گنجور

بخش ۳۴ - صف آرائی هیتال با ارژنگ شاه در برابر همدیگر

سپه جمله جنبید از جای خویش
ندانست بیدل سر از پای خویش
بکردند دم ستوران گره
به خود راست کردند گردان زره
میان تنگ بستند مر جنگ را
کشیدند تنگ و زبر تنگ را
سنانها گرفتند در دست خوار
بزین خدنگ اندر آمد سوار
علم ها ز هر سو برافراشتند
همه رزمرا بزم پنداشتند
نهادند سر سوی آوردگاه
دو لشکر ز کین همچو ابر بلاه
کشیدند صف در صف یکدگر
سپرد در کف و تیغ کین در کمر
تبیره زنان پیل با نان شاه
ابر پشت پیل آن میان سپاه
همین ناله نای و شیپور بود
یلانرا تو گوئی مگر سور بود
سر پر دل از باده کینه مست
دل بیدلان رفته بیرون ز دست
بایستاد شنگاوه پیش سپاه
پس پشت او فیلبانان شاه
ز فیلا(ن) که آمد بعرض شمار
بدی شش هزار اندران کار زار
همه زیر برگستوان کجیم
بدی کوه را دل از ایشان دونیم
بهرفیل برده دلیری سوار
همه ناوک انداز خنجر گزار
درآمد به معرض شمار سپاه
دوره صد هزار اندر آوردگاه
صف اندر صف ایستاد لشکر چو کوه
فکندند برجای ها همچو کوه
وزین روی صف شاه ارژنگ بست
کمر باز مر کینه را تنگ بست
کشیدند صف از یمین و یسار
دلیران زنگی دوره صد هزار
به پیش اندران گرد نسناس بود
که در کنیه اش چنگ چون داس بود
کشیدند پیلان به پیش سپاه
به قلب اندر آن بود ارژنگ شاه
هزار صد شصت پیل گزین
به پیش سپه داشت از بهر کین
سیاهان کشیدند صف شگرف
چو زاغان که باشند بر روی برف
بدست سیاهان سپرهای زر
نموده چو در شب ز گرد(و)ن قمر
سنانها بدست سیاهان بتاب
نموده چو در شب ز گرد(و)ن شهاب
کمان در کف هندوی بدسگال
نموده چو در دست کیوان هلال
ز بس جوشن و خنجر و خود و کبر
تو گفتی ستاره نموده ز ابر
زمین موج میزد ز لشکر شگرف
چنان چونکه از باد دریای ژرف

