گنجور

شمارهٔ ۴۹۴

از سپاه حسن آخر یک سوار آمد برون
کافتاب از شرم رویش شرمسار آمد برون
همچو نخل‌تر که باد تند ازو ریزد ثمر
پر نگاه و عشوه ریز و غمزه بار آمد برون
کار مرگ آن دم شد آسان کز قد آن نخل‌تر
از نیام دهر تیغ آب‌دار آمد برون
بر فلک شد پر نفیر از بانگ پیکانان بلند
غالبا امروز شاه کامکار آمد برون
وضع سرمستانه‌اش بازار سرمستان شکست
گرچه کم شد نشئه غالب خمار آمد برون
داده تا قتل که را با خود قرار امشب که باز
تیغ بر کف چین بر ابرو بی‌قرار آمد برون
انتظاری داده بودم بر درش با خود قرار
ناگه آن سرو روان بی‌انتظار آمد برون
خط رویت خاست یا در عهدت از طوفان حسن
آفتاب عالم آرا از غبار آمد برون
نقد قلب محتشم در بوتهٔ عشق بتان
رفت بر ناقص ولی کامل عیار آمد برون

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از سپاه حسن آخر یک سوار آمد برون
کافتاب از شرم رویش شرمسار آمد برون
هوش مصنوعی: از طرف ارتش حسن، یک سوار بیرون آمد که مانند آفتاب بود و به خاطر زیبایی و خجالت صورتش، آفتاب هم احساس شرم کرد و از تابش خود دست کشید.
همچو نخل‌تر که باد تند ازو ریزد ثمر
پر نگاه و عشوه ریز و غمزه بار آمد برون
هوش مصنوعی: مانند نخیلی که باد تند میوه‌هایش را می‌ریزد، نگاه و حرکات دلربا و جذاب او، به همراه غم و اندوه، به بیرون آمده است.
کار مرگ آن دم شد آسان کز قد آن نخل‌تر
از نیام دهر تیغ آب‌دار آمد برون
هوش مصنوعی: مرگ در آن لحظه آسان شد، مانند ظریف‌ترین جوانه‌ای که از ساقه نخل رشد کرده و تیغی پرآب از زمان به بیرون آمده است.
بر فلک شد پر نفیر از بانگ پیکانان بلند
غالبا امروز شاه کامکار آمد برون
هوش مصنوعی: آسمان پر از صدا و غوغا است، چون صدای تیرهایی بلند می‌پیچد. امروز شاه پیروز و موفق از دَرِ قصر بیرون آمده است.
وضع سرمستانه‌اش بازار سرمستان شکست
گرچه کم شد نشئه غالب خمار آمد برون
هوش مصنوعی: حالت سرمستانه او باعث شد که بازار سرمستانان به هم بریزد. هرچند نشئه و مستی او کم شده بود، اما حالتی از خماری و کسالت در او به وضوح نمایان شد.
داده تا قتل که را با خود قرار امشب که باز
تیغ بر کف چین بر ابرو بی‌قرار آمد برون
هوش مصنوعی: امشب قرار شده که به چه کسی آسیب بزنند، چون دوباره فردی با تیغ در دست، غمگین و بی‌قرار، از چهره‌ای زیبا بیرون می‌آید.
انتظاری داده بودم بر درش با خود قرار
ناگه آن سرو روان بی‌انتظار آمد برون
هوش مصنوعی: منتظر بودم که او به در بیاید و ناگهان آن جوان زیبا بی‌خبر از انتظار من، بیرون آمد.
خط رویت خاست یا در عهدت از طوفان حسن
آفتاب عالم آرا از غبار آمد برون
هوش مصنوعی: چهره‌ات مانند خطی زیبا بر روی زمین ظاهر شد و یا در زمان خودت، زیبایی فرشتگانی که مانند طوفانی بودند، درخشندگی خورشید را نمایان کرد و از گرد و غبار بیرون آمد.
نقد قلب محتشم در بوتهٔ عشق بتان
رفت بر ناقص ولی کامل عیار آمد برون
هوش مصنوعی: قلب محتشم در عشق معشوقان به آزمایش گذاشته شد، لیکن در این فرآیند، چیزی ناتمام و ناقص آشکار شد، در حالی که نهایتاً نتیجه‌ای کامل و ارزشمند به دست آمد.