بخش ۲۸ - پیدا شدن نقاب دار زرد پوش و کشتن نصوح را گوید
به پرسید هیتال کین مرد کیست
کزین سان سواری به گیتی نزیست
ندانیم گفتند کین نامدار
که باشد که آمد درین کارزار
کزین روی آمد مران زرد پوش
به نزدیک نصوح آمد بجوش
چو از کین به نزدیک نصوح شد
تو گفتی یکی دیک در جوش شد
به نصوح گفت ای ستمکاره مرد
هم اکنون سرت آورم زیر گرد
برآورد نصوح از کینه خشت
چه خشتی که از تیر بودش سرشت
به تنگ اندرش رفت و غرید سخت
که لرزید کوه از غوش چون درخت
برآورد دست و برآورد خشت
سوار از بر زین روان در گرفت
شد اندر زمین خشت او ناپدید
سوار از بر زین شد و بر دمید
بزد دست و گرز گران برکشید
سوی او عنان تکاور کشید
ز کین گرز بر کله فیل زد
که فیل دمان نعره چون نیل زد
فرود آمد از پیل نصوح تند
چو بادی که آمد گه نوح تند
ز سر مغز آن فیل بر خاک ریخت
اجل بر سر فیل بر خاک ریخت
برآورد تیغ و بر او دوید
جوان گرز کین بار دیگر کشید
چنان زدش بر سر عمود کشن
چو طهمورث شیر بر اهرمن
سر نامور رفت در زیر پای
تنش نرم با خاک شد جابجای
جوان چون چنین دستبردی نمود
برانگیخت اسب و برون رفت زود
نه بشناخت او راکسی زآن سپاه
بشد رنگ از روی ارژنگ شاه
ز شادی چو هیتال دید آنچنان
چنان سست شد کش ز کف شد عنان
وزین روی ارژنگ چون او بدید
رخش گشت از بیم چون شنبلید
عنان رابه پیچید و شد باز جای
برآمد ز هر سو غو کره نای
بدو گفت نسناس کای نامدار
چو فردا برآید خور از کوهسار
به میدان یکی رزم شیران کنم
که از خون همه دشت مرجان کنم
بخش ۲۷ - صف کشیدن ارژنگ شاه بر هیتال شاه گوید: کزین روی ارژنگ آمد به پیشبخش ۲۹ - رفتن نسناس زنگی به رزم او گوید: گرآن زرد پوشی که آید به جنگ
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به پرسید هیتال کین مرد کیست
کزین سان سواری به گیتی نزیست
هوش مصنوعی: به پرسش هیتال، کین از او میپرسد که آن مردی که همچون او با این توانایی و شجاعت بر روی زمین وجود دارد، کیست که هیچکس به اندازهاش شجاع نبوده است.
ندانیم گفتند کین نامدار
که باشد که آمد درین کارزار
هوش مصنوعی: نمیدانیم این شخص مشهور که در این میدان نبرد حاضر شده، کیست.
کزین روی آمد مران زرد پوش
به نزدیک نصوح آمد بجوش
هوش مصنوعی: به خاطر این چهره، زردپوش را دور نکن و به نزد نصوح برو که در حال جوش و خروش است.
چو از کین به نزدیک نصوح شد
تو گفتی یکی دیک در جوش شد
هوش مصنوعی: وقتی که کینه به نزد نصوح رسید، گویا آتش در دل او شعلهور شد.
به نصوح گفت ای ستمکاره مرد
هم اکنون سرت آورم زیر گرد
هوش مصنوعی: به نصوح گفت: ای ظالم، الان سرت را زیر زمین میگذارم.
برآورد نصوح از کینه خشت
چه خشتی که از تیر بودش سرشت
هوش مصنوعی: نصوح با احساس کینه، خشت را بالا میآورد؛ اما چه تفاوتی دارد، وقتی که خشت از تیری ساخته شده است؟
به تنگ اندرش رفت و غرید سخت
که لرزید کوه از غوش چون درخت
هوش مصنوعی: او به شدت ناراحت شد و با صدای بلند اعتراض کرد، به طوری که کوهها از صدای او به لرزه درآمدند مانند درختی در باد.
