گنجور

شمارهٔ ۱۸

میرزا جانی به یک آن سرو سرا بستان لطف
از جهان چون خیمه زد بر طرف انهار بهشت
یک شبش در خواب دیدم با رخی کز عکس آن
بر زمین و آسمان می‌تافت انوار بهشت
گفتم ای گل چیست تاریخ تو و جایت کجاست
غنچهٔ خندان گشود و گفت گلزار بهشت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

میرزا جانی به یک آن سرو سرا بستان لطف
از جهان چون خیمه زد بر طرف انهار بهشت
هوش مصنوعی: میرزا جانی به یک لحظه زیبایی و نعمت‌های جهان را همانند چادر بزرگی که در کنار نهرهای بهشت برپا شده، در اختیار گرفت.
یک شبش در خواب دیدم با رخی کز عکس آن
بر زمین و آسمان می‌تافت انوار بهشت
هوش مصنوعی: روزی در خواب چهره‌ای را دیدم که نور آن مانند نوری از بهشت، بر زمین و آسمان می‌تابید.
گفتم ای گل چیست تاریخ تو و جایت کجاست
غنچهٔ خندان گشود و گفت گلزار بهشت
هوش مصنوعی: به گل گفتم که تاریخ تو چیست و کجایی؟ گل درخشان و شادابی لبخندی زد و گفت که من در باغ بهشت هستم.