گنجور

شمارهٔ ۵۹۱

من و ملکی و خریداری مژگان سیهی
که فروشند در آن ملک به صدجان گنهی
شهسواری که به جولانگه حسنت امروز
انقلاب از نگهی میفکند در سپهی
حسن از بوالعجبی هر بت نازک دل را
داده است از دل پر زلزله آرام گهی
گشته مقبول کس طاعت این خاک نشین
که به کاهی نخرد سجده زرین کلهی
کلبهٔ دل ز گدائی بستانند این قوم
نستانند ولی کشوری از پادشهی
هست عفوی که به امید وی از دیدهٔ عذر
نقطهٔ قطره اشگی که نشوید گنهی
حسن و عشقند دو ساحر که به یک چشم زدن
می‌گشایند میان دو دل از دیده رهی
مدت وصل حیاتیست ولی حیف که نیست
راست بر قامت او خلعت سالی و مهی
محتشم اول عشق است چنین گرم مجوش
صبر پیش‌آور و پیدا کن ازین بیش تهی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من و ملکی و خریداری مژگان سیهی
که فروشند در آن ملک به صدجان گنهی
هوش مصنوعی: من و یک ملک و خریداری با چشم‌های سیاه که در آن ملک به خاطر جوانب صد جان را می‌فروشند.
شهسواری که به جولانگه حسنت امروز
انقلاب از نگهی میفکند در سپهی
هوش مصنوعی: شوالیه‌ای که امروز در میدان زیبایی‌ات به تماشای جوانب مختلف می‌نگرد، از نگاه خود انقلابی به پا کرده است.
حسن از بوالعجبی هر بت نازک دل را
داده است از دل پر زلزله آرام گهی
هوش مصنوعی: حسن به قدری شگفت‌انگیز است که هر مجسمه زیبایی که دلش حساس است، از دل و دلی پر از آشوب و اضطراب، گاهی آرامش می‌گیرد.
گشته مقبول کس طاعت این خاک نشین
که به کاهی نخرد سجده زرین کلهی
هوش مصنوعی: کسی که در این دنیا خاکی و معمولی است، مورد پذیرش قرار می‌گیرد، حتی اگر به چیز کم‌ارزشی مثل کاه، سجده کند تا ارزش‌های واقعی و باارزش را زیر پا بگذارد.
کلبهٔ دل ز گدائی بستانند این قوم
نستانند ولی کشوری از پادشهی
هوش مصنوعی: این قوم به جای اینکه از دل به گدایی بپردازند، کلبهٔ دل را در اختیار می‌گیرند، اما در عوض کشوری تحت فرمان یک شاه را نمی‌خواهند.
هست عفوی که به امید وی از دیدهٔ عذر
نقطهٔ قطره اشگی که نشوید گنهی
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که امید به بخشش و عفو الهی، انسان را از احساس گناه و ندامت نجات می‌دهد. همچنین، هر چند ممکن است انسان مرتکب گناه شود، ولی دعا و خواستن بخشش می‌تواند به او آرامش بدهد و او را از ناامیدی دور کند.
حسن و عشقند دو ساحر که به یک چشم زدن
می‌گشایند میان دو دل از دیده رهی
هوش مصنوعی: زیبایی و عشق همچون دو جادوگرند که با یک نگاه می‌توانند فاصله میان دو دل را از بین ببرند و ارتباطی عمیق ایجاد کنند.
مدت وصل حیاتیست ولی حیف که نیست
راست بر قامت او خلعت سالی و مهی
هوش مصنوعی: مدت زمانی که در کنار هم هستیم، مثل یک زندگی است، اما افسوس که این ارتباط واقعی نیست. لباس زیبا و از گل‌های سال و ماه بر قامت او نمی‌نشیند.
محتشم اول عشق است چنین گرم مجوش
صبر پیش‌آور و پیدا کن ازین بیش تهی
هوش مصنوعی: عشق این‌گونه انسان را درگیر خود می‌کند که نمی‌توان به راحتی از آن فاصله گرفت. صبر کن و سعی کن بیشتر از این احساسات را نادیده نگیری.

حاشیه ها

1391/06/27 11:08
مریم

در بیت 5 مصرع 2 به نظر "بلی" اشتباه است و باید ولی باشد که مصرع بدین صورت میشود:
" نستانند ولی کشوری از پادشهی"