برآورد دست و برآورد خشت
سوار از بر زین روان در گرفت
هوش مصنوعی: سوار به راحتی و با مهارت سلاحش را بالا برد و با قدرت بر زین نشسته و آماده حرکت شد.
شد اندر زمین خشت او ناپدید
سوار از بر زین شد و بر دمید
هوش مصنوعی: در زمین ناپدید شد و سوار از روی زین پایین آمد و بر اسب دمید.
بزد دست و گرز گران برکشید
سوی او عنان تکاور کشید
هوش مصنوعی: او با تمام قدرت خود شمشیرش را بالا برد و به سمت او رفت و کنترل را به شدت در دست گرفت.
ز کین گرز بر کله فیل زد
که فیل دمان نعره چون نیل زد
هوش مصنوعی: کسی که با خشم به سر فیل ضربه میزند، فیل در آن لحظه مانند نیل نعره میکشد.
فرود آمد از پیل نصوح تند
چو بادی که آمد گه نوح تند
هوش مصنوعی: ناگهان، مانند بادی که به سرعت میوزد، از گردونهی سختی و مشکلات پایین آمد.
ز سر مغز آن فیل بر خاک ریخت
اجل بر سر فیل بر خاک ریخت
هوش مصنوعی: فیل بزرگ به زمین افتاد و مرگ بر او سایه افکنده است.
برآورد تیغ و بر او دوید
جوان گرز کین بار دیگر کشید
هوش مصنوعی: جوان سلاحش را بالا برد و به سمت او دوید و گرز انتقام را دوباره بر دوش انداخت.
چنان زدش بر سر عمود کشن
چو طهمورث شیر بر اهرمن
هوش مصنوعی: او چنان ضربهای به سرش زد که مثل طهمورث، شیر بر شیطان، او را به زمین انداخت.
سر نامور رفت در زیر پای
تنش نرم با خاک شد جابجای
هوش مصنوعی: سر بزرگ و معروف او به زیر پای تنش رفت و به آرامی با خاک مخلوط شد.
جوان چون چنین دستبردی نمود
برانگیخت اسب و برون رفت زود
هوش مصنوعی: جوان وقتی چنین کاری کرد، سریع اسب را به حرکت درآورد و به سرعت خارج شد.
نه بشناخت او راکسی زآن سپاه
بشد رنگ از روی ارژنگ شاه
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانست او را بشناسد و از میان آن سپاه، رنگ از چهرهی ارژنگ شاه پرید.
ز شادی چو هیتال دید آنچنان
چنان سست شد کش ز کف شد عنان
هوش مصنوعی: زمانی که هیتال از شادی دید و سرمست شد، آنچنان تحت تأثیر قرار گرفت که کنترل خود را از دست داد.
وزین روی ارژنگ چون او بدید
رخش گشت از بیم چون شنبلید
هوش مصنوعی: وقتی ارژنگ آن چهره را دید، از ترس رنگش مثل شنبلید تغییر کرد.
عنان رابه پیچید و شد باز جای
برآمد ز هر سو غو کره نای
هوش مصنوعی: با کمال نَدامت و تاسف، او کنترل را از دست داد و شرایط به گونهای تغییر کرد که از هر طرف صداهایی شگفتانگیز به گوش رسید.
بدو گفت نسناس کای نامدار
چو فردا برآید خور از کوهسار
هوش مصنوعی: نسناس به نامدار میگوید: وقتی فردا خورشید از کوهها سر بزند، من میآیم.
به میدان یکی رزم شیران کنم
که از خون همه دشت مرجان کنم
هوش مصنوعی: میخواهم وارد میدان مبارزه شوم و بزرگی و شجاعت را به نمایش بگذارم، بهطوری که از خون دشمنان، دشت را به رنگ قرمز درآورم و فضای پیروزی و شجاعت را احساس کنم.