان رسید و جز به اتفاقات نیک و مساعدت سعادت بدست نیاید. و چون میسر شد آن را عزیز باید داشت و در ضبط و حفظ آن جد و مبالغت باید نمود. و حالی بصواب آن لایق تر که درکارها غفلت کم رود و مهمات را خوار شمرده نیاید، که بقای ملک و استقامت دولت بی حزم کامل و عدل شامل و رای راست و شمشیر تیز ممکن نباشد. لکن بسخن او التفاتی نرفت و مناصحت او مقبول نبود.

تا زبر و زیر شد همه کار از چپ وز راست

نه از عقل کیاست او ایشان را فایده ای حاصل آمد و نه او بخرد و حصافت خویش از این بلا فرج یافت. راست گفته‌اند .

«و لا امر للمعصی الا مضیعا. »

وامیر المومنین علی کرم الله وجهه می‌گوید: « لا رای لمن لایطاع. »

اینست داستان حذر از مکان غدر و مکاید رای دشمن، اگرچه در تضرع و تذلل مبالغت نماید، که زاغی تنها، با عجز و ضعف خویش، خصمان قوی و دشمنان انبوه را بر این جمله بوانست مالید، بسبب رکت رای و قلت فهم ایشان بود. والا هرگز بدان مراد نرسیدی و آن ظفر در خواب ندیدی. و خردمند باید که در این معانی بچشم عبرت نگرد واین اشارت بسمع خرد شنود و حقیقت شناسد که بر دشمن اعتماد نباید کرد، و خصم را خوار نشاید داشت اگرچه حالی ضعیف نماید.

کاندر سر روزگار بس بازیهاست

و دوستان گزیده و معینان شایسته را بدست اوردن نافع تر ذخیرتی و مربع تر تجارتی باید پنداشت. واگر کسی را هر دو طرف ممهد شد،که هم دوستان را عزیز و شاکر تواند داشت و هم از دشمنان غدار و مخالفان مکار دامن در تواند چید، بکمال مراد و نهایت آرزو برسد و سعادت دوجهانی بیابد.

والله ولی التوفیق لما یرضیه.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ملک گفت از خدمتگاران درگاه ترا چنان یافتم که لطف گفتار تو بجمال کردار مقرون بود، و بنفاذ عزم و ثبات حزم مهمی بدین بزرگی کفایت توانستی کردن تا ایزد تعالی بیمن نقیبت و مبارکی غرت تو مارا این نصرت ارازنی داشت، که در آن غصه نه حلاوت طعام و شراب یافته می‌شد و نه لذت خواب و قرار. چه هرکه بدشمنی غالب و خصمی قاهر مبتلا گشت تا از وی نرهد پای از سر و کفش از دستار و روز از شب نشناسد. و حکما گویند «تا بیمار را صحتی شامل پدید نیامد از خوردنی مزه نیابد، و حمال تا بار گران ننهاد نیاساید، و مردم هزار سال تا از دشمن مستولی ایمن نگردد گرمی سینه او نیارامد. » اکنون باز باید گفت که سیرت و سریرت ملک ایشان در بزم و رزم چگونه یافتی.
هوش مصنوعی: ملک بیان کرد که از خدمتگزاران درگاه او را چنین دیده‌است که محبت در گفتار او با زیبایی در کردار او همراه است. او با اراده‌ای راسخ و احتیاط توانسته است کارهای مهمی را انجام دهد، به طوری که خداوند به برکت رهبری و خوشبختی او، این یاری را نصیب ما کرده است. در آن زمان، چه غم‌انگیزی بود که نه لذت طعام و شراب حس می‌شد و نه طعم آرامش خواب. زیرا هر کسی که تحت سلطه دشمنی قوی و رقیبی ستمگر قرار می‌گیرد، به دست و پای خود و حتی به شب و روز خود نمی‌تواند توجه کند. حکما می‌گویند: «تا بیمار بهبودی نیابد، از خوردن چیزی لذت نمی‌برد، و بار سنگین بر دوش حمال را رها نمی‌کند تا آرام گیرد، و مردم نیز هزار سال نمی‌توانند از چنگال دشمن فرار کنند تا آتش دلشان آرام گیرد.» اکنون باید دوباره پرسید که اخلاق و رفتار ملک در میهمانی و میدان جنگ چگونه بوده است.
گفت: بنای کار او برقاعده خویشتن بینی و بطر و فخر و کبر نه در موضع دیدم، و با این همه عجز ظاهر و ضعف غالب، و از فضیلت رای راست محروم و از مزیت اندیشه بصواب بی نصیب. و تمامی اتباع از این جنس. مگر آنکه بکشتن من اشارت می‌کرد. ملک پرسید که: کدام خصلت او در چشم تو بهتر آمد و دلایل عقل او بدان روشن تر گشت؟ گفت: اول رای کشتن من، و دیگر آنکه هیچ نصیحت از مخدوم نپوشانیدی، اگرچه دانستی که موافق نخواهد بود و بسخط و کراهیت خواهد کشید، و دران آداب فرمان برداری نگاه داشتی و عنفی و تهتکی جایز نشمردی. و سخن نرم و حدیث برسم می‌گفتی، و حانب تعظیم مخدوم را هرچه بسزاتر رعایت کردی. و اگر در افعال وی خطایی دیدی تنبیه در عبارتی بازراندی که در خشم بر وی گشاده نگشتی، زیرا که سراسر بر بیان امثال و تعریضات شیرین مشتمل بودی، و معایب دیگران در اثنای حکایت مقرر می‌گردانیدی و خود سهوهای خویشتن در ضمن آن می‌شناختی و بهانه ای نیافتی که او را بدان مواخذت نمودی. روزی شنودم که ملک را می‌گفت که: جهان داری را منزلت شریف و درجت عالی است. و بدان محل بکوشش و آرزو نتوان رسید و جز به اتفاقات نیک و مساعدت سعادت بدست نیاید. و چون میسر شد آن را عزیز باید داشت و در ضبط و حفظ آن جد و مبالغت باید نمود. و حالی بصواب آن لایق تر که درکارها غفلت کم رود و مهمات را خوار شمرده نیاید، که بقای ملک و استقامت دولت بی حزم کامل و عدل شامل و رای راست و شمشیر تیز ممکن نباشد. لکن بسخن او التفاتی نرفت و مناصحت او مقبول نبود.
هوش مصنوعی: او گفت که اساس کار او بر خودبینی و خودستایی و فخر فروشی بنا شده و به هیچ وجه در موقعیتی که قابل مشاهده باشد، این خصوصیات را ندیده است. با این حال، او عجز و ضعف را کاملاً به وضوح نشان می‌دهد و از فضیلت تفکر صحیح محروم و از مزایای اندیشه صواب بی بهره است. همه پیروان او هم از همین قبیل هستند، مگر اینکه به کشته شدن او اشاره کند. ملک پرسید: کدام ویژگی او در نظر تو برجسته‌تر بود و عقل تو را بیشتر قانع کرد؟ او پاسخ داد که نخستین دلیل، پیشنهاد کشتن من بود و دوم اینکه هیچاً از نصیحتی که به مخدوم باید می‌کردی، خودداری نکردی، هرچند می‌دانستی که مخالف خواهد بود و ممکن است باعث خشم و نارضایتی شود. تو همچنین آداب فرمانبرداری را رعایت کردی و هیچ فرصت بی‌احترامی و جسارتی را پیش نکشیدی. سخن تو نرم و مناسب بود و احترام به مخدوم را به بهترین شکل حفظ کردی. حتی اگر خطایی در اعمال او مشاهده کردی، به شیوه‌ای با ظرافت به تذکر آن پرداخته‌ای که در خشم بر او باز نشدی، زیرا بیان تو همیشه مملو از مثال‌ها و کنایه‌های دلنشین بود. در حین حکایات، عیوب دیگران را ذکر می‌کردی و خطاهای خود را در میان آن‌ها می‌یافتی و بهانه‌ای برای سرزنش او نمی‌یافتی. یک روز شنیدم که به ملک می‌گفت، مکانی که کسی به جهان داری می‌رسد، منزلتی والا و مقام بزرگی دارد و این جایگاه فقط با تلاش و آرزو به دست نمی‌آید و جز از طریق اتفاقات نیک و مساعدت‌های شایسته نمی‌توان به آن رسید. و وقتی این مقام برای کسی فراهم شد، باید آن را گرامی داشت و در حفظ و نگهداری آن تمام تلاش را کرد. همچنین، به نظر می‌رسد که در کارها باید غفلت کم باشد و امور مهم را نباید ناچیز شمرد، زیرا ادامه سلطنت و استقامت حکومت بدون احتیاط کافی و عدل و تدبیر ممکن نیست. اما او به سخنان او توجه نکرد و نصیحتش مورد قبول واقع نشد.
تا زبر و زیر شد همه کار از چپ وز راست
هوش مصنوعی: همه چیز به هم ریخت و بی‌نظم شد، هم از سمت چپ و هم از سمت راست.
نه از عقل کیاست او ایشان را فایده ای حاصل آمد و نه او بخرد و حصافت خویش از این بلا فرج یافت. راست گفته‌اند .
هوش مصنوعی: نه عقل و فهم کسی به ایشان سودی رساند و نه خرد و زلالی نفس‌شان توانست ایشان را از این مشکلات نجات دهد. این واقعیت باید گفته شود.
«و لا امر للمعصی الا مضیعا. »
هوش مصنوعی: و هیچ دستوری برای معصیت وجود ندارد، مگر اینکه به هدر رفتن منجر شود.
وامیر المومنین علی کرم الله وجهه می‌گوید: « لا رای لمن لایطاع. »
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «هیچ‌گونه نظرات و ایده‌ای از کسی که فرمانش پذیرفته نشود، معتبر نیست.»
اینست داستان حذر از مکان غدر و مکاید رای دشمن، اگرچه در تضرع و تذلل مبالغت نماید، که زاغی تنها، با عجز و ضعف خویش، خصمان قوی و دشمنان انبوه را بر این جمله بوانست مالید، بسبب رکت رای و قلت فهم ایشان بود. والا هرگز بدان مراد نرسیدی و آن ظفر در خواب ندیدی. و خردمند باید که در این معانی بچشم عبرت نگرد واین اشارت بسمع خرد شنود و حقیقت شناسد که بر دشمن اعتماد نباید کرد، و خصم را خوار نشاید داشت اگرچه حالی ضعیف نماید.
هوش مصنوعی: این داستان درباره‌ی احتیاط در برابر مکان‌های خطرناک و نقشه‌های دشمن است. حتی اگر دشمن در تظاهر به ضعف و ناتوانی مبالغه کند، ممکن است اوضاع به گونه‌ای پیش برود که یک زاغ تنهای ناتوان بتواند بر دشمنان قوی و زیاد غلبه کند، اما این به خاطر کم‌فهمی و نادرستی نقشه‌های آن‌هاست. در غیر این صورت، هرگز به پیروزی نمی‌رسید و فرصتی برای موفقیت به دست نمی‌آورد. عاقلانه است که انسان باید از این مسایل عبرت بگیرد و به هشدارهای عقل توجه کند و بداند که نباید بر دشمن اعتماد کرد و حتی اگر دشمن در حال حاضر ضعیف به نظر برسد، نباید او را نادیده گرفت.
کاندر سر روزگار بس بازیهاست
هوش مصنوعی: در زندگی، اتفاقات و چالش‌های زیادی وجود دارد.
و دوستان گزیده و معینان شایسته را بدست اوردن نافع تر ذخیرتی و مربع تر تجارتی باید پنداشت. واگر کسی را هر دو طرف ممهد شد،که هم دوستان را عزیز و شاکر تواند داشت و هم از دشمنان غدار و مخالفان مکار دامن در تواند چید، بکمال مراد و نهایت آرزو برسد و سعادت دوجهانی بیابد.
هوش مصنوعی: به دست آوردن دوستان خوب و انتخاب شده و افراد مناسب، به عنوان سرمایه‌ای مفید و با ارزش در تجارت به شمار می‌رود. اگر کسی بتواند هم دوستانش را گرامی و به آنها قدردانی کند و هم از دشمنان خیانت‌کار و رقبای مکار دور باشد، به تمام خواسته‌هایش خواهد رسید و خوشبختی را در هر دو دنیا به دست خواهد آورد.
والله ولی التوفیق لما یرضیه.
هوش مصنوعی: به خدا قسم، موفقیت تنها از آن کسی است که خداوند از او راضی باشد.