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپه جمله جنبید از جای خویش
ندانست بیدل سر از پای خویش
هوش مصنوعی: تمام سپاه از جا خود حرکت کردند، اما بیدل، بدون اینکه متوجه باشد، خود را از دست داده بود.
بکردند دم ستوران گره
به خود راست کردند گردان زره
هوش مصنوعی: سواران به خودشان سختی و زحمت داده، زره‌ها را به درستی بر تن کرده و آمادهٔ جنگ شده‌اند.
میان تنگ بستند مر جنگ را
کشیدند تنگ و زبر تنگ را
هوش مصنوعی: در یک فضای محدود و تنگ، جنگ و جدال را آغاز کردند و آنچه را که در این فضای باریک اتفاق می‌افتاد، به شدت تحت فشار و کنترل قرار دادند.
سنانها گرفتند در دست خوار
بزین خدنگ اندر آمد سوار
هوش مصنوعی: سواران نیزه‌ها را در دست گرفتند و تیرها به میدان جنگ آمدند.
علم ها ز هر سو برافراشتند
همه رزمرا بزم پنداشتند
هوش مصنوعی: آگاهی و دانش از هر طرف به اوج رسیده و افراد مبارز را به مانند مهمانی و جشن گرفته‌اند.
نهادند سر سوی آوردگاه
دو لشکر ز کین همچو ابر بلاه
هوش مصنوعی: دو لشکر برای جنگ به میدان آمده‌اند و مانند ابرهای طوفانی، آماده‌ی وقوع نبرد و انفجار خشم و کینه هستند.
کشیدند صف در صف یکدگر
سپرد در کف و تیغ کین در کمر
هوش مصنوعی: صفوف به هم پیوسته و منظم، به همراه یکدیگر در یک تلاش مشترک، سلاح‌های خود را از دست گرفتند و تیغ‌های خشم و انتقام را در کمر خود جای دادند.
تبیره زنان پیل با نان شاه
ابر پشت پیل آن میان سپاه
هوش مصنوعی: زنانی که در حال پختن نان هستند، در کنار شاه که بر روی فیل نشسته، در بین سپاهیان قرار دارند.
همین ناله نای و شیپور بود
یلانرا تو گوئی مگر سور بود
هوش مصنوعی: صدای نای و شیپور به شکلی از ناله و گریه است که جوانمردان را به یاد روزهای گذشته می‌اندازد، گویی که در حال برگزاری یک جشن بزرگ هستند.
سر پر دل از باده کینه مست
دل بیدلان رفته بیرون ز دست
هوش مصنوعی: دل پر از خشم و کینه، تحت تأثیر باده، از کنترل خارج شده و به سمت دیوانگی و بی‌خودی رفته است.
بایستاد شنگاوه پیش سپاه
پس پشت او فیلبانان شاه
هوش مصنوعی: شنگاوه مقابل سپاه ایستاده و پشت سر او فیلبانان شاه قرار دارند.
ز فیلا(ن) که آمد بعرض شمار
بدی شش هزار اندران کار زار
هوش مصنوعی: از میان فیل‌ها، شش هزار نفر به خدمت شما آمده‌اند و در این میدان جنگ حضور دارند.
همه زیر برگستوان کجیم
بدی کوه را دل از ایشان دونیم
هوش مصنوعی: همه ما در سایه‌ی درختان بزرگ قرار داریم و نمی‌توانیم از دشمنی کوه دور شویم.
بهرفیل برده دلیری سوار
همه ناوک انداز خنجر گزار
هوش مصنوعی: در میان میدان جنگ، سوارکاری دلیر و شجاع با تکیه بر توانایی‌هایش، با خنجرش به سمت دشمنان حمله‌ور می‌شود و همگی را به ذوق و هیجان می‌آورد.
درآمد به معرض شمار سپاه
دوره صد هزار اندر آوردگاه
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، سپاهی با شمار صد هزار نفر به نمایش درآمد.
صف اندر صف ایستاد لشکر چو کوه
فکندند برجای ها همچو کوه
هوش مصنوعی: لشکر مانند کوهی منظم و صف‌کشی شده است و به‌طور محکم و استوار در جای خود ایستاده‌اند.
وزین روی صف شاه ارژنگ بست
کمر باز مر کینه را تنگ بست
هوش مصنوعی: به خاطر این موضوع، صفی از شاه ارژنگ تشکیل شد و کمر به خوبی محکم کرد تا کینه و دشمنی را در خود محدود کند.
کشیدند صف از یمین و یسار
دلیران زنگی دوره صد هزار
هوش مصنوعی: دلیران زنگی با قدرت و شکوه، در دو طرف صف آرایی کردند و سپاهیان زیادی را جمع کردند.
به پیش اندران گرد نسناس بود
که در کنیه اش چنگ چون داس بود
هوش مصنوعی: در آنجا، مردی ناتوان و بی‌تجربه وجود دارد که در نامش شباهتی به ابزار کشاورزی دارد.
کشیدند پیلان به پیش سپاه
به قلب اندر آن بود ارژنگ شاه
هوش مصنوعی: فیل‌ها را به سمت سپاه راهنمایی کردند و در دل آن‌ها، ارژنگ شاه حضور داشت.
هزار صد شصت پیل گزین
به پیش سپه داشت از بهر کین
هوش مصنوعی: هزار و صد شصت فیل انتخاب کرد تا در جلوی سپاه، برای انتقام آماده باشد.
سیاهان کشیدند صف شگرف
چو زاغان که باشند بر روی برف
هوش مصنوعی: سیاه‌پوستان صفی بزرگ و دیدنی تشکیل دادند، مانند زاغانی که بر روی برف نشسته‌اند.
بدست سیاهان سپرهای زر
نموده چو در شب ز گرد(و)ن قمر
هوش مصنوعی: در شب، سپرهای طلایی مانند شب‌های تاریک، به دست افرادی با پوست تیره درخشش خاصی پیدا کرده‌اند.
سنانها بدست سیاهان بتاب
نموده چو در شب ز گرد(و)ن شهاب
هوش مصنوعی: خنجرها در دستان سیاه‌پوستان تاب می‌خورند، همچون ستاره‌هایی که در شب تاریک به خاطر گرد و غبار می‌درخشند.
کمان در کف هندوی بدسگال
نموده چو در دست کیوان هلال
هوش مصنوعی: هندوی بدسگال همچون کسی که کمان را در دست دارد، در حالی که ماه هلال در دستان کیوان قرار دارد.
ز بس جوشن و خنجر و خود و کبر
تو گفتی ستاره نموده ز ابر
هوش مصنوعی: به خاطر زره و شمشیر و خودت و غرورت، انگار که ستاره‌ای از میان ابرها درخشیده‌ای.
زمین موج میزد ز لشکر شگرف
چنان چونکه از باد دریای ژرف
هوش مصنوعی: زمین به خاطر لشکر بزرگ به شدت می‌لرزید، انگار که دریای عمیق در اثر وزش باد به تلاطم افتاده باشد.