گنجور

شمارهٔ ۵۸۸

نگشتی یار من تا طور یاری‌های من بینی
نبردی دل ز من تا جان‌سپاری‌های من بینی
ندادی اختیار کشتن من ترک چشمت را
که در جان باختن بی‌اختیاری‌های من بینی
دگرگون حال زان خالم نکردی تا حسودان را
بر آتش چون سپند از بی‌قراری‌های من بینی
گران بارم نکردی از غم مردآزمای خود
که با نازکدلی‌ها بردباری‌های من بینی
نشد در جام بهر امتحانم بادهٔ وصلت
که با چندین هوس پرهیزگاری‌های من بینی
به قصد جان نخواندی دادی از نقد وفا بر من
که در نرد محبت خوش‌قماری‌های من بینی
نکردی محرم رازم که بهر امتحان هم خود
به غمازی درآیی رازداری‌های من بینی
نکردی ذکر خود را زیور لفظم که چون خوانی
کتاب عاشقان را یادگاری‌های من بینی
نشد کاری به جنبش کلک فکر محتشم یعنی
نگار من شوی دیوان‌نگاری‌های من بینی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگشتی یار من تا طور یاری‌های من بینی
نبردی دل ز من تا جان‌سپاری‌های من بینی
هوش مصنوعی: تو هرگز برای دیدن محبت‌هایم به سراغ من نیامدی و قلبت را از من دور کردی تا نگذاری جان‌فشانی‌هایم را ببینی.
ندادی اختیار کشتن من ترک چشمت را
که در جان باختن بی‌اختیاری‌های من بینی
هوش مصنوعی: تو اجازه ندادی که به دست خودم جانم را بگيرم، چون وقتی به چشمت نگاه می‌کنم، می‌بینم که در کشتن من هیچ اراده‌ای ندارم و به راحتی جانم را فدای عشق می‌کنم.
دگرگون حال زان خالم نکردی تا حسودان را
بر آتش چون سپند از بی‌قراری‌های من بینی
هوش مصنوعی: تو حال مرا تغییر نداده‌ای و هنوز توجهی به من نکرده‌ای، بنابراین حسودان وقتی اضطراب و بی‌قراری‌های من را ببینند، مانند هیزم در آتش خواهند سوخت.
گران بارم نکردی از غم مردآزمای خود
که با نازکدلی‌ها بردباری‌های من بینی
هوش مصنوعی: تو به من ظلم نکردی و از درد و رنج‌های خودت چیزی به من تحمیل نکردی. با وجود نازکدلی و ضعف من، صبر و استقامت من را می‌تونی ببینی.
نشد در جام بهر امتحانم بادهٔ وصلت
که با چندین هوس پرهیزگاری‌های من بینی
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که با وجود تمایل‌های شدید و آرزوهای بی‌پایان، نتوانسته‌ام برای آزمایش عشق، شراب وصال را بنوشم، چرا که تو از پرهیزگاری‌ها و خودداری‌های من آگاه هستی.
به قصد جان نخواندی دادی از نقد وفا بر من
که در نرد محبت خوش‌قماری‌های من بینی
هوش مصنوعی: تو به منظور جانم مرا نکاشتی، اما با صداقت و وفای خود، تمامی دارایی‌ام را به من عطا کردی. حالا در بازی عشق، خوشبختی‌ها و شانس‌های مرا خواهی دید.
نکردی محرم رازم که بهر امتحان هم خود
به غمازی درآیی رازداری‌های من بینی
هوش مصنوعی: تو که محرم راز من نیستی، چرا برای آزمودن من خودت در لباس نقابی ظاهر می‌شوی و رازداری‌هایم را تحت نظر می‌گیری؟
نکردی ذکر خود را زیور لفظم که چون خوانی
کتاب عاشقان را یادگاری‌های من بینی
هوش مصنوعی: تو در حرف‌هایت به خودت اشاره نکردی، اما وقتی کتاب عاشقان را می‌خوانی، یادگارهای من را می‌بینی.
نشد کاری به جنبش کلک فکر محتشم یعنی
نگار من شوی دیوان‌نگاری‌های من بینی
هوش مصنوعی: اینگونه نبود که با تلاش و تلاش، بتوانم اندیشه‌هایم را به نگار من که به زیبایی او اشاره دارد، درآورم. دیوان شعرهایم را که از عشق و خاطر آن نوشتم، نمی‌بینی.