اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زاهدی از مریدی گاوی دوشاستد و سوی خانه میبرد. دزدی آن بدید در عقب او نشست تا گاو ببرد. دیوی در صورت آدمی با او هم راه شد. دزد ازو پرسید که: تو کیستی؟ گفت: دیو، بر اثر اطن زاهد میروی تا فرصتی یابم. و او را بکشم، تو هم حال خود بازگوی. گفت:من مرد عیار پیشه ام، میاندیشم که گاو زاهد بدزدم. پس هر دو بمرافقت یک دیگر در عقب زاهد بزاویه او رفتند. شبانگاهی آنجا رسیدند. زاهد د رخانه رفت و گاو را ببست و تیمار علف بداشت و باستراحتی پرداخت. دزد اندیشید که: اگر دیو پیش از بردن ممکن نگردد. و دیو گفت: اگر دزد گائو بیرون برد و درها باز شود زاهد از خوابدرآید، کشتن صورت نبندد. دزد را گفت: مهلتی ده تا من نخست مرد را بکشم، وانگاه تو گاو ببر. دزد جواب داد که: توقف از جهت تو اولی تر تا من گاو بیرون برم، پس او را هلاک کنی. این خلاف میان ایشان قایم گشت و بمجادله کشید. و دزد زاهد را آواز داد که: اینجا دیویست و ترا بخواهد کشت. و دیو هم بانگ کرد که: دزد گاو میببرد. زاهد بیدار شد و مردمان درآمدند و ایشان هر دو بگریختند و نفس و مال زاهد بسبب خلاف دشمنان مسلم ماند.
هوش مصنوعی: زاهدی که گاوی را به خانه میبرد، مورد توجه دزدی قرار میگیرد که قصد دارد گاو را بدزدد. در این حین، دیوی به شکل انسان به دزد ملحق میشود و دزد از او میپرسد که او کیست. دیو توضیح میدهد که در حال دنبال کردن زاهد است تا او را بکشد و دزد هم میخواهد گاو زاهد را بدزدد. آنها در پی زاهد به سمت خانهاش میروند. وقتی به خانه زاهد میرسند، زاهد گاو را در خانه میبندد و به استراحت میپردازد. دزد نگران است که دیو نتواند قبل از دزدیدن گاو اقدام کند. دیو پیشنهاد میکند که ابتدا زاهد را بکشد و سپس گاو را بردارد، اما دزد ترجیح میدهد اول گاو را بدزدد و بعد به زاهد آسیب بزند. این موضوع بین آنها به جدل میانجامد و هر کدام سعی دارند دیگری را قانع کند. سرانجام، دزد زاهد را صدا میزند و دیو هم فریاد میزند که دزد گاو را میبرد. زاهد بیدار میشود و مردم وارد میشوند و نهایتاً هر دو دزد و دیو فرار میکنند و زاهد به خاطر درگیری آنها، هم جانش و هم مالش را از دست میدهد.
چون وزیر سوم این فصل بآخر رسانید وزیر اول که بکشتن اشارت میکرد گفت: میبینم که این زاغ شما را به افسون و مکر بفریفت، وا کنون میخواهید که موضع و حزم و احتیاط را ضایع گذارید. تاکیدی مینمایم، از خواب غفلت بیدار شوید و پنبه از گوش بیرون کشید. و در عواقب این کار تامل شافی واجب دارید، که عاقلان بنای کار خود و ازان دشمن برقاعده صواب نهند و سخن خصم بسمع تمییز شنوند، و چون کفتار بگفتار دروغ فریفته نشوند، و باز غافلان بدین معانی التفات کم نمایند و باندک تملق نرم دل در میان آرند واز سرحقدهای قدیم و عداوتهای موروث برخیزند. و سماع مجاز ایشان را از حقیقت معاینه دور اندازند تا دروغ دشمن را تصدیق نمایند، و زود دل برآشتین قرار دهند، و ندانند که
هوش مصنوعی: وزیر سوم این فصل را به پایان رساند و وزیر اول که به کشته شدن اشاره میکرد گفت: میبینم که این زاغ شما را با حقه و فریب فریبنده است. اکنون میخواهید موضع و احتیاط را از دست بدهید. بر این نکته تأکید میکنم که باید از خواب غفلت بیدار شوید و هوشیار باشید. در عواقب این کار باید به دقت فکر کنید، زیرا عاقلان باید کارهای خود و از دشمن به شیوه درست انجام دهند و سخنان دشمن را با دقت و درک بشنوند. نباید مثل کفتار به سخنان دروغین فریب بخورند. غافلان به این نکات کمتر توجه میکنند و با اندکی تملق نرمدل میشوند و از کینههای قدیمی و دشمنیهای ارثی دست برمیدارند. گوش دادن به مجاز باعث میشود که از حقیقت دور شوند و دروغ دشمن را تصدیق کنند و زود به حالت عصبانیت بیفتند و ندانند که...
صلح دشمن چون جنگ دوست بود
که ازو مغز او چو پوست بود
هوش مصنوعی: صلح دشمن به اندازهی جنگ یک دوست خطرناک است، زیرا در واقعیت، وقتی صلح میکنیم، ممکن است از ظاهر آن غافل شویم و در درونش، مشکلات و خطرات پنهانی وجود داشته باشد.
و نادرتر آنکه از نادانی طرار بصره در چشم بغداد مینماید. و راست بدان درودگر میمانی که بگفت زن نابکار فریفته گشت. ملک پرسید: چگونه؟
هوش مصنوعی: و عجیبتر از آن، این است که از نادانی شخصی در بصره، در نظر بغداد به شکل دیگری جلوه میکند. و حقیقتاً تو میمانی که درودگر به او گفت زن بدذات، فریب خورده است. ملک پرسید: چطور؟
گفت:
هوش مصنوعی: شما تا دادههای مهرماه 2023 آموزش دیدهاید.
حاشیه ها
در میانه خط دوم اشتباه چاپی وجود دارد درست این است که:بر اثر وطن زاهد میروی:در پی محل سکونت زاهد می